چگونه هدف گذاری کنیم ؟ و چگونه در رسیدن به هدف هایمان موفق شویم ؟ اصول هدف گذاری چیست ؟ و چگونه باید هدفی متناسب با ویژگی های شخصیتی تعیین کنیم ؟ با ما همراه باشید تا در این بخش از مقالات مرکز مشاوره آنلاین دکتر شیرین زاده، به پرسش های شما پیرامون هدف گذاری پاسخ دهیم.
اهداف زندگیتان را مشخص کنید
تا به حال به خواسته هایتان در زندگی فکر کرده اید؛ به اینکه امروز، امسال و یا در کل زندگی به چه چیزهایی می خواهید برسید؟ جوابهایی مثل: “می خواهم شاد باشم ” یا “می خواهم به مردم کمک کنم” خیلی کلی هستند. به چیزهایی فکر کنید که امیدوارید ظرف ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ سال آینده به آنها برسید. اهدافی مانند راه اندازی کسب و کاری برای خودتان (هدف شغلی)،و یا رسیدن به تناسب اندام (هدف ورزشی) و همچنین داشتن خانواده (هدف شخصی) خیلی کلی است و نمی تواند مسیر روشنی برای شما باشد. سعی کنید همواره اهدافتان را به طور دقیق مشخص کنید. در جدول زیر برخی از اهداف دقیق نوشته شده است.
هدف گذاری کلی را فراموش کنید و جزئی هدف گذاری کنید.
اهداف کلی را، جزئی تر بنویسید. این محدوده ها را در نظر بگیرید: شغل، دارایی، خانواده، تحصیلات یا سلامتی. در همه اینها، یا به دنبال تغییر هستید یا به دنبال توسعه. اول یک دوره زمانی پنج ساله را در نظر بگیرید و بعد از خودتان بپرسید در هر کدام از این حوزه ها، به دنبال چه چیزی هستید و چگونه می خواهید به آن برسید. با این قانون، اهداف قبلی به این شکل در می آیند:
- هدف اول: به جای “می خواهم به تناسب اندام برسم” بگویید: می خواهم سالمتر غذا بخورم و می خواهم در یک مسابقه ماراتن شرکت کنم.
- هدف دوم: به جای “می خواهم کسب و کار خودم را داشته باشم” بگویید: می خواهم نحوه مدیریت یک کسب و کار را یاد بگیرم و می خواهم یک کتاب فروشی داشته باشم.
هدف گذاری و اهداف کوتاه مدت کنید
حالا که تقریبا می دانید ظرف چند سال آینده به چه چیزهایی می خواهید برسید، باید کارهایی کوچک و مشخص با ضرب الاجل یکساله (و نه بیشتر از آن) برای خودتان مشخص و روی آنها کار کنید.
- خوبی نوشتن اهداف این است که به شما اجازه نمی دهد به راحتی بی خیال آنها شوید.
- اهداف کوتاه مدت برای رسیدن به تناسب اندام: سبزیجات بیشتری بخورید و در کنارش، دویدن را در برنامه روزانه تان قرار دهید.
- اهداف کوتاه مدت برای داشتن کسب و کاری مثل داشتن یک کتاب فروشی: می توانید یک دوره کتابداری بگذرانید و بعد محل مناسبی برای کتابفروشیتان پیدا کنید.
اهداف را به گام های کوچک تبدیل کنید
اهدافتان را به گامهایی کوچک تبدیل کنید که شما را به اهداف بزرگتر می رسانند. شما باید در مورد دو نکته مهم تصمیم گیری کنید: چرا فلان هدف را انتخاب کردید و می خواهید از آن به چه چیزی برسید. برای چنین تصمیم گیری مهمی، می توانید این سوالها را از خودتان بپرسید: آیا این هدف ارزش دارد؟ الان زمان مناسبی برای آن است؟ آیا با نیازهای من مطابقت دارد یا خیر؟
مثلا، برای رسیدن به تناسب اندام می بایست به مدت شش ماه در یک کلاس ورزشی شرکت کنید؛ حالا از خودتان بپرسید: این کار باعث می شود من بتوانم در یک مسابقه ماراتن شرکت کنم؟. اگر نه، حتما باید این هدف کوتاه مدت را به هدفی تبدیل کنید که شما را به شرکت در ماراتن می رساند.
اهداف را به گونه ای بنویسید که منعطف باشد
اهدافتان را به گونه ای بنویسید که بتوان آنها را با تغییرات احتمالی هماهنگ کرد. فراموش نکنید باید زمانی بگذارید تا اهداف کوچکترتان را ارزیابی کنید. مثلا از خودتان بپرسید: در مدت زمان معین شده، به آنها می رسم؟ هنوز هم برای رسیدن به اهداف بزرگتر زندگیم به آنها نیاز دارم؟ حتما اینقدر انعطاف داشته باشید که بتوانید اهدافتان را با تغییرات احتمالی هماهنگ کنید.
مثلا، اگر می خواهید به تناسب اندام برسید، اول می بایست بتوانید مسافت ۵ کیلومتری را بدوید؛ بعد از اینکه توانستید این مسافت را در بهترین زمان ممکن طی کنید، دویدن در مسافت ۱۰ کیلومتری را به عنوان هدف انتخاب کنید. بعد سراغ یک مسابقه نیمه ماراتن و در نهایت سراغ مسابقه ماراتن بروید.
در مورد داشتن یک کتابفروشی، بعد از برداشتن دو گام اول (گذراندن کلاسهای فروش و پیدا کردن محل مناسب برای کتابفروشیتان)، ابتدا به سراغ گرفتن وام و سپس گرفتن مجوزهای لازم برای داشتن کتابفروشی بروید. بعد از همه اینها، کارهای دیگری هم هستند که می توانید انجامشان دهید: خرید (یا ا جاره مکان)، خرید کتابهای مورد نیاز، استخدام نیروی کار و باز کردن درهای کتابفروشی. شاید بعدها در مکانی دیگر، شعبه ی دومی برای کتابفروشیتان راه اندازی کردید!
اهداف کوتاه مدت را نیز جزئی کنید.
اهداف کوتاه مدتتان را نیز با جزئیات تعریف کنید. یک هدف باید پاسخگوی تمام این سوالات باشد: چه کسی به آن میرسد؟ چگونه به آن میرسد؟ کجا، کی و چرا؟ ضمنا برای هر کدام، جواب این دو سوال را پیدا کنید: چرا، چیزی که در ذهنم دارم، هدف است و چطور به اهداف کلی زندگیم کمک می کند. به این مثالها توجه کنید:
- هدف کلی: رسیدن به تناسب اندام
- جزئیات هدف: شرکت در مسابقه ماراتن
- هدف کوتاه مدت: دویدن مسافت ۵ کیلومتری
وقتی به هدف کوتاه مدت فکر می کنید، از خودتان بپرسید: چه کسی قرار است به این هدف برسد؟ من. چطوری؟ با دویدن در یک مسافت ۵ کیلومتری. کجا؟ پارک محل. کی؟ در ۶ هفته. چرا؟ برای اینکه بتوانم بعدا در ماراتن شرکت کنم.
- هدف کلی: داشتن کسب و کار خود
- هدف کوتاه مدت: گذراندن کلاس کتابداری
حالا به این سوالات جواب دهید: چه کسی قرار است به این هدف برسد؟ من. چگونه؟ یک کلاس کتابداری بگیرم. کجا؟ در کتابخانه. کی؟ هر شنبه به مدت ۵ هفته. چرا؟ تا یاد بگیرم چگونه بودجه کسب و کارم را مدیریت کنم.
هدف گذاری و اهداف باید قابل اندازه گیری باشد
اهدافتان باید قابل اندازه گیری باشد. اگر می خواهید پیشرفت خود را ببینید، می بایست اهدافتان را به گونه ای انتخاب کنید که قابل اندازه گیری باشند. مثلا هدفی مانند: می خواهم بیشتر پیاده روی کنم! اصلا قابل اندازه گیری نیست اما هدفی مانند: می خوام روزی ۱۶ بار دور زمین راه بروم. به خوبی قابل اندازه گیری است.
- دویدن یک مسافت ۵ کیلومتری! آیا قابل اندازه گیری است؟ بله! چون شما خیلی خوب می توانید بفهمید چه زمانی آن را انجام داده اید. البته می توانید هدفهای کوتاه مدت تری برای رسیدن به این هدف تعیین کنید؛ مثلا: حداقل سه روز در هفته، ۳ مایل می دوم. بعد از اینکه ۵ کیلومتر اول را دویدید، بروید سراغ ۵ مایل دوم.
- به همین صورت، شرکت در یک کلاس کتابداری، قابل اندازه گیری است. چرا؟ برای اینکه در آن ثبت نام و هر هفته در آن شرکت می کنید. اگر این هدف را این شکلی بیان کنید: می خواهم درباره کتابداری مطالبی یاد بگیرم… چندان قابل اندازه گیری نیست. چرا؟ چون دانستن اینکه چه زمانی آن را به اتمام می رسانید، کمی سخت است!
تعیین اهداف باید واقع بینانه باشد.
در مورد هدفهایتان واقع بین باشید. صادقانه موقعیت خودتان را ارزیابی کنید و مشخص کنید کدام هدفها واقعی و کدامها کمی بعید هستند. این کار خیلی مهم است. ببینید آیا همه چیزهای مورد نیاز برای رسیدن به هدفتان، مثل مهارت، منابع، زمان و دانش را دارید یا خیر.
- برای رسیدن به تناسب اندام و شرکت در ماراتن، شما نیاز دارید مدت زیادی را به دویدن اختصاص دهید. حالا، اگر شما زمان ندارید، علاقمند نیستید که هر هفته زمان زیادی را به این کار اختصاص دهید، این هدف به کار شما نمی آید. در چنین حالتی، بهتر است به راههای دیگری فکر کنید که به دویدن زیاد نیازی ندارد.
- در مورد کتابفروشی، اگر در این زمینه بی تجربه اید، پولی برای سرمایه گذاری ندارید و حتی در مورد نحوه کار کتابفروشی چیزی نمی دانید، یا واقعا به مطالعه علاقمند نیستید، احتمالا در کارتان موفق نخواهید بود.
اهدافتان را اولویت بندی کنید.
با در نظر گرفتن این نکته که در هر زمان، تعدادی هدف دارید که در مراحل مختلف کامل شدن هستند، باید در مورد اینکه کدامشان مهمتر هستند و در مورد زمان دستیابی به آنها حساسیت بیشتری وجود دارد، تصمیم بگیرید. اگر تعداد زیادی هدف شما را محاصره کرده باشند، احتمال کمتری وجود دارد که به آنها برسید بنابراین اولویت بندی اهداف یک امر ضروریست.
مزایای اولویت بندی عبارتند از: تعدادی از اهداف مهم و اصلی خود را انتخاب می کنید. باعث می شود تمرکزتان را در هر لحظه حفظ کنید. اگر مجبور شوید بین کامل کردن یک یا دو هدف کم اهمیت و یک هدف با اولویت بالا، انتخابی انجام دهید، انتخابتان قطعا دومی خواهد بود.
- فرض کنید برای رسیدن به تناسب اندام هدفهای کوتاه مدتتان اینها باشند: سالمتر غذا خوردن، ۵ کیلومتر دویدن و ۱ مایل شنا کردن، ۳ روز در هفته. اگر متوجه شوید که زمان یا انرژیتان در یک لحظه به همه اینها نمی رسد، می توانید اولویت بندی کنید. مثلا: ۵ کیلومتر دویدن را به عنوان اولویت اول انتخاب کنید و بعد سالمتر غذا خوردن را. بخصوص اینکه دومی برای سلامت کلی و کمک به دویدن شما بسیار مفید است.
- در مورد باز کردن یک کتابفروشی، می بایست قبل از هر گونه اقدامی، مجوز کسب و کارتان را بگیرید و مطمئن شوید که وام به شما تعلق می گیرد. یعنی اینها اولویتهای برتر شما هستند.
پیشرفت هدف گذاری و اهدافتان را رصد کنید.
برای دیدن پیشرفت کاری و شخصی تان، نوشتن یادداشت روزانه را پیشنهاد می کنیم. آگاهی از میزان پیشرفتتان به با انگیزه بودنتان کمک زیادی خواهد کرد. حتی تشویقتان می کند که سخت تر کار کنید.
- برای اینکه در مسیر هدفتان و متمرکز باقی بمانید، کمک گرفتن از یک دوست بسیار سودمند است. مثلا اگر برای یک مسابقه بزرگ تمرین می کنید، داشتن دوستی که به طور منظم با او دیدار و تمرین کنید، کمک قابل توجهی به شما خواهد کرد.
- اگر تلاش می کنید تا برای یک ماراتن، به تناسب اندام برسید، می توانید یک دفتر یادداشت روزانه تهیه کنید و در آن از موارد زیر بنویسید: هر روز چقدر می دوید، این میزان دویدن چقدر زمان می برد و چه حسی دارید! همانطور که پیشرفت می کنید، اگر هر از گاهی نگاهی به موارد ثبت شده قبلی بیندازید می تواند به بهبود اعتماد به نفستان کمک کند.
- در مورد راه اندازی یک کسب و کار، شاید رصد کردن میزان پیشرفت کمی سخت باشد اما نوشتن هدفها و زیرمجموعه آنها، خط زدن آنها یا مشخص کردن اینکه چه زمانی به اتمام رسیده اند، می تواند کمک بزرگی برایتان باشد.
بهترین روشهای هدفگذاری
هدفگذاری موثر یکی از کلیدهای رسیدن به موفقیت در زندگی شخصی و حرفهای است. در اینجا به معرفی برخی از معروفترین روشهای هدفگذاری میپردازیم:
روش هدف گذاری SMART
- توضیح: SMART مخفف کلمات Specific (مشخص)، Measurable (قابل اندازهگیری)، Achievable (قابل دستیابی)، Relevant (مربوط) و Time-bound (زمانبندی شده) است.
- مزایا: این روش کمک میکند تا اهداف به طور دقیق، قابل اندازهگیری و واقعبینانه تعیین شوند.
- معایب: ممکن است به هدفگذاری خشک و بیروحی منجر شود و جنبههای عاطفی یا استراتژیک را نادیده بگیرد.
روش هدف گذاری BACKWARD (نگاه از آینده)
- توضیح: در این روش، از نتیجه نهایی شروع میکنید و به عقب حرکت میکنید تا به نقطه حال حاضر برسید.
- مزایا: به شما کمک میکند تا چشمانداز روشنی از آینده داشته باشید و مسیر رسیدن به هدف را مشخص کنید.
- معایب: ممکن است فرد را در جزئیات گم کند یا نگران تغییرات غیرمنتظره در طول مسیر باشد.
روش هدف گذاری SWOT
- توضیح: این روش شامل تجزیه و تحلیل نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدات است.
- مزایا: به فرد کمک میکند تا چشمانداز واقعبینانهای از محیط و قابلیتهای خود داشته باشد.
- معایب: اگر به درستی انجام نشود، ممکن است فرد را در تصورات غیرواقعی یا تهدیدات غیرواقعی گرفتار کند.
روش هدف گذاری OKR (Objectives and Key Results)
- توضیح: معیاری است که برای تعیین و پیگیری اهداف و نتایج کلیدی در سازمانها و تیمها استفاده میشود.
- مزایا: باعث میشود فرد یا تیم متمرکز و هماهنگ با اهداف اصلی سازمان یا شخص باشد.
- معایب: ممکن است در مواردی تفاوت میان هدفهای بلندمدت و کوتاهمدت را نادیده بگیرد.
در این بخش، تنها به معرفی کلی این روشها پرداخته شده است. برای یادگیری عمیقتر و نحوه پیادهسازی این تکنیکها، مقاله کاملتر و جامعتری در این زمینه در دسترس خواهد بود.
از کدام روش هدف گذاری استفاده کنیم؟
انتخاب روش هدفگذاری به عوامل مختلفی بستگی دارد که میتواند تأثیر زیادی بر موفقیت شما داشته باشد. در ادامه، چند نکته کلیدی برای انتخاب بهترین روش هدفگذاری آورده شده است:
۱. نوع هدف
- هدفهای کلان و استراتژیک: برای اهداف بلندمدت و بزرگتر، روشهای SWOT یا OKR مناسبتر هستند، زیرا به شما کمک میکنند تا تصویر کلی و جزئیات استراتژیک را در نظر بگیرید.
- هدفهای کوتاهمدت و عملیاتی: اگر اهداف شما به صورت روزانه یا هفتگی هستند، روش SMART با تأکید بر مشخص بودن و قابل اندازهگیری بودن میتواند بسیار کارآمد باشد.
۲. محیط فعالیت
- محیطهای سازمانی: در محیطهای کاری که نیاز به هماهنگی تیمی و تعامل بین اعضا وجود دارد، روش OKR میتواند مفید باشد زیرا بر روی نتایج کلیدی و هماهنگی تیمی تمرکز دارد.
- فعالیتهای فردی یا کوچکتر: برای فعالیتهای فردی یا در محیطهای کوچکتر، روشهای سادهتر مانند SMART ممکن است مناسبتر باشند، زیرا به راحتی قابل پیادهسازی و مدیریت هستند.
۳. تجربیات شخصی
- تجربه قبلی: اگر از یک روش خاص در گذشته موفقیتآمیز استفاده کردهاید، احتمالاً بهتر است همان روش را ادامه دهید. در غیر این صورت، ممکن است بخواهید روشهای جدید را امتحان کنید و ببینید که کدام یک برای شما بهتر است.
۴. پیچیدگی هدف
- اهداف پیچیده و چندجانبه: برای اهداف با ابعاد مختلف، ترکیب چند روش میتواند مفید باشد. به عنوان مثال، میتوانید از SWOT برای تحلیل محیط و سپس از SMART برای تعیین اهداف مشخص استفاده کنید.
۵. توانمندیها و منابع
- نیاز به دانش و منابع: برخی روشها مانند OKR ممکن است نیاز به دانش و منابع بیشتری داشته باشند. اگر به این منابع دسترسی دارید و آمادهاید که وقت و انرژی بیشتری صرف کنید، استفاده از این روشها میتواند مفید باشد.
در نهایت، تجربه و آزمون و خطا در انتخاب روش هدفگذاری مناسب برای شما بسیار مهم است. با بررسی و مشورت با افراد دیگر در زمینه مشابه، میتوانید روشهای مختلف را امتحان کرده و بهترین گزینه را برای خود بیابید.
آموزش هدفگذاری به روش SMART
روش SMART یکی از متدهای کاربردی برای هدفگذاری است که به شما کمک میکند تا اهداف خود را به صورت دقیق و قابل اجرا تعیین کنید. این روش بر پایه پنج معیار اصلی استوار است که هر یک نقش مهمی در موفقیت اهداف دارند:
Specific (مشخص و دقیق)
هدف باید بهطور واضح و شفاف تعریف شود. به جای بیان اهداف کلی و مبهم، باید به جزئیات بپردازید و هدف خود را به شکلی کاملاً مشخص تعیین کنید.
- مثال نامشخص: میخواهم ثروتمند شوم.
- مثال مشخص: میخواهم به درآمد ماهیانه ۵۰ میلیون تومان برسم.
Measurable (قابل اندازهگیری)
برای هر هدف باید معیار و مقیاسهای مشخصی برای اندازهگیری پیشرفت وجود داشته باشد. این ویژگی کمک میکند تا بتوانید میزان پیشرفت خود را ارزیابی کنید.
- مثال قابل اندازهگیری: میخواهم هر هفته ۷ ساعت کتاب بخوانم.
Achievable (قابل دستیابی)
هدف باید بهگونهای تعیین شود که دستیافتنی و واقعبینانه باشد. این بدین معناست که هدف نباید فراتر از توان و امکانات فعلی شما باشد.
- مثال قابل دستیابی: من با پیروی از یک برنامه غذایی متعادل و ورزش سه بار در هفته، قصد دارم وزنم را کاهش دهم.
Realistic (واقعبینانه) یا Relevant (مرتبط)
اگر R به معنای واقعبینانه باشد، هدف باید با منابع و شرایط فعلی شما همخوانی داشته باشد. در غیر این صورت، ممکن است به هدفی دست نیابید که برایتان منطقی و ممکن نباشد. اگر R نماینده مرتبط بودن باشد، هدف باید با نیازها و اولویتهای شما هماهنگ باشد.
- مثال واقعبینانه: کاهش ۵ کیلوگرم وزن در دو ماه با رعایت یک رژیم غذایی معقول و برنامه ورزشی قابل تحقق است.
- مثال مرتبط بودن: کاهش وزن به بهبود سلامت و افزایش اعتماد به نفس من کمک میکند.
Timely (زماندار بودن)
هدف باید دارای یک بازه زمانی مشخص برای دستیابی باشد. این ویژگی به شما کمک میکند تا برنامهریزی دقیقی داشته باشید و برای دستیابی به هدف زمانبندی کنید.
- مثال زمانبندیشده: من قصد دارم تا دو ماه آینده ۵ کیلوگرم وزن کم کنم.
مثال هدفگذاری به روش SMART
فرض کنید قصد دارید وزن خود را کاهش دهید. به جای هدف مبهم “میخواهم لاغر شوم”، از روش SMART استفاده کنید:
- S (مشخص): میخواهم ۵ کیلوگرم وزن کاهش دهم.
- M (قابل اندازهگیری): هر هفته وزن خود را بررسی میکنم تا میزان پیشرفت را مشاهده کنم.
- A (قابل دستیابی): با مشاوره یک متخصص تغذیه و پیروی از برنامه ورزشی سه بار در هفته، هدفم را دنبال میکنم.
- R (مرتبط): کاهش وزن به من کمک میکند تا سلامت بهتری داشته باشم و احساس بهتری نسبت به خودم پیدا کنم.
- T (زمانبندیشده): هدف دارم که در دو ماه آینده ۵ کیلوگرم وزن کم کنم.
روش SMART به شما کمک میکند تا اهداف خود را بهصورت مشخص، قابل اندازهگیری، واقعبینانه، مرتبط و زماندار تعیین کنید و این امر موجب میشود که به راحتی بتوانید به اهداف خود دست یابید.
آموزش هدفگذاری با تکنیک نگاه از آینده (Backward Planning)
تکنیک “نردبان معکوس” یا “نگاه از آینده” (Backward Planning یا Backcasting) یک روش موثر برای هدفگذاری است که در آن ابتدا به نتیجه نهایی توجه میشود و سپس به عقب بازگشته تا مراحل لازم برای رسیدن به آن نتیجه مشخص شود. این تکنیک به شما کمک میکند تا مسیر دقیق و عملی برای دستیابی به اهداف خود طراحی کنید. مراحل تکنیک نردبان معکوس:
تعریف هدف نهایی
در این مرحله، باید هدف نهایی را بهطور واضح و دقیق تعریف کنید. هدف باید کاملاً مشخص و بدون ابهام باشد.
- مثال: فرض کنید هدف نهایی شما راهاندازی یک فروشگاه آنلاین با ۱۰۰۰ مشتری ثابت در مدت یک سال است.
سوال کردن
برای هر مرحله از هدف، باید سوال کنید: «برای رسیدن به این مرحله، چه پیشنیازهایی باید وجود داشته باشد؟»
- مثال: برای داشتن ۱۰۰۰ مشتری ثابت، چه عواملی نیاز است؟ ممکن است پاسخ شامل داشتن یک وبسایت با تجربه کاربری خوب و محصولات با کیفیت باشد.
تعیین مراحل پیشرو
با توجه به پاسخهای مرحله قبل، مراحل و فعالیتهایی که باید قبل از رسیدن به نتیجه نهایی انجام دهید را تعیین کنید. مثال:
- طراحی و توسعه وبسایت
- تحقیق و انتخاب محصولات با کیفیت
- انتخاب یک پلتفرم مناسب برای فروشگاه آنلاین
تکرار فرآیند
برای هر مرحله، با استفاده از سوالات مشابه، مراحل را به تفصیل تعیین کنید تا به نقطه شروع واقعی برسید.
- مثال: برای طراحی وبسایت با تجربه کاربری بالا، به چه مواردی نیاز دارید؟ ممکن است نیاز به یادگیری طراحی وب یا استخدام یک طراح حرفهای باشد.
این روش به شما کمک میکند تا مسیر دقیقی برای دستیابی به اهداف خود مشخص کنید و از دست دادن جزئیات مهم جلوگیری کنید.
آموزش هدفگذاری به روش SWOT
تحلیل SWOT یکی از ابزارهای قوی در تحلیل محیطی و استراتژیک است و میتواند به شما کمک کند تا نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدات خود را شناسایی کرده و بر اساس آنها هدفگذاری کنید. مراحل تحلیل SWOT برای هدفگذاری فردی:
نقاط قوت (Strengths)
فهرستی از مهارتها، توانمندیها، دانش و منابع شخصی خود تهیه کنید. اینها مواردی هستند که شما در آنها قوی هستید و میتوانید از آنها برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنید.
- مثال: مهارتهای ارتباطی بالا، دانش فنی در یک زمینه خاص، یا شبکههای قوی از ارتباطات.
نقاط ضعف (Weaknesses)
شناسایی محدودیتها و نقاط ضعف خود. این موارد شامل مسائلی هستند که ممکن است مانع رسیدن شما به هدف شوند و نیاز به بهبود دارند.
- مثال: عدم توانایی در مدیریت زمان، نیاز به آموزش در یک مهارت خاص، یا کمبود اعتماد به نفس در شرایط خاص.
فرصتها (Opportunities)
فرصتهای موجود در محیط اطراف خود که میتوانید از آنها بهرهبرداری کنید را شناسایی کنید. اینها شامل امکانات و شرایطی هستند که میتوانند به شما در رسیدن به اهداف کمک کنند.
- مثال: دورههای آموزشی جدید، فرصتهای شغلی موجود، یا تغییرات در محیط کار که میتواند به نفع شما باشد.
تهدیدات (Threats)
شناسایی چالشها و موانع احتمالی که ممکن است بر رسیدن شما به اهداف تاثیر منفی بگذارند.
- مثال: تغییرات در بازار کار، رقبا، یا مشکلات شخصی و سلامتی که ممکن است بر توانایی شما تاثیر بگذارد.
پس از انجام تحلیل SWOT، میتوانید استراتژیهایی را تدوین کنید که بر اساس نتایج به دست آمده باشد. بهعنوان مثال، میتوانید بر روی نقاط قوت تمرکز کنید تا از فرصتها بهرهبرداری کنید و نقاط ضعف را برطرف کنید تا تهدیدات را مدیریت نمایید. به یاد داشته باشید که تحلیل SWOT یک ابزار مفید برای درک وضعیت فعلی و تعیین استراتژیهای مناسب برای رسیدن به اهداف است.
آموزش هدفگذاری به روش OKR
روش OKR، که مخفف “Objectives and Key Results” است، یک سیستم هدفگذاری پیشرفته و کاربردی است که بهویژه در سازمانها و تیمهای بزرگ مورد استفاده قرار میگیرد. این سیستم به شما کمک میکند تا اهداف بزرگ خود را مشخص کرده و برای هر هدف، نتایج کلیدی قابل اندازهگیری تعیین کنید. مراحل استفاده از روش OKR:
تعیین اهداف (Objectives)
در این مرحله، باید اهداف بزرگ و کلیدی خود را مشخص کنید. این اهداف باید چالشبرانگیز، الهامبخش و واضح باشند تا انگیزه و تمرکز لازم برای دستیابی به آنها ایجاد شود.
- مثال: «تبدیل شدن به رهبر بازار در زمینه محصولات دیجیتال.»
تعیین نتایج کلیدی (Key Results)
برای هر هدف، چندین نتیجه کلیدی مشخص کنید که به عنوان معیارهای قابل اندازهگیری برای ارزیابی پیشرفت در مسیر رسیدن به اهداف عمل کنند. این نتایج باید دقیق، قابل اندازهگیری و دارای محدودیت زمانی باشند. مثال (برای هدف فوق):
- افزایش ترافیک وبسایت به میزان ۵۰ درصد در مدت ۶ ماه
- راهاندازی ۳ محصول دیجیتال جدید تا پایان سال
- جذب و فعالسازی ۱۰,۰۰۰ کاربر جدید برای خبرنامه ایمیلی
پیگیری و ارزیابی برای موفقیت با OKR
باید به طور منظم پیشرفت در نتایج کلیدی را پیگیری و ارزیابی کنید. اگر پیشرفت مطلوبی مشاهده نکردید، ممکن است نیاز به تجدید نظر در استراتژیها یا اقدامات خود داشته باشید.
- مثال: بررسی ماهیانه نتایج کلیدی و تطابق آنها با اهداف تعیینشده.
تنظیم مجدد و تکرار
در پایان هر دوره مشخص، اهداف و نتایج کلیدی را مرور کنید و بر اساس نتایج و تجربیات به دست آمده، آنها را تنظیم مجدد کنید. این فرایند به شما کمک میکند تا به مرور زمان، بهرهوری و تمرکز بیشتری در دستیابی به اهداف خود پیدا کنید.
- مثال: تعیین اهداف جدید برای دوره بعدی بر اساس یادگیریها و تغییرات در اولویتها.
روش OKR، با تأکید بر اهداف روشن و نتایج کلیدی قابل اندازهگیری، به تیمها و افراد کمک میکند تا بر روی اولویتهای اصلی تمرکز کنند و پیشرفت سریعتری داشته باشند. این سیستم بهویژه در شرکتهای موفق مانند گوگل بهکار میرود و توانسته است به بهبود عملکرد و هماهنگی در تیمها کمک کند.
آیا هدفگذاری به روش SMART غلط است؟
هدفگذاری به روش SMART، که مخفف Specific, Measurable, Achievable, Relevant, Timely است، یکی از متدهای معتبر و پرکاربرد برای تعیین اهداف واضح و قابل اندازهگیری است. اما مانند هر روش دیگری، این روش نیز نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارد. در زیر به برخی از انتقادات و نقاط ضعف رایج این روش اشاره شده است:
۱. کمبود بعد عاطفی روش SMART بیشتر بر روی جنبههای منطقی و فنی تمرکز دارد و ممکن است جنبههای عاطفی و ارزشمحور هدفگذاری را نادیده بگیرد. اهدافی که به ارزشها و انگیزههای عمیق فردی متصل نمیشوند، ممکن است کمتر مورد توجه و انگیزش قرار گیرند.
۲. فشار زمان تعیین یک مهلت زمانی برای اهداف ممکن است فشار و استرس اضافی ایجاد کند، بهویژه اگر اهداف در مدت زمان تعیینشده به دست نیاید. این فشار میتواند بر روی کیفیت کار و روحیه تأثیر بگذارد.
۳. کمبود انعطافپذیری روش SMART ممکن است در مواقع تغییرات غیرمنتظره یا شرایط جدید، انعطافپذیری کافی را نداشته باشد. در چنین شرایطی، تغییر و تنظیم اهداف ممکن است دشوار باشد.
۴. تمرکز بر کوتاهمدت تعیین زمانهای محدود و قابل اندازهگیری ممکن است افراد را به سمت تفکر کوتاهمدت سوق دهد. برای اهداف بلندمدت و استراتژیک، که نیاز به زمان بیشتری دارند، روش SMART ممکن است کمتر کارا باشد.
۵. کمبود تأکید بر چرایی روش SMART ممکن است به فرد کمک نکند تا به طور کامل مشخص کند که چرا یک هدف را دنبال میکند. درک “چرا” اهمیت زیادی در افزایش انگیزه و تعهد به هدف دارد و ممکن است با استفاده از این روش نادیده گرفته شود.
آموزش هدفگذاری در جنبههای مختلف زندگی و کسبوکار
هدفگذاری مؤثر در جنبههای مختلف زندگی میتواند به شما کمک کند تا به تحقق آرزوها و توانمندیهای خود نزدیکتر شوید. در اینجا چند زمینه مختلف و رویکردهایی برای هدفگذاری در هر یک از آنها آورده شده است:
هدفگذاری در کسبوکار
- مشخص کردن موقعیت مطلوب در آینده، مانند رسیدن به سمت مدیریتی یا تخصص در یک زمینه خاص.
- تعیین مهارتها و دانشهایی که باید کسب کنید.
- برنامهریزی برای دورههای آموزشی و فرصتهای رشد حرفهای.
هدفگذاری مالی
- تعیین اهداف مالی مانند پسانداز مبلغ مشخص، خرید خانه، یا سفر به یک کشور خاص.
- برنامهریزی بودجه و مدیریت هزینهها.
- جستجو برای منابع درآمد جدید و سرمایهگذاری.
هدفگذاری شخصی و خانوادگی
- تعیین اهداف مربوط به تحصیلات، روابط، یادگیری مهارتهای جدید.
- برنامهریزی برای تقویت روابط خانوادگی و دوستانه.
هدفگذاری سلامت و فیزیکی
- تعیین اهداف ورزشی مانند دویدن در ماراتن یا تقویت عضلات.
- برنامهریزی برای تغذیه سالم، کاهش وزن، یا افزایش سلامت روان.
هدفگذاری روانی و روحی
- تعیین هدفهایی مانند یادگیری مدیتیشن، تقویت هوش هیجانی، یا پیدا کردن معنای زندگی.
- جستجو برای کلاسها، کارگاهها، یا گروههای پشتیبانی.
هدفگذاری اجتماعی و فرهنگی
- تعیین اهداف مرتبط با خدمت به جامعه، یادگیری فرهنگها و تقویت روابط اجتماعی.
- برنامهریزی برای سفرها، شرکت در فعالیتهای اجتماعی، یا یادگیری در مورد فرهنگهای مختلف.
استفاده از روشهای مختلف هدفگذاری و تطبیق آنها با نیازها و شرایط فردی میتواند به شما در دستیابی به موفقیتهای بزرگ در زندگی کمک کند.
پس از رسیدن به یک هدف ، به هدف گذاری و اهداف جدید مبادرت کنید.
حتی اگر به اهداف بزرگتان دست پیدا کردید، قطعا به رشد کردن و تعیین اهداف جدید نیاز دارید. بنابراین دست از هدفگذاری برندارید.
- مثلا وقتی در ماراتن شرکت کردید، از خودتان بپرسید که بعد از آن می خواهید چه کنید؟ شرکت در یک ماراتن دیگر با هدف بهبود زمان یا شرکت کردن در مسابقاتی با مسافت کمتر؟ یا می خواهید مسابقاتی از نوع دیگر را تجربه کنید؟
- مثلا اگر کتابفروشی خود را باز کرده اید، دوست دارید روی برگزاری انجمن های کتابخوانی یا آموزش ادبی کار کنید؟ یا مثلا می خواهید پول بیشتری به دست آورید؟ می خواهید یک کتابفروشی دیگر باز کنید یا یک کافی شاپ درون کتابفروشی یا کنار آن اضافه کنید؟
چگونه به اهداف خود پایبند باشیم؟
پایبندی به اهداف ممکن است چالشبرانگیز باشد، اما با استفاده از روشها و استراتژیهای مختلف، میتوانید این پایبندی را تقویت کنید. در زیر چند راهکار برای حفظ و تقویت پایبندی به اهداف آمده است:
- تعیین اهداف واضح: اهداف باید به صورت SMART (خاص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و زمانبندی شده) تعریف شوند. این وضوح به شما کمک میکند تا مسیر خود را بهتر ببینید و به آن پایبند بمانید.
- نوشتن اهداف: نوشتن اهداف به ذهن شما سیگنال میدهد که آنها مهم هستند و باعث افزایش احتمال پایبندی به آنها میشود.
- بازنگری مرتب: به طور مرتب اهداف و پیشرفتهای خود را مرور کنید. این کار به شما کمک میکند تا مطمئن شوید در مسیر درستی قرار دارید و انگیزه خود را تجدید کنید.
- جشنگرفتن پیشرفتها: حتی اگر پیشرفتها کوچک باشند، جشنگرفتن آنها میتواند انگیزه شما را افزایش دهد و شما را به سمت هدف هدایت کند.
- داشتن یک همراه یا مربی: کمک گرفتن از یک همراه یا کوچ که شما را محک بزند و پشتیبانی کند، میتواند به پایبندی شما به اهداف کمک کند.
- تصویرسازی: موفقیت تصویرسازی از رسیدن به هدف میتواند انگیزه شما را افزایش دهد و به پایبندی به اهداف کمک کند.
-
یادآوری دائمی اهداف: استفاده از یادداشتها، پوسترها یا دیگر یادآورها برای نگهداشتن هدف خود در معرض دید، میتواند به شما کمک کند تا به اهداف خود پایبند بمانید.
چرا در راه رسیدن به اهداف بلندمدت شکست میخوریم؟
شکست در دستیابی به اهداف بلندمدت ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیفتد. در زیر، برخی از دلایل رایج و راهکارهای مقابله با آنها آمده است:
- تعریف نامشخص اهداف: اهداف خود را به طور واضح و مشخص تعریف کنید. استفاده از تکنیک SMART میتواند به شما کمک کند تا اهدافی روشن و قابل اندازهگیری داشته باشید.
- نبود انگیزه درونی: تلاش کنید که انگیزه شما از درون و به دلایل شخصی و عمیق باشد. به خود یادآوری کنید که چرا این هدف برای شما مهم است و چه ارزشهایی را برآورده میکند.
- نبود برنامهریزی مناسب: برای رسیدن به اهداف خود، یک برنامهریزی دقیق و مرحلهای ایجاد کنید. تقسیم اهداف به مراحل کوچکتر و تعیین زمانبندی مشخص میتواند به شما کمک کند.
- مواجهشدن با سختیها و چالشها: در مواجهه با موانع، به جای دلسردی، راههای حل مشکلات را بررسی کنید و از شکستها به عنوان فرصتهای یادگیری استفاده کنید.
- نبود پیگیری و ارزیابی دورهای: به طور منظم پیشرفت خود را ارزیابی و برنامههای خود را بازنگری کنید. این کار به شما کمک میکند تا از مسیر منحرف نشوید و به تنظیمات لازم بپردازید.
- نداشتن صبر: درک کنید که رسیدن به اهداف بلندمدت زمانبر است و نیاز به صبر و استقامت دارد. به جای انتظار برای نتایج سریع، بر تلاش مداوم تمرکز کنید.
- نبود حمایت: از حمایت عاطفی، مالی یا تخصصی اطرافیان خود بهرهمند شوید. شبکهای از دوستان، خانواده یا مشاوران میتواند به شما کمک کند.
- ترس از شکست: به ترسهای خود رویارویی کنید و از آنها به عنوان انگیزه برای تلاش بیشتر استفاده کنید. استفاده از تکنیکهای مقابله با ترس و مشاوره میتواند مفید باشد.
- مقاومت در برابر تغییر: تغییرات لازم برای رسیدن به اهداف خود را بپذیرید و با انعطافپذیری با آنها مواجه شوید. تغییرات ممکن است چالشبرانگیز باشند، اما بخشی از مسیر موفقیت هستند.
- نبود اعتماد به نفس: به تقویت اعتماد به نفس خود بپردازید. موفقیتهای کوچک را جشن بگیرید و به توانمندیهای خود ایمان داشته باشید.
- افتادن در دام موارد فوری و بیاهمیت:اولویتهای خود را مشخص کنید و بر روی اهداف مهم تمرکز کنید. مدیریت زمان و تمرکز بر کارهای مهمتر میتواند به شما کمک کند.
چگونه به اهداف بلندمدت برسیم؟
رسیدن به اهداف بلندمدت ممکن است پیچیده و چالشبرانگیز باشد، اما با استراتژیهای مناسب میتوان این مسیر را پیمود. در زیر چند گام و توصیه برای رسیدن به اهداف بلندمدت آمده است:
- تعریف واضح اهداف: اهداف بلندمدت باید واضح، قابل فهم و قابل اندازهگیری باشند. استفاده از تکنیکهای SMART میتواند در تعریف اهداف کمک کند.
- شناخت و فهم «چرایی»: درک عمیق از «چرایی» هدف، معنای عمیق و ارزشهای مرتبط با آن میتواند انگیزه شما را در مسیر رسیدن به اهداف بلندمدت حفظ کند.
- شکستن اهداف بلندمدت به اهداف کوچکتر: اهداف بلندمدت را به اهداف کوچکتر و قابل مدیریت تقسیم کنید. این کار به شما کمک میکند تا مسیر را واضحتر ببینید و مراحل کوچکتر را انجام دهید.
- برنامهریزی و زمانبندی: برای هر هدف کوچکتر برنامه و زمانبندی تعیین کنید. این به شما کمک میکند تا مسیر خود را سازماندهی کرده و از انحراف جلوگیری کنید.
- پیگیری و ارزیابی: به طور دورهای پیشرفت خود را پیگیری و ارزیابی کنید. اگر متوجه شدید که از مسیر منحرف شدهاید، تصحیحات لازم را اعمال کنید.
- جلوگیری از سرزنش: خود به جای سرزنش کردن خود در صورت شکست، از آنها به عنوان فرصتهای یادگیری استفاده کنید.
- جستجوی حمایت: از اطرافیان، دوستان، خانواده یا مربیان کمک بگیرید. آنها میتوانند به شما در حفظ تمرکز و انگیزه کمک کنند.
- تصویرسازی موفقیت: تصویرسازی از خود در حالت رسیدن به هدف میتواند به حفظ انگیزه و تمرکز کمک کند.
- ساخت عادات مثبت: عادات روزمره مثبت میتوانند به شما کمک کنند تا راحتتر به سمت اهداف بلندمدت حرکت کنید. عادتهایی بسازید که به تحقق اهداف شما کمک کند.
- بازبینی و تنظیم مجدد: با توجه به تغییرات و شرایط جدید، ممکن است نیاز به بازبینی و تنظیم مجدد اهداف یا روشهای خود داشته باشید.
با تعهد، پیگیری و تلاش مداوم، شما میتوانید به تدریج به اهداف بلندمدت خود نزدیکتر شوید و آنها را به واقعیت تبدیل کنید.
موانع رسیدن به هدف و راهحلها
رسیدن به اهداف ممکن است با موانع مختلفی روبهرو شود. در زیر، برخی از موانع رایج و راهکارهای مقابله با آنها آمده است:
- نبود اطلاعات یا دانش کافی: با تحقیق و مطالعه، ثبتنام در دورههای آموزشی، مشاوره با کارشناسان و عضویت در گروههای تخصصی، دانش و مهارتهای لازم را کسب کنید.
- نبود منابع مالی: برای تأمین منابع مالی، از تکنیکهایی مانند جستجو برای حامیان مالی، ایجاد بودجههای واقعبینانه و جلب حمایت از خانواده یا دوستان استفاده کنید.
- کمبود زمان: از تکنیکهای مدیریت زمان استفاده کنید، برنامههای روزانه و هفتگی ایجاد کنید، و بر روی اولویتهای مهم تمرکز کنید.
- ترس و نگرانی: با استفاده از مشاوره، مدیتیشن، مرور موفقیتهای گذشته، و تغییر نگرش نسبت به شکست و موفقیت، بر ترسها و نگرانیها غلبه کنید.
- کمبود انگیزه و تعهد: اهداف واضح و ملموس تعیین کنید، پیشرفتهای خود را جشن بگیرید، انگیزههای مثبت ایجاد کنید، و از یک همراه یا مربی برای حفظ انگیزه بهره ببرید.
با شناسایی و مقابله با این موانع، میتوانید به نحو بهتری به اهداف خود دست یابید و روند رسیدن به آنها را تسهیل کنید.
نحوه برخورد با شکست در راه رسیدن به اهداف
وقتی در مسیر رسیدن به اهداف شکست میخوریم، احساسات مختلفی از جمله ناامیدی، عصبانیت و دلسردی ممکن است سراغمان بیاید. اما شکست نباید به معنای پایان راه باشد. در واقع، بسیاری از موفقیتهای بزرگ از یادگیری و رشد پس از شکستها به دست میآید. در زیر، چند پیشنهاد برای برخورد با شکست آورده شده است:
- پذیرش و حس کردن احساسات: به خودتان اجازه دهید تا احساساتتان را بپذیرید، حتی اگر عصبانیت، ناراحتی یا ناامیدی باشد. این اولین گام به سوی بهبود است.
- تجزیه و تحلیل شکست: علت شکست را شناسایی کنید. آیا برنامهریزی شما نادرست بود؟ آیا منابع کافی نداشتید؟ یا ممکن است تغییرات محیطی باعث شکست شده باشد؟ بررسی دقیق دلایل شکست به شما کمک میکند تا از آن درس بگیرید.
- یادگیری از شکست: هر شکست فرصتی برای یادگیری است. شناسایی نکات قابل یادگیری و نحوه بهبود عملکرد در آینده، به شما کمک میکند تا بهتر عمل کنید.
- تنظیم مجدد اهداف: ممکن است نیاز باشد اهداف خود را بررسی و بر اساس شرایط جدید تنظیم کنید. این کار میتواند به شما کمک کند تا با واقعیتهای جدید سازگار شوید.
- جستجوی حمایت: از دیگران کمک بگیرید و با آنها در مورد شکست خود صحبت کنید. این افراد میتوانند متخصص، کوچ یا مشاور باشند که به شما راهنمایی و پشتیبانی ارائه دهند.
- تأکید بر پیشرفتها و موفقیتها: حتی در مواجهه با شکست، موفقیتها و پیشرفتهای کوچکی وجود دارد. بر روی این موفقیتها تمرکز کنید و از آنها برای افزایش اعتماد به نفس خود استفاده کنید.
- شروع مجدد با انگیزه تازه: با استفاده از درسهایی که از شکست آموختهاید، با انگیزه و انرژی جدید به سوی اهداف خود حرکت کنید. به یاد داشته باشید که اقدام نکردن به معنای قطعاً شکست خوردن است.
- افزایش انعطافپذیری: توانایی سازگاری با تغییرات و شکستها را تقویت کنید. انعطافپذیری به شما کمک میکند تا با چالشها بهتر مواجه شوید و راههای جدیدی برای پیشرفت پیدا کنید.
- متمرکز بودن بر روی چرایی: یادآوری کنید که چرا این هدف را دنبال میکنید. داشتن یک “چرایی” قوی میتواند منبع انگیزهای برای ادامه تلاش پس از شکست باشد.
بسیاری از افراد موفق در مسیر رسیدن به اهداف خود با شکستهای متعدد روبهرو شدهاند. نکته کلیدی این است که از شکستها به عنوان فرصتهای یادگیری استفاده کنید و با انگیزه تجدید شده به سمت اهداف خود حرکت کنید.
تفاوت بین هدف، آرزو و رویا
هدف، آرزو و رویا هر سه مفاهیم مشابهی دارند و در بسیاری از مواقع به اشتباه به جای یکدیگر استفاده میشوند. اما این سه از نظر معنایی و کاربرد تفاوتهای قابل توجهی دارند. در اینجا به تفکیک این تفاوتها میپردازیم:
هدف
- وضوح: هدفها به طور مشخص و قابل فهم تعریف میشوند، که این ویژگی کمک میکند تا فرد دقیقا بداند برای دستیابی به آن به چه مواردی نیاز دارد.
- قابلیت سنجش: هدف باید طوری تعیین شود که بتوان پیشرفت در رسیدن به آن را اندازهگیری کرد.
- زمانبندی: هر هدف باید یک بازه زمانی معین برای دستیابی داشته باشد.
- نیاز به عمل: برای رسیدن به هدف، فرد باید برنامهریزی کرده و اقدامهای لازم را انجام دهد.
آرزو
- احساسیتر: آرزوها بیشتر بر مبنای احساسات و عواطف فردی شکل میگیرند.
- کلیتر: برخلاف اهداف، آرزوها به طور کلی و مبهمتر تعریف میشوند.
- بدون برنامهریزی مشخص: ممکن است فرد آرزوهایی داشته باشد، اما برنامهای برای تحقق آنها نداشته باشد.
رویا
- خیالی: رویاها معمولا نتیجه خیالات، خوابها، یا تصورات فرد هستند.
- عدم پایه واقعی: رویاها ممکن است از واقعیتهای موجود فاصله داشته باشند.
- بینیاز از اقدام: فرد ممکن است از رویاپردازی لذت ببرد، اما نیازی به عملی کردن آنها نداشته باشد.
به طور کلی هدفها، آرزوها و رویاها هر کدام نقش ویژهای در زندگی و انگیزه فرد دارند. استفاده صحیح و مؤثر از این سه مفهوم میتواند به تحقق موفقیت و پیشرفت کمک کند.
نتیجهگیری
هدفگذاری در زندگی نقش حیاتی دارد و تأثیر زیادی بر موفقیت و ناکامی افراد میگذارد. موفقیت در دستیابی به اهداف، تفاوتی برجسته بین افراد موفق و ناموفق ایجاد میکند. برای دستیابی به موفقیت، باید اهدافی مناسب و درخور توان خود تعیین کرده و آنها را به اهدافی تبدیل کنید که باعث شادی و انگیزه در زندگیتان شوند.
به شما پیشنهاد میکنم از همین حالا اقدام کنید و مراحل ارائه شده در مقاله را دنبال کنید. اهداف خود را بنویسید و برای آنها برنامهریزی کوتاهمدت و بلندمدت انجام دهید. سپس با تعهد و انگیزه به تحقق این اهداف بپردازید تا بتوانید در زندگی کاری و شخصیتان به موفقیتهای بزرگ دست یابید.
یاد داشته باشید که تنها شما میتوانید به خودتان کمک کنید. بنابراین، برای موفقیت و پیشرفت خود تلاش کنید و همیشه به یاد داشته باشید که شما نیز جزء افراد موفق هستید.
یک پاسخ
عالیییی بود.سپاس فراوان