Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
همه چیز درباره خودارضایی و آیا عارضه جبران ناپذیری دارد؟
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
چگونه هدف گذاری کنیم؟
ویژگی افراد خجالتی و کمرو چیست؟
افراد خجالتی و کمرو ارتباط برقرارکردن با دیگران برایشان کمی سخت است. در صورتی که چنین افرادی نتوانند مشکل خود را حل نمایند، قطعاً در روابط کاری و اجتماعی خود دچار مشکل میشوند. عدم صحبت در جمع یا کم صحبتی یکی از ویژگی های افراد خجالتی است. خجالتی بودن میتواند به صورت ژنتیکی از پدر و مادر نیز انتقال یابد. کمرویی سبب میشود خجالتیها در برخی شرایط نتوانند از حقوق خودشان دفاع کنند. آنها بهخاطر سکوت همیشگی که دارند ممکن است در جمعهای شلوغ و پر سروصدا به چشم نیایند. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد اختلال شخصیت دوری گزین لطفاً انتهای این مطلب را از دست ندهید.
ویژگی های افراد خجالتی چیست؟
افراد خجالتی ویژگی های بسیار مختلفی دارند که مهمترین آن محدودیت در ایجاد ارتباط محسوب میشود. این عدم ارتباط تمام جوانب زندگی آنها را تحتتأثیر قرار میدهد. برای کنارگذاشتن خجالت باید در ابتدا با ویژگیهایی که کمرویی دارد آشنا شویم و سپس برای مقابله با آن اقدامات لازم را انجام دهیم.
برقراری ارتباط با انسانهای ناشناخته برایشان دشوار است
افراد خجالتی نمیتوانند با دیگران خیلی خوب ارتباط برقرار کنند بهویژه هنگامی که وارد محیطی ناآشنا میشوند. به طور مثال، ممکن است آنها وارد جمع غریبهها شوند، اما نتوانند چندان با آنها صحبت کنند. در نگاه اول شاید دیگران فکر کنند این افراد بهخاطر غرورشان با دیگران صحبت نمیکنند، اما واقعیت چیز دیگری است آنها واقعاً از گرمگرفتن با دیگران یا سلامکردن به همه خجالت میکشند. حس خجالت با توجه به میزان خجالتی بودن افراد ممکن است دستخوش تغییر شود.
حتی این افراد ممکن است در برخی شرایط برای روبهرونشدن با دیگران و برقراری ارتباط از موقعیت فرار کنند. دسته دیگر ممکن است به یک احوالپرسی بسیار کوتاه بسنده کنند و چندان خود را برای ادامه صحبت مشتاق نشان ندهند. بههرحال مهم این است در همه این تایپها افراد کمرو یکی از سختترین کارها که ارتباط با دیگران است را انجام میدهند.
تا وقتی احساس راحتی کامل نکنند، صحبت نخواهند کرد یکی از ویژگیهای افراد خجالتی
یکی از ویژگی های افراد خجالتی این است که در اغلب موقعیتها هنگامی که خجالتیها وارد جمع جدیدی میشوند، دوست ندارند با دیگران حرف بزنند، زیرا احساس راحتی نمیکنند. ممکن است پس از گذشت چند ساعت راحتتر بتوانند در جمع حرف بزنند. حتی احتمال دارد بهقدری حرف بزنند که شما فکر کنید آنها چه فرد برونگرا و خوشصحبتی هستند. آنها تا زمانی که خودشان راحت نباشند، سخنی نمیگویند. گروهی از خجالتیها احساسات واقعی خود را به عشق زندگیشان هم نمیگویند.
آنها نمیتوانند در موقعیتهای مختلف دوستداشتن خود را برای شریک زندگیشان به زبان بیاورند. این به معنای عدم علاقه به پارتنرشان نیست، آنها با رفتارشان دوستداشتن خود را نشان میدهند و تنها مشکلشان این است که نمیتوانند آن را بیان کنند. برخی از این افراد میترسند با بیان احساسات خود ضایع یا رد شوند به همین خاطر سعی میکنند حرفهایشان را در قلبشان نگه دارند و چیزی بروز ندهند. ویژگی های رفتاری افراد کمرو ممکن است اطرافیانشان را آزردهخاطر سازد.
از کسی متنفر نیستند، ولی شاید اینطور نشان بدهند یکی از ویژگیهای افراد خجالتی
کمرویی گاهی اوقات میتواند منجر به سو تفاهم اطرافیان شود، خصوصاً زمانی که ارتباطات جدیدی با افراد غریبه شکل میگیرد. افراد به دلیل عدم ارتباط عمیق یا برخورد خجالتیها فکر میکنند که آنها حس تنفر از برقراری رابطه دارند. مثلاً ممکن است شما خجالتی باشید و در جمع کوچکی که با دوستانتان دارید، چندان به حرفهای آنان توجه نکنید یا با آنها صحبت نکنید. چنین برخوردی این تصور را ایجاد میکند که شما از آنها متنفرید. برطرفنشدن چنین سوءتفاهمهایی ممکن است رابطه شما را تیرهوتار کند. انسانهای کمرو و خجالتی در کمتر شرایطی نسبت به کسی تنفر بیدلیل دارند. موردی که از دیدگاه دیگران تنفر به نظر میآید، کمرویی و خجالتی بودن است که نمیگذارد رابطه خوب و عمیقی شکل دهید. این ویژگی های افراد خجالتی معمولاً منجر به ناراحتی اطرافیان میگردد.
صحبت نمیکنند، زیاد توجه میکنند یکی از ویژگیهای افراد خجالتی
افراد با فن بیان بالا با متدهای برقراری ارتباط با دیگران خیلی خوب آشنا هستند. زمانی که دیگران در حال صحبت هستند، این افراد با سؤال پرسیدن، صحبتکردن طرف مقابل را متقاعد میسازند که به حرفهایش گوش میکنند. حال کسانی که کمرو هستند، نسبت به طرح سؤال یا واکنشدادن به صحبتها احساس خجالت میکنند. این ویژگی افراد خجالتی ممکن است دیگران را به این فکر فرو ببرد که نسبت به صحبتهای آنان توجهی ندارید یا اهمیتی به آنها نمیدهید. این در حالی است که شما قادر به ابراز احساسات یا صحبتهای خود در این خصوص نیستید.
عدم صحبتکردن افراد خجالتی در جمع از آنها شنوندههای خوبی میسازد. آنها احساسات لازم، مباحث، کلمات و… را با دقت میشوند و به آنها فکر میکنند؛ اما نمیتوانند آنان را بیان نمایند. حتی شاید کمروها موضوع را بهتر از کسانی که مرتب در جمع صحبت میکنند، متوجه شوند. این را میتوانید با سؤالکردن از آنها بفهمید. خجالتیها این بستر را برای سایر افراد فراهم میسازند تا خود را در کانون توجه دیگران قرار دهند و مهارتهای خود را ابراز نمایند.
ممکن است خجالتیها در برخی مهارتها و کارها از کسانی که در جمع بدون ترس و خجالت آن را نشان میدهند، بهتر باشد؛ اما به دلیل عدم ابراز آن کسی به مهارتشان پی نمیبرد. شرکت در گروه درمانی عزت نفس در تهران یکی از بهترین گزینههای درمانی برای چنین افرادی به شمار میرود. در این دورهها مربیان با متدهای بهروز و استراتژیهای منحصربهفرد به شما آموزش میدهند که چطور در شرایط مختلف کمرویی را کنار بگذارید و قاطعانه خواستهها و سخنان خود را بیان نمایید.
علاقهای به قاطی شدن با جمع ندارند یکی از ویژگیهای افراد خجالتی
یکی دیگر از ویژگی های افراد خجالتی این است که نمیتوانند با دیگران گرم بگیرند. در اغلب شرایط و در جمعها یا مهمانیهایی که چند نفر افراد جدید حضور دارند، خجالتیها دوست دارند در گوشهای بنشینند و تا جایی که امکان دارند از بقیه فرار کنند و در معرض دید نباشند. البته ممکن است آنها با چند نفر از افراد حاضر نیز رابطه برقرار نمایند و با آنها قاتى شوند. کسانی که افراد کمرو با آنها ارتباط برقرار میکنند، نزد آنها انسانهای بسیار خاصی هستند که در کنار آن احساس راحتی دارند.
از بودن در یک موقعیت اجتماعی ترس دارند یکی از ویژگیهای افراد خجالتی
یکی از بزرگترین ترسهایی که افراد خجالتی دارند، این است که در یک گروه یا جمع کانون توجه دیگران قرار گیرند. آنها مدام در ذهنشان سناریوهای مختلفی میچینند و تصور این که تعداد افراد زیادی قرار است به آنها توجه کنند استرس آنها را افزایش میدهد. چنین افرادی اگر در جمع عوامل مختلفی مانند صدای بلند یا چیزهای دیگر منجر شود دیگران چند لحظه به آنها توجه کنند، بسیار دستپاچه میشوند و عرق میکنند. به طور خلاصه کمروها به هر دری میزنند که دیگران به آنها نگاه نکنند.
ترس و نگرانی بیمورد و غیرقابلتوجیه دارند یکی از ویژگیهای افراد خجالتی
افراد خجالتی در برخی از شرایطی که برای آنها پیش میاید، ترسها و نگرانیهای گوناگونی دارند. چنانچه آنها علت نگرانیهای خود را بگویند ممکن است توسط دیگران قضاوت شوند یا مورد تمسخر قرار گیرند. مثلاً ممکن است در با یکی از دوستانتان بحث کرده باشید. حال موقعیتی پیشآمده که قرار است با دوستانتان دور هم جمع شوید.
شما استرس دارید که مبادا دوستتان که با او بحث کردهاید و رابطه خوبی ندارید به جمع اضافه شود و شما را در مقابل دیگران مسخره نماید. نگرانی بیمورد از مهمترین ویژگی های افراد خجالتی است. در واقعیت اما ممکن است احتمال بسیار پایینی برای آمدن این فرد وجود داشته باشد. معمولاً افراد کمرو و خجالتی در شرایط مختلف اجتماعی درباره چنین مسائلی استرس دارند.
شدت ترس و خجالتشان نسبت به دیگران بیشتر است
شاید در حالت عادی همه افراد از اینکه به صورت کاملاً ناگهانی موردتوجه دیگران قرار گیرند دچار استرس و اضطراب شوند. افراد کمرو در چنین موقعیتهایی ترس و نگرانی بسیار بیشتری دارند و این مورد نشان میدهد آنها مشکل دارند و باید برای رفع آن اقدام نمایند. چنانچه هنوز هم درباره خجالتی بودن یا نبودن خود اطمینان ندارید، استرسی که در چنین موقعیتهایی تجربه میکنید را با اضطراب سایر افراد قیاس نمایید. معمولاً افراد کمرو اختلال اضطراب اجتماعی دارند و به همین خاطر شرایطشان با دیگران فرق میکند.
در شرایط نامناسب علائم فیزیکی را تجربه میکنند
چنانچه افراد دچار اختلال اضطراب اجتماعی باشند یا کمرویی آنها شدت زیادی داشته باشد در برخی از موقعیتها ممکن است دچار برخی مشکلات فیزیکی شوند. افرادی که بسیار خجالتی هستند ممکن است هنگام قرارگرفتن در موقعیتهای بد و نامناسب به تنگی نفس، حالت تهوع، سرگیجه و یا تعریق شدید دچار شوند. خصوصاً زمانی که مجبور هستند در یک جلسه برای تعدادی بیشتری سخنرانی کنند. افراد پر استرس و خجالتی میتوانند دچار حملات پانیک نیز شوند.
از بیان نظراتشان اجتناب می کنند یکی از ویژگیهای افراد خجالتی
شاید تاکنون پیشآمده باشد که در جمعهای دوستانه یا بین آشنایان خود با صحبتی که آنها مطرح میکنند، مخالف باشید، اما نتوانید آن را بیان نمایید. به طور مثال، قرار است با دوستان خود به گردش یکروزه بروید؛ اما از مقصد موردنظر خوشتان نمیآید. در این شرایط مخالفت خود را به آنها اعلام نمیکنید. از سایر نشانه های افراد خجالتی میتوان به شک و شبههای اشاره نمود که نسبت به دیدگاههای خود دارند.
از دیگر ویژگی های افراد خجالتی این است که نهتنها در زمان مورد زورگویی قرارگرفتن حرفشان را نمیزنند، هنگامی که در بین دوستان موضوع برای صحبتکردن مطرح میگردد نیز همچنان ساکت میمانند، حتی اگر اطلاعات بسیار گستردهای در این مورد داشته باشند. این خصلت افراد کمرو تنها به جمعهای شلوغ ختم نمیشود. آنها در گفتوگوهای دونفره نیز مرتب در برابر ابراز عقیده و نظرشان مقاومت میکنند و ترجیح میدهند آنها را بیان نکنند. اگر چنین افرادی را به بدترین مکانها هم ببرید و از آنها بخواهید نظرشان را درباره شرایط موجود بگویند، باز هم نمیگویند که آنجا را دوست ندارند. افراد کمرو به دلیل این که نمیخواهند مورد انتقاد، سرزنش یا توجه قرار گیرند، نظرات و تمایلات خود را مخفی میکنند.
در مقابل زورگوییها سکوت میکنند
افراد خجالتی چون نمیتوانند از خودشان دفاع کنند، مرتب مورد زورگویی دیگران نیز واقع میشوند. در چنین مواردی نیز باز ترجیح میدهند سکوت کنند. آنها دلایل مختلفی برای این کارشان میآورند، به طور مثال میگویند نمیخواهم دهانبهدهان طرف بگذارم یا اینکه دوست ندارم دیگران از من برنجند. پاسخ آنها برای سکوت چنین است. متأسفانه این کوتاهآمدنها در برابر افراد زورگو منجر میشود چنین رفتارهای بدی در جامعه روزبهروز گسترش پیدا نماید. باید بدانیم که راه مقابله با زورگوها بههیچعنوان سکوت نیست.
خودخوری ذهنی دارند
گاهی اوقات شما هنگام بروز مشکلات مختلف دوستانه و خانوادگی ممکن است نظر واقعی خود را بیان نکنید یا اینکه در مقابل توهینها و حرفهای زور سایرین سکوت را ترجیح بدهید. در ابتدا هنگامی که با چنین مواردی رو در رو میشوید مغز شما فرمان میدهد که کاری انجام ندهید و منفعلانه رفتار نمایید، اما هنگامی که از آن شرایط خارج میشوید، ناراحتیهای نمایان میشود و تازه یادتان میآید که چهحرفهایی باید به طرف مقابل میزدید. در چنین مرحلهای یکی از ویژگی های افراد خجالتی این است که در ذهنشان به خودشان، خانواده و دیگران توهین میکنند. چنین نشخوارهای ذهنی از دیگر ویژگی های افراد کمرو است. چنین تأثیراتی بر شخصیت و سلامتی افراد تأثیر منفی میگذارد.
در تصمیمگیری به مشکل میخورند یکی از ویژگیهای افراد خجالتی
خجالتیها معمولاً دچار کمبود اعتماد به نفس هستند. این عامل منجر میگردد به طور دائمی درباره نظراتی که دیگران راجع به آنها میدهند ابراز نگرانی نمایند. بدین ترتیب در اغلب شرایط که به تصمیمگیری نیاز است دچار مشکل میگردند، زیرا مرتب به عواقب تصمیمی که قرار است بگیرند و طرز فکری که دیگران درباره آنها دارند، فکر میکنند و استرس دارند. به همین خاطر هنگام تصمیمگیری از بقیه درخواست کمک میکنند و یا تصمیمهای مهم خود را به دیگران میسپارند.
حاضرند خودشان را فدا کنند
در فرهنگ ایرانیها فداکاری را به عنوان یکی از بهترین صفات انسانی میشناسند. البته فداکاری برای تعداد زیادی از افراد مانند کسانی که در جنگ شهید شدند بسیار ارزشمند است. فداکاریای که درست نیست و نباید آن را انجام داد، فداکاری دائمی برای دوستان است. این همان ظلمی است که خجالتیها در حق خودشان میکنند. آنها به این شیوه عادت کردهاند که همیشه دیگران را در اولویت قرار دهند و زمان خود را در اختیار سایر افراد قرار دهند. خجالتیها با انجام چنین کارهایی احساس خوبی نسبت به خودشان پیدا میکنند.
به طور مثال، افراد کمرو در اشتباهی که دوستشان یا یکی از آشنایان مرتکب شده است خود را سهیم کرده و تقصیرها را گردن خودشان میاندازند. چنانچه از چنین صفاتی برخوردار هستید و فکر میکنید رفتارتان کاملاً درست است، سخت در اشتباهید. شما باید بهسرعت برای درمان خود اقدام نمایید. ویژگی های افراد خجالتی منجر به آزار خودشان نیز میگردد. اگر همیشه حقتان را به اعضای خانواده و دوستان خود میدهید، یک جای کارتان میلنگد و ممکن است علاوه بر خجالتی بودن، کمبود عزت نفس نیز داشته باشید.
حاضر به قبول مسئولیت نیستید
یکی از نشانه های کمرویی در خود این است که از پذیرش مسئولیتهایی که دیگران به شما واگذار میکنند، ترس دارید. به طور مثال، فرض کنید یکی از دوستان نزدیک شما میخواهند برای چند روز به سفر برود به همین خاطر درخواست میکند در این چند روز از خانهاش مراقبت کنید. شما یا این مسئولیت را نمیپذیرید و یا در صورت پذیرفتن، مرتب در ذهنتان مرور میکنید که قادر به انجام صحیح این مسئولیت نیستید.
نه گفتن بلد نیستند یکی از ویژگیهای افراد خجالتی
یکی از متداولترین نشانه های افراد خجالتی، این است که نمیتوانند به دیگران نه بگویند. چنانچه نمیتوانید به درخواستهایی که به صورت دائم از شما میشود، نه بگویید یا علاقهای به پذیرش آنها ندارید؛ اما همه چیز را قبول میکنید، رفتار شما اشکال دارد. کسانی که از کمرویی رنج میبرند نمیتوانند به دیگران نه بگویند. آنها حتی حاضرند خودشان اذیت شوند و سختترین شرایط را داشته باشند؛ اما دست رد به سینه دیگران نزنند.
به حق خودشان احترام نمیگذارند
از دیگر ویژگی های افراد کمرو میتوان به استفاده مداوم از کلمه بیخیال در طول روز اشاره کرد. زمانی که فردی از آدمهای خجالتی در صف نانوایی یا پمپبنزین جلو میزند، آنها نمیتوانند از حق خود دفاع کنند. یا مثلاً در شرایط دیگر، ممکن است فردی شروع به توهین یا تمسخر آنها نماید، در چنین حالتی نیز پاسخ آنها سکوت است.
از دیگر ویژگی های افراد خجالتی این است که فکر میکنند راه گذر از چنین موقعیتهایی بیخیالی و گذشت است. در این صورت از آنها به عنوان یک فرد بخشنده و باگذشت یاد میشود، غافل از این که چنین رفتاری توسط هیچ یک از مباحث روانشناسی تأیید نمیشود. زیرا فرد با این کار در ابتدا به خودش احترام نگذاشته و حق خود را از دیگران نگرفته است. تکرار چنین رفتاری در نهاد منجر به ازبینرفتن اعتماد به نفس افراد میگردد. در گام بعدی نیز این گذشتهای بیدلیل، زورگویی در جامعه رواج پیدا میکند و منجر به افزایش جرئت افراد زورگو برای تکرار رفتارشان میشود.
از شروع کار میترسند و کمالگرا هستند
تنها ترس افراد خجالتی آغاز یک گفتوگوی ساده نیست، بلکه آنها از راهاندازی یک کسبوکار نوپا نیز هراس دارند. قسمتی از ترس آنها به طرز فکرهایی همچون این که مبادا پس از آغاز کارشان توسط دیگران نقد شوند. آنها بیش از هر چیزی از شکستخوردن ترس دارند. به همین خاطر همیشه نسبت به شروع یک کار جدید نگران هستند؛ زیرا فکر میکنند در صورت عملکرد ضعیفتر یا شکست در این راه دیگران آنها را سرزنش میکنند. این طرز فکر در نهایت منجر به کمالگرایی آنها میگردد.
از قانون درخواست استفاده نمیکنند
افراد کمرو بیشتر دوست دارند از کمک دیگران در کارها بهره ببرند، اما هنگامی که مشکلی برای آن پیش میآید، چنین درخواستی از دیگران نمیکنند. آنها برای این رفتارشان دلایل گوناگونی میآورند. به طور مثال، میگویند، نمیخواهند زیر بار منت دیگران باشند. دسته دیگر میترسند اگر از بقیه کمک بخواهند، افراد درباره آنها فکرهای بدی نمایند یا آنها را فرد خودخواهی ببینند. این در حالی است که با کمکگرفتن از دیگران زمینه رشد هر چهبهتر ما فراهم میگردد و به موفقیتهای بیشتری خواهیم رسید. این ویژگی های افراد خجالتی مسیر پیشرفت آنها را کند میسازد.
برای جلوگیری از قضاوت شدن محتاط عمل می کنند
قضاوت دیگران برای برخی از افراد یک کار کاملاً عادی محسوب میشود و از نظر آنها انجام آن هیچ اشکالی ندارد. افراد کمرو نیز نمیتوانند از تیغ نگاه آنها فرار کنند. آنها هر فرصتی را غنیمت میشمارند تا خجالتیها را قضاوت کرده و برای رفتارهای آنان نسخه بپیچند. به همین خاطر است که افراد خجالتی سعی دارند بااحتیاط کامل رفتار کنند تا مورد قضاوت قرار نگیرند. هر فردی خصوصیات اخلاقی خاص خود را دارد. به همین خاطر در بدترین شرایط نیز نباید توسط دیگران قضاوت شود. استفاده از روشهای اصولی برای برطرف نمودن آنها بهترین راهحل است.
نتیجهگیری
در مقاله امروز سعی کردیم در مورد افراد خجالتی و کمرو همچنین کاراکتری که دارند صحبت نماییم. این افراد از دور شاید مغرور یا بیملاحظه به نظر برسند؛ اما متأسفانه حس درونی آنها اجازه نمیدهد با دیگران رابطه عمیقی تشکیل دهند. چنین خصلتی میتواند زندگی شما را بهکلی مختل سازد. در جامعه امروز خجالت و کمرویی معنایی ندارد؛ زیرا اگر در برابر دیگران چنین بیدفاع باشید، ممکن است نتوانید به چیزهایی که استحقاق آن را دارید، دست پیدا کنید.
افرادی که بیش از حد خجالتی هستند، ممکن است در موقعیتهای گوناگون حقشان ضایع شود. چنانچه کمرو و خجالتی هستید میتوانید با روشهای مختلف کمکم مهارتهای ارتباطی خود را بهبود ببخشید. اگر در مورد مبحث امروز سؤالی دارید، لطفاً آن را با ما در میان بگذارید.
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
چگونه هدف گذاری کنیم؟
چرا در انتخاب همسر اشتباه می کنیم؟
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
چگونه هدف گذاری کنیم؟
چگونه هدف گذاری کنیم ؟ و چگونه در رسیدن به هدف هایمان موفق شویم ؟ اصول هدف گذاری چیست ؟ و چگونه باید هدفی متناسب با ویژگی های شخصیتی تعیین کنیم ؟ با ما همراه باشید تا در این بخش از مقالات مرکز مشاوره آنلاین دکتر شیرین زاده، به پرسش های شما پیرامون هدف گذاری پاسخ دهیم.
اهداف زندگیتان را مشخص کنید
تا به حال به خواسته هایتان در زندگی فکر کرده اید؛ به اینکه امروز، امسال و یا در کل زندگی به چه چیزهایی می خواهید برسید؟ جوابهایی مثل: “می خواهم شاد باشم ” یا “می خواهم به مردم کمک کنم” خیلی کلی هستند. به چیزهایی فکر کنید که امیدوارید ظرف ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ سال آینده به آنها برسید. اهدافی مانند راه اندازی کسب و کاری برای خودتان (هدف شغلی)،و یا رسیدن به تناسب اندام (هدف ورزشی) و همچنین داشتن خانواده (هدف شخصی) خیلی کلی است و نمی تواند مسیر روشنی برای شما باشد. سعی کنید همواره اهدافتان را به طور دقیق مشخص کنید. در جدول زیر برخی از اهداف دقیق نوشته شده است.
هدف گذاری کلی را فراموش کنید و جزئی هدف گذاری کنید.
اهداف کلی را، جزئی تر بنویسید. این محدوده ها را در نظر بگیرید: شغل، دارایی، خانواده، تحصیلات یا سلامتی. در همه اینها، یا به دنبال تغییر هستید یا به دنبال توسعه. اول یک دوره زمانی پنج ساله را در نظر بگیرید و بعد از خودتان بپرسید در هر کدام از این حوزه ها، به دنبال چه چیزی هستید و چگونه می خواهید به آن برسید. با این قانون، اهداف قبلی به این شکل در می آیند:
- هدف اول: به جای “می خواهم به تناسب اندام برسم” بگویید: می خواهم سالمتر غذا بخورم و می خواهم در یک مسابقه ماراتن شرکت کنم.
- هدف دوم: به جای “می خواهم کسب و کار خودم را داشته باشم” بگویید: می خواهم نحوه مدیریت یک کسب و کار را یاد بگیرم و می خواهم یک کتاب فروشی داشته باشم.
هدف گذاری و اهداف کوتاه مدت کنید
حالا که تقریبا می دانید ظرف چند سال آینده به چه چیزهایی می خواهید برسید، باید کارهایی کوچک و مشخص با ضرب الاجل یکساله (و نه بیشتر از آن) برای خودتان مشخص و روی آنها کار کنید.
- خوبی نوشتن اهداف این است که به شما اجازه نمی دهد به راحتی بی خیال آنها شوید.
- اهداف کوتاه مدت برای رسیدن به تناسب اندام: سبزیجات بیشتری بخورید و در کنارش، دویدن را در برنامه روزانه تان قرار دهید.
- اهداف کوتاه مدت برای داشتن کسب و کاری مثل داشتن یک کتاب فروشی: می توانید یک دوره کتابداری بگذرانید و بعد محل مناسبی برای کتابفروشیتان پیدا کنید.
اهداف را به گام های کوچک تبدیل کنید
اهدافتان را به گامهایی کوچک تبدیل کنید که شما را به اهداف بزرگتر می رسانند. شما باید در مورد دو نکته مهم تصمیم گیری کنید: چرا فلان هدف را انتخاب کردید و می خواهید از آن به چه چیزی برسید. برای چنین تصمیم گیری مهمی، می توانید این سوالها را از خودتان بپرسید: آیا این هدف ارزش دارد؟ الان زمان مناسبی برای آن است؟ آیا با نیازهای من مطابقت دارد یا خیر؟
مثلا، برای رسیدن به تناسب اندام می بایست به مدت شش ماه در یک کلاس ورزشی شرکت کنید؛ حالا از خودتان بپرسید: این کار باعث می شود من بتوانم در یک مسابقه ماراتن شرکت کنم؟. اگر نه، حتما باید این هدف کوتاه مدت را به هدفی تبدیل کنید که شما را به شرکت در ماراتن می رساند.
اهداف را به گونه ای بنویسید که منعطف باشد
اهدافتان را به گونه ای بنویسید که بتوان آنها را با تغییرات احتمالی هماهنگ کرد. فراموش نکنید باید زمانی بگذارید تا اهداف کوچکترتان را ارزیابی کنید. مثلا از خودتان بپرسید: در مدت زمان معین شده، به آنها می رسم؟ هنوز هم برای رسیدن به اهداف بزرگتر زندگیم به آنها نیاز دارم؟ حتما اینقدر انعطاف داشته باشید که بتوانید اهدافتان را با تغییرات احتمالی هماهنگ کنید.
مثلا، اگر می خواهید به تناسب اندام برسید، اول می بایست بتوانید مسافت ۵ کیلومتری را بدوید؛ بعد از اینکه توانستید این مسافت را در بهترین زمان ممکن طی کنید، دویدن در مسافت ۱۰ کیلومتری را به عنوان هدف انتخاب کنید. بعد سراغ یک مسابقه نیمه ماراتن و در نهایت سراغ مسابقه ماراتن بروید.
در مورد داشتن یک کتابفروشی، بعد از برداشتن دو گام اول (گذراندن کلاسهای فروش و پیدا کردن محل مناسب برای کتابفروشیتان)، ابتدا به سراغ گرفتن وام و سپس گرفتن مجوزهای لازم برای داشتن کتابفروشی بروید. بعد از همه اینها، کارهای دیگری هم هستند که می توانید انجامشان دهید: خرید (یا ا جاره مکان)، خرید کتابهای مورد نیاز، استخدام نیروی کار و باز کردن درهای کتابفروشی. شاید بعدها در مکانی دیگر، شعبه ی دومی برای کتابفروشیتان راه اندازی کردید!
اهداف کوتاه مدت را نیز جزئی کنید.
اهداف کوتاه مدتتان را نیز با جزئیات تعریف کنید. یک هدف باید پاسخگوی تمام این سوالات باشد: چه کسی به آن میرسد؟ چگونه به آن میرسد؟ کجا، کی و چرا؟ ضمنا برای هر کدام، جواب این دو سوال را پیدا کنید: چرا، چیزی که در ذهنم دارم، هدف است و چطور به اهداف کلی زندگیم کمک می کند. به این مثالها توجه کنید:
- هدف کلی: رسیدن به تناسب اندام
- جزئیات هدف: شرکت در مسابقه ماراتن
- هدف کوتاه مدت: دویدن مسافت ۵ کیلومتری
وقتی به هدف کوتاه مدت فکر می کنید، از خودتان بپرسید: چه کسی قرار است به این هدف برسد؟ من. چطوری؟ با دویدن در یک مسافت ۵ کیلومتری. کجا؟ پارک محل. کی؟ در ۶ هفته. چرا؟ برای اینکه بتوانم بعدا در ماراتن شرکت کنم.
- هدف کلی: داشتن کسب و کار خود
- هدف کوتاه مدت: گذراندن کلاس کتابداری
حالا به این سوالات جواب دهید: چه کسی قرار است به این هدف برسد؟ من. چگونه؟ یک کلاس کتابداری بگیرم. کجا؟ در کتابخانه. کی؟ هر شنبه به مدت ۵ هفته. چرا؟ تا یاد بگیرم چگونه بودجه کسب و کارم را مدیریت کنم.
هدف گذاری و اهداف باید قابل اندازه گیری باشد
اهدافتان باید قابل اندازه گیری باشد. اگر می خواهید پیشرفت خود را ببینید، می بایست اهدافتان را به گونه ای انتخاب کنید که قابل اندازه گیری باشند. مثلا هدفی مانند: می خواهم بیشتر پیاده روی کنم! اصلا قابل اندازه گیری نیست اما هدفی مانند: می خوام روزی ۱۶ بار دور زمین راه بروم. به خوبی قابل اندازه گیری است.
- دویدن یک مسافت ۵ کیلومتری! آیا قابل اندازه گیری است؟ بله! چون شما خیلی خوب می توانید بفهمید چه زمانی آن را انجام داده اید. البته می توانید هدفهای کوتاه مدت تری برای رسیدن به این هدف تعیین کنید؛ مثلا: حداقل سه روز در هفته، ۳ مایل می دوم. بعد از اینکه ۵ کیلومتر اول را دویدید، بروید سراغ ۵ مایل دوم.
- به همین صورت، شرکت در یک کلاس کتابداری، قابل اندازه گیری است. چرا؟ برای اینکه در آن ثبت نام و هر هفته در آن شرکت می کنید. اگر این هدف را این شکلی بیان کنید: می خواهم درباره کتابداری مطالبی یاد بگیرم… چندان قابل اندازه گیری نیست. چرا؟ چون دانستن اینکه چه زمانی آن را به اتمام می رسانید، کمی سخت است!
تعیین اهداف باید واقع بینانه باشد.
در مورد هدفهایتان واقع بین باشید. صادقانه موقعیت خودتان را ارزیابی کنید و مشخص کنید کدام هدفها واقعی و کدامها کمی بعید هستند. این کار خیلی مهم است. ببینید آیا همه چیزهای مورد نیاز برای رسیدن به هدفتان، مثل مهارت، منابع، زمان و دانش را دارید یا خیر.
- برای رسیدن به تناسب اندام و شرکت در ماراتن، شما نیاز دارید مدت زیادی را به دویدن اختصاص دهید. حالا، اگر شما زمان ندارید، علاقمند نیستید که هر هفته زمان زیادی را به این کار اختصاص دهید، این هدف به کار شما نمی آید. در چنین حالتی، بهتر است به راههای دیگری فکر کنید که به دویدن زیاد نیازی ندارد.
- در مورد کتابفروشی، اگر در این زمینه بی تجربه اید، پولی برای سرمایه گذاری ندارید و حتی در مورد نحوه کار کتابفروشی چیزی نمی دانید، یا واقعا به مطالعه علاقمند نیستید، احتمالا در کارتان موفق نخواهید بود.
اهدافتان را اولویت بندی کنید.
با در نظر گرفتن این نکته که در هر زمان، تعدادی هدف دارید که در مراحل مختلف کامل شدن هستند، باید در مورد اینکه کدامشان مهمتر هستند و در مورد زمان دستیابی به آنها حساسیت بیشتری وجود دارد، تصمیم بگیرید. اگر تعداد زیادی هدف شما را محاصره کرده باشند، احتمال کمتری وجود دارد که به آنها برسید بنابراین اولویت بندی اهداف یک امر ضروریست.
مزایای اولویت بندی عبارتند از: تعدادی از اهداف مهم و اصلی خود را انتخاب می کنید. باعث می شود تمرکزتان را در هر لحظه حفظ کنید. اگر مجبور شوید بین کامل کردن یک یا دو هدف کم اهمیت و یک هدف با اولویت بالا، انتخابی انجام دهید، انتخابتان قطعا دومی خواهد بود.
- فرض کنید برای رسیدن به تناسب اندام هدفهای کوتاه مدتتان اینها باشند: سالمتر غذا خوردن، ۵ کیلومتر دویدن و ۱ مایل شنا کردن، ۳ روز در هفته. اگر متوجه شوید که زمان یا انرژیتان در یک لحظه به همه اینها نمی رسد، می توانید اولویت بندی کنید. مثلا: ۵ کیلومتر دویدن را به عنوان اولویت اول انتخاب کنید و بعد سالمتر غذا خوردن را. بخصوص اینکه دومی برای سلامت کلی و کمک به دویدن شما بسیار مفید است.
- در مورد باز کردن یک کتابفروشی، می بایست قبل از هر گونه اقدامی، مجوز کسب و کارتان را بگیرید و مطمئن شوید که وام به شما تعلق می گیرد. یعنی اینها اولویتهای برتر شما هستند.
پیشرفت هدف گذاری و اهدافتان را رصد کنید.
برای دیدن پیشرفت کاری و شخصی تان، نوشتن یادداشت روزانه را پیشنهاد می کنیم. آگاهی از میزان پیشرفتتان به با انگیزه بودنتان کمک زیادی خواهد کرد. حتی تشویقتان می کند که سخت تر کار کنید.
- برای اینکه در مسیر هدفتان و متمرکز باقی بمانید، کمک گرفتن از یک دوست بسیار سودمند است. مثلا اگر برای یک مسابقه بزرگ تمرین می کنید، داشتن دوستی که به طور منظم با او دیدار و تمرین کنید، کمک قابل توجهی به شما خواهد کرد.
- اگر تلاش می کنید تا برای یک ماراتن، به تناسب اندام برسید، می توانید یک دفتر یادداشت روزانه تهیه کنید و در آن از موارد زیر بنویسید: هر روز چقدر می دوید، این میزان دویدن چقدر زمان می برد و چه حسی دارید! همانطور که پیشرفت می کنید، اگر هر از گاهی نگاهی به موارد ثبت شده قبلی بیندازید می تواند به بهبود اعتماد به نفستان کمک کند.
- در مورد راه اندازی یک کسب و کار، شاید رصد کردن میزان پیشرفت کمی سخت باشد اما نوشتن هدفها و زیرمجموعه آنها، خط زدن آنها یا مشخص کردن اینکه چه زمانی به اتمام رسیده اند، می تواند کمک بزرگی برایتان باشد.
بهترین روشهای هدفگذاری
هدفگذاری موثر یکی از کلیدهای رسیدن به موفقیت در زندگی شخصی و حرفهای است. در اینجا به معرفی برخی از معروفترین روشهای هدفگذاری میپردازیم:
روش هدف گذاری SMART
- توضیح: SMART مخفف کلمات Specific (مشخص)، Measurable (قابل اندازهگیری)، Achievable (قابل دستیابی)، Relevant (مربوط) و Time-bound (زمانبندی شده) است.
- مزایا: این روش کمک میکند تا اهداف به طور دقیق، قابل اندازهگیری و واقعبینانه تعیین شوند.
- معایب: ممکن است به هدفگذاری خشک و بیروحی منجر شود و جنبههای عاطفی یا استراتژیک را نادیده بگیرد.
روش هدف گذاری BACKWARD (نگاه از آینده)
- توضیح: در این روش، از نتیجه نهایی شروع میکنید و به عقب حرکت میکنید تا به نقطه حال حاضر برسید.
- مزایا: به شما کمک میکند تا چشمانداز روشنی از آینده داشته باشید و مسیر رسیدن به هدف را مشخص کنید.
- معایب: ممکن است فرد را در جزئیات گم کند یا نگران تغییرات غیرمنتظره در طول مسیر باشد.
روش هدف گذاری SWOT
- توضیح: این روش شامل تجزیه و تحلیل نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدات است.
- مزایا: به فرد کمک میکند تا چشمانداز واقعبینانهای از محیط و قابلیتهای خود داشته باشد.
- معایب: اگر به درستی انجام نشود، ممکن است فرد را در تصورات غیرواقعی یا تهدیدات غیرواقعی گرفتار کند.
روش هدف گذاری OKR (Objectives and Key Results)
- توضیح: معیاری است که برای تعیین و پیگیری اهداف و نتایج کلیدی در سازمانها و تیمها استفاده میشود.
- مزایا: باعث میشود فرد یا تیم متمرکز و هماهنگ با اهداف اصلی سازمان یا شخص باشد.
- معایب: ممکن است در مواردی تفاوت میان هدفهای بلندمدت و کوتاهمدت را نادیده بگیرد.
در این بخش، تنها به معرفی کلی این روشها پرداخته شده است. برای یادگیری عمیقتر و نحوه پیادهسازی این تکنیکها، مقاله کاملتر و جامعتری در این زمینه در دسترس خواهد بود.
از کدام روش هدف گذاری استفاده کنیم؟
انتخاب روش هدفگذاری به عوامل مختلفی بستگی دارد که میتواند تأثیر زیادی بر موفقیت شما داشته باشد. در ادامه، چند نکته کلیدی برای انتخاب بهترین روش هدفگذاری آورده شده است:
۱. نوع هدف
- هدفهای کلان و استراتژیک: برای اهداف بلندمدت و بزرگتر، روشهای SWOT یا OKR مناسبتر هستند، زیرا به شما کمک میکنند تا تصویر کلی و جزئیات استراتژیک را در نظر بگیرید.
- هدفهای کوتاهمدت و عملیاتی: اگر اهداف شما به صورت روزانه یا هفتگی هستند، روش SMART با تأکید بر مشخص بودن و قابل اندازهگیری بودن میتواند بسیار کارآمد باشد.
۲. محیط فعالیت
- محیطهای سازمانی: در محیطهای کاری که نیاز به هماهنگی تیمی و تعامل بین اعضا وجود دارد، روش OKR میتواند مفید باشد زیرا بر روی نتایج کلیدی و هماهنگی تیمی تمرکز دارد.
- فعالیتهای فردی یا کوچکتر: برای فعالیتهای فردی یا در محیطهای کوچکتر، روشهای سادهتر مانند SMART ممکن است مناسبتر باشند، زیرا به راحتی قابل پیادهسازی و مدیریت هستند.
۳. تجربیات شخصی
- تجربه قبلی: اگر از یک روش خاص در گذشته موفقیتآمیز استفاده کردهاید، احتمالاً بهتر است همان روش را ادامه دهید. در غیر این صورت، ممکن است بخواهید روشهای جدید را امتحان کنید و ببینید که کدام یک برای شما بهتر است.
۴. پیچیدگی هدف
- اهداف پیچیده و چندجانبه: برای اهداف با ابعاد مختلف، ترکیب چند روش میتواند مفید باشد. به عنوان مثال، میتوانید از SWOT برای تحلیل محیط و سپس از SMART برای تعیین اهداف مشخص استفاده کنید.
۵. توانمندیها و منابع
- نیاز به دانش و منابع: برخی روشها مانند OKR ممکن است نیاز به دانش و منابع بیشتری داشته باشند. اگر به این منابع دسترسی دارید و آمادهاید که وقت و انرژی بیشتری صرف کنید، استفاده از این روشها میتواند مفید باشد.
در نهایت، تجربه و آزمون و خطا در انتخاب روش هدفگذاری مناسب برای شما بسیار مهم است. با بررسی و مشورت با افراد دیگر در زمینه مشابه، میتوانید روشهای مختلف را امتحان کرده و بهترین گزینه را برای خود بیابید.
آموزش هدفگذاری به روش SMART
روش SMART یکی از متدهای کاربردی برای هدفگذاری است که به شما کمک میکند تا اهداف خود را به صورت دقیق و قابل اجرا تعیین کنید. این روش بر پایه پنج معیار اصلی استوار است که هر یک نقش مهمی در موفقیت اهداف دارند:
Specific (مشخص و دقیق)
هدف باید بهطور واضح و شفاف تعریف شود. به جای بیان اهداف کلی و مبهم، باید به جزئیات بپردازید و هدف خود را به شکلی کاملاً مشخص تعیین کنید.
- مثال نامشخص: میخواهم ثروتمند شوم.
- مثال مشخص: میخواهم به درآمد ماهیانه ۵۰ میلیون تومان برسم.
Measurable (قابل اندازهگیری)
برای هر هدف باید معیار و مقیاسهای مشخصی برای اندازهگیری پیشرفت وجود داشته باشد. این ویژگی کمک میکند تا بتوانید میزان پیشرفت خود را ارزیابی کنید.
- مثال قابل اندازهگیری: میخواهم هر هفته ۷ ساعت کتاب بخوانم.
Achievable (قابل دستیابی)
هدف باید بهگونهای تعیین شود که دستیافتنی و واقعبینانه باشد. این بدین معناست که هدف نباید فراتر از توان و امکانات فعلی شما باشد.
- مثال قابل دستیابی: من با پیروی از یک برنامه غذایی متعادل و ورزش سه بار در هفته، قصد دارم وزنم را کاهش دهم.
Realistic (واقعبینانه) یا Relevant (مرتبط)
اگر R به معنای واقعبینانه باشد، هدف باید با منابع و شرایط فعلی شما همخوانی داشته باشد. در غیر این صورت، ممکن است به هدفی دست نیابید که برایتان منطقی و ممکن نباشد. اگر R نماینده مرتبط بودن باشد، هدف باید با نیازها و اولویتهای شما هماهنگ باشد.
- مثال واقعبینانه: کاهش ۵ کیلوگرم وزن در دو ماه با رعایت یک رژیم غذایی معقول و برنامه ورزشی قابل تحقق است.
- مثال مرتبط بودن: کاهش وزن به بهبود سلامت و افزایش اعتماد به نفس من کمک میکند.
Timely (زماندار بودن)
هدف باید دارای یک بازه زمانی مشخص برای دستیابی باشد. این ویژگی به شما کمک میکند تا برنامهریزی دقیقی داشته باشید و برای دستیابی به هدف زمانبندی کنید.
- مثال زمانبندیشده: من قصد دارم تا دو ماه آینده ۵ کیلوگرم وزن کم کنم.
مثال هدفگذاری به روش SMART
فرض کنید قصد دارید وزن خود را کاهش دهید. به جای هدف مبهم “میخواهم لاغر شوم”، از روش SMART استفاده کنید:
- S (مشخص): میخواهم ۵ کیلوگرم وزن کاهش دهم.
- M (قابل اندازهگیری): هر هفته وزن خود را بررسی میکنم تا میزان پیشرفت را مشاهده کنم.
- A (قابل دستیابی): با مشاوره یک متخصص تغذیه و پیروی از برنامه ورزشی سه بار در هفته، هدفم را دنبال میکنم.
- R (مرتبط): کاهش وزن به من کمک میکند تا سلامت بهتری داشته باشم و احساس بهتری نسبت به خودم پیدا کنم.
- T (زمانبندیشده): هدف دارم که در دو ماه آینده ۵ کیلوگرم وزن کم کنم.
روش SMART به شما کمک میکند تا اهداف خود را بهصورت مشخص، قابل اندازهگیری، واقعبینانه، مرتبط و زماندار تعیین کنید و این امر موجب میشود که به راحتی بتوانید به اهداف خود دست یابید.
آموزش هدفگذاری با تکنیک نگاه از آینده (Backward Planning)
تکنیک “نردبان معکوس” یا “نگاه از آینده” (Backward Planning یا Backcasting) یک روش موثر برای هدفگذاری است که در آن ابتدا به نتیجه نهایی توجه میشود و سپس به عقب بازگشته تا مراحل لازم برای رسیدن به آن نتیجه مشخص شود. این تکنیک به شما کمک میکند تا مسیر دقیق و عملی برای دستیابی به اهداف خود طراحی کنید. مراحل تکنیک نردبان معکوس:
تعریف هدف نهایی
در این مرحله، باید هدف نهایی را بهطور واضح و دقیق تعریف کنید. هدف باید کاملاً مشخص و بدون ابهام باشد.
- مثال: فرض کنید هدف نهایی شما راهاندازی یک فروشگاه آنلاین با ۱۰۰۰ مشتری ثابت در مدت یک سال است.
سوال کردن
برای هر مرحله از هدف، باید سوال کنید: «برای رسیدن به این مرحله، چه پیشنیازهایی باید وجود داشته باشد؟»
- مثال: برای داشتن ۱۰۰۰ مشتری ثابت، چه عواملی نیاز است؟ ممکن است پاسخ شامل داشتن یک وبسایت با تجربه کاربری خوب و محصولات با کیفیت باشد.
تعیین مراحل پیشرو
با توجه به پاسخهای مرحله قبل، مراحل و فعالیتهایی که باید قبل از رسیدن به نتیجه نهایی انجام دهید را تعیین کنید. مثال:
- طراحی و توسعه وبسایت
- تحقیق و انتخاب محصولات با کیفیت
- انتخاب یک پلتفرم مناسب برای فروشگاه آنلاین
تکرار فرآیند
برای هر مرحله، با استفاده از سوالات مشابه، مراحل را به تفصیل تعیین کنید تا به نقطه شروع واقعی برسید.
- مثال: برای طراحی وبسایت با تجربه کاربری بالا، به چه مواردی نیاز دارید؟ ممکن است نیاز به یادگیری طراحی وب یا استخدام یک طراح حرفهای باشد.
این روش به شما کمک میکند تا مسیر دقیقی برای دستیابی به اهداف خود مشخص کنید و از دست دادن جزئیات مهم جلوگیری کنید.
آموزش هدفگذاری به روش SWOT
تحلیل SWOT یکی از ابزارهای قوی در تحلیل محیطی و استراتژیک است و میتواند به شما کمک کند تا نقاط قوت، ضعف، فرصتها و تهدیدات خود را شناسایی کرده و بر اساس آنها هدفگذاری کنید. مراحل تحلیل SWOT برای هدفگذاری فردی:
نقاط قوت (Strengths)
فهرستی از مهارتها، توانمندیها، دانش و منابع شخصی خود تهیه کنید. اینها مواردی هستند که شما در آنها قوی هستید و میتوانید از آنها برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنید.
- مثال: مهارتهای ارتباطی بالا، دانش فنی در یک زمینه خاص، یا شبکههای قوی از ارتباطات.
نقاط ضعف (Weaknesses)
شناسایی محدودیتها و نقاط ضعف خود. این موارد شامل مسائلی هستند که ممکن است مانع رسیدن شما به هدف شوند و نیاز به بهبود دارند.
- مثال: عدم توانایی در مدیریت زمان، نیاز به آموزش در یک مهارت خاص، یا کمبود اعتماد به نفس در شرایط خاص.
فرصتها (Opportunities)
فرصتهای موجود در محیط اطراف خود که میتوانید از آنها بهرهبرداری کنید را شناسایی کنید. اینها شامل امکانات و شرایطی هستند که میتوانند به شما در رسیدن به اهداف کمک کنند.
- مثال: دورههای آموزشی جدید، فرصتهای شغلی موجود، یا تغییرات در محیط کار که میتواند به نفع شما باشد.
تهدیدات (Threats)
شناسایی چالشها و موانع احتمالی که ممکن است بر رسیدن شما به اهداف تاثیر منفی بگذارند.
- مثال: تغییرات در بازار کار، رقبا، یا مشکلات شخصی و سلامتی که ممکن است بر توانایی شما تاثیر بگذارد.
پس از انجام تحلیل SWOT، میتوانید استراتژیهایی را تدوین کنید که بر اساس نتایج به دست آمده باشد. بهعنوان مثال، میتوانید بر روی نقاط قوت تمرکز کنید تا از فرصتها بهرهبرداری کنید و نقاط ضعف را برطرف کنید تا تهدیدات را مدیریت نمایید. به یاد داشته باشید که تحلیل SWOT یک ابزار مفید برای درک وضعیت فعلی و تعیین استراتژیهای مناسب برای رسیدن به اهداف است.
آموزش هدفگذاری به روش OKR
روش OKR، که مخفف “Objectives and Key Results” است، یک سیستم هدفگذاری پیشرفته و کاربردی است که بهویژه در سازمانها و تیمهای بزرگ مورد استفاده قرار میگیرد. این سیستم به شما کمک میکند تا اهداف بزرگ خود را مشخص کرده و برای هر هدف، نتایج کلیدی قابل اندازهگیری تعیین کنید. مراحل استفاده از روش OKR:
تعیین اهداف (Objectives)
در این مرحله، باید اهداف بزرگ و کلیدی خود را مشخص کنید. این اهداف باید چالشبرانگیز، الهامبخش و واضح باشند تا انگیزه و تمرکز لازم برای دستیابی به آنها ایجاد شود.
- مثال: «تبدیل شدن به رهبر بازار در زمینه محصولات دیجیتال.»
تعیین نتایج کلیدی (Key Results)
برای هر هدف، چندین نتیجه کلیدی مشخص کنید که به عنوان معیارهای قابل اندازهگیری برای ارزیابی پیشرفت در مسیر رسیدن به اهداف عمل کنند. این نتایج باید دقیق، قابل اندازهگیری و دارای محدودیت زمانی باشند. مثال (برای هدف فوق):
- افزایش ترافیک وبسایت به میزان ۵۰ درصد در مدت ۶ ماه
- راهاندازی ۳ محصول دیجیتال جدید تا پایان سال
- جذب و فعالسازی ۱۰,۰۰۰ کاربر جدید برای خبرنامه ایمیلی
پیگیری و ارزیابی برای موفقیت با OKR
باید به طور منظم پیشرفت در نتایج کلیدی را پیگیری و ارزیابی کنید. اگر پیشرفت مطلوبی مشاهده نکردید، ممکن است نیاز به تجدید نظر در استراتژیها یا اقدامات خود داشته باشید.
- مثال: بررسی ماهیانه نتایج کلیدی و تطابق آنها با اهداف تعیینشده.
تنظیم مجدد و تکرار
در پایان هر دوره مشخص، اهداف و نتایج کلیدی را مرور کنید و بر اساس نتایج و تجربیات به دست آمده، آنها را تنظیم مجدد کنید. این فرایند به شما کمک میکند تا به مرور زمان، بهرهوری و تمرکز بیشتری در دستیابی به اهداف خود پیدا کنید.
- مثال: تعیین اهداف جدید برای دوره بعدی بر اساس یادگیریها و تغییرات در اولویتها.
روش OKR، با تأکید بر اهداف روشن و نتایج کلیدی قابل اندازهگیری، به تیمها و افراد کمک میکند تا بر روی اولویتهای اصلی تمرکز کنند و پیشرفت سریعتری داشته باشند. این سیستم بهویژه در شرکتهای موفق مانند گوگل بهکار میرود و توانسته است به بهبود عملکرد و هماهنگی در تیمها کمک کند.
آیا هدفگذاری به روش SMART غلط است؟
هدفگذاری به روش SMART، که مخفف Specific, Measurable, Achievable, Relevant, Timely است، یکی از متدهای معتبر و پرکاربرد برای تعیین اهداف واضح و قابل اندازهگیری است. اما مانند هر روش دیگری، این روش نیز نقاط قوت و ضعف خاص خود را دارد. در زیر به برخی از انتقادات و نقاط ضعف رایج این روش اشاره شده است:
۱. کمبود بعد عاطفی روش SMART بیشتر بر روی جنبههای منطقی و فنی تمرکز دارد و ممکن است جنبههای عاطفی و ارزشمحور هدفگذاری را نادیده بگیرد. اهدافی که به ارزشها و انگیزههای عمیق فردی متصل نمیشوند، ممکن است کمتر مورد توجه و انگیزش قرار گیرند.
۲. فشار زمان تعیین یک مهلت زمانی برای اهداف ممکن است فشار و استرس اضافی ایجاد کند، بهویژه اگر اهداف در مدت زمان تعیینشده به دست نیاید. این فشار میتواند بر روی کیفیت کار و روحیه تأثیر بگذارد.
۳. کمبود انعطافپذیری روش SMART ممکن است در مواقع تغییرات غیرمنتظره یا شرایط جدید، انعطافپذیری کافی را نداشته باشد. در چنین شرایطی، تغییر و تنظیم اهداف ممکن است دشوار باشد.
۴. تمرکز بر کوتاهمدت تعیین زمانهای محدود و قابل اندازهگیری ممکن است افراد را به سمت تفکر کوتاهمدت سوق دهد. برای اهداف بلندمدت و استراتژیک، که نیاز به زمان بیشتری دارند، روش SMART ممکن است کمتر کارا باشد.
۵. کمبود تأکید بر چرایی روش SMART ممکن است به فرد کمک نکند تا به طور کامل مشخص کند که چرا یک هدف را دنبال میکند. درک “چرا” اهمیت زیادی در افزایش انگیزه و تعهد به هدف دارد و ممکن است با استفاده از این روش نادیده گرفته شود.
آموزش هدفگذاری در جنبههای مختلف زندگی و کسبوکار
هدفگذاری مؤثر در جنبههای مختلف زندگی میتواند به شما کمک کند تا به تحقق آرزوها و توانمندیهای خود نزدیکتر شوید. در اینجا چند زمینه مختلف و رویکردهایی برای هدفگذاری در هر یک از آنها آورده شده است:
هدفگذاری در کسبوکار
- مشخص کردن موقعیت مطلوب در آینده، مانند رسیدن به سمت مدیریتی یا تخصص در یک زمینه خاص.
- تعیین مهارتها و دانشهایی که باید کسب کنید.
- برنامهریزی برای دورههای آموزشی و فرصتهای رشد حرفهای.
هدفگذاری مالی
- تعیین اهداف مالی مانند پسانداز مبلغ مشخص، خرید خانه، یا سفر به یک کشور خاص.
- برنامهریزی بودجه و مدیریت هزینهها.
- جستجو برای منابع درآمد جدید و سرمایهگذاری.
هدفگذاری شخصی و خانوادگی
- تعیین اهداف مربوط به تحصیلات، روابط، یادگیری مهارتهای جدید.
- برنامهریزی برای تقویت روابط خانوادگی و دوستانه.
هدفگذاری سلامت و فیزیکی
- تعیین اهداف ورزشی مانند دویدن در ماراتن یا تقویت عضلات.
- برنامهریزی برای تغذیه سالم، کاهش وزن، یا افزایش سلامت روان.
هدفگذاری روانی و روحی
- تعیین هدفهایی مانند یادگیری مدیتیشن، تقویت هوش هیجانی، یا پیدا کردن معنای زندگی.
- جستجو برای کلاسها، کارگاهها، یا گروههای پشتیبانی.
هدفگذاری اجتماعی و فرهنگی
- تعیین اهداف مرتبط با خدمت به جامعه، یادگیری فرهنگها و تقویت روابط اجتماعی.
- برنامهریزی برای سفرها، شرکت در فعالیتهای اجتماعی، یا یادگیری در مورد فرهنگهای مختلف.
استفاده از روشهای مختلف هدفگذاری و تطبیق آنها با نیازها و شرایط فردی میتواند به شما در دستیابی به موفقیتهای بزرگ در زندگی کمک کند.
پس از رسیدن به یک هدف ، به هدف گذاری و اهداف جدید مبادرت کنید.
حتی اگر به اهداف بزرگتان دست پیدا کردید، قطعا به رشد کردن و تعیین اهداف جدید نیاز دارید. بنابراین دست از هدفگذاری برندارید.
- مثلا وقتی در ماراتن شرکت کردید، از خودتان بپرسید که بعد از آن می خواهید چه کنید؟ شرکت در یک ماراتن دیگر با هدف بهبود زمان یا شرکت کردن در مسابقاتی با مسافت کمتر؟ یا می خواهید مسابقاتی از نوع دیگر را تجربه کنید؟
- مثلا اگر کتابفروشی خود را باز کرده اید، دوست دارید روی برگزاری انجمن های کتابخوانی یا آموزش ادبی کار کنید؟ یا مثلا می خواهید پول بیشتری به دست آورید؟ می خواهید یک کتابفروشی دیگر باز کنید یا یک کافی شاپ درون کتابفروشی یا کنار آن اضافه کنید؟
چگونه به اهداف خود پایبند باشیم؟
پایبندی به اهداف ممکن است چالشبرانگیز باشد، اما با استفاده از روشها و استراتژیهای مختلف، میتوانید این پایبندی را تقویت کنید. در زیر چند راهکار برای حفظ و تقویت پایبندی به اهداف آمده است:
- تعیین اهداف واضح: اهداف باید به صورت SMART (خاص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و زمانبندی شده) تعریف شوند. این وضوح به شما کمک میکند تا مسیر خود را بهتر ببینید و به آن پایبند بمانید.
- نوشتن اهداف: نوشتن اهداف به ذهن شما سیگنال میدهد که آنها مهم هستند و باعث افزایش احتمال پایبندی به آنها میشود.
- بازنگری مرتب: به طور مرتب اهداف و پیشرفتهای خود را مرور کنید. این کار به شما کمک میکند تا مطمئن شوید در مسیر درستی قرار دارید و انگیزه خود را تجدید کنید.
- جشنگرفتن پیشرفتها: حتی اگر پیشرفتها کوچک باشند، جشنگرفتن آنها میتواند انگیزه شما را افزایش دهد و شما را به سمت هدف هدایت کند.
- داشتن یک همراه یا مربی: کمک گرفتن از یک همراه یا کوچ که شما را محک بزند و پشتیبانی کند، میتواند به پایبندی شما به اهداف کمک کند.
- تصویرسازی: موفقیت تصویرسازی از رسیدن به هدف میتواند انگیزه شما را افزایش دهد و به پایبندی به اهداف کمک کند.
-
یادآوری دائمی اهداف: استفاده از یادداشتها، پوسترها یا دیگر یادآورها برای نگهداشتن هدف خود در معرض دید، میتواند به شما کمک کند تا به اهداف خود پایبند بمانید.
چرا در راه رسیدن به اهداف بلندمدت شکست میخوریم؟
شکست در دستیابی به اهداف بلندمدت ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیفتد. در زیر، برخی از دلایل رایج و راهکارهای مقابله با آنها آمده است:
- تعریف نامشخص اهداف: اهداف خود را به طور واضح و مشخص تعریف کنید. استفاده از تکنیک SMART میتواند به شما کمک کند تا اهدافی روشن و قابل اندازهگیری داشته باشید.
- نبود انگیزه درونی: تلاش کنید که انگیزه شما از درون و به دلایل شخصی و عمیق باشد. به خود یادآوری کنید که چرا این هدف برای شما مهم است و چه ارزشهایی را برآورده میکند.
- نبود برنامهریزی مناسب: برای رسیدن به اهداف خود، یک برنامهریزی دقیق و مرحلهای ایجاد کنید. تقسیم اهداف به مراحل کوچکتر و تعیین زمانبندی مشخص میتواند به شما کمک کند.
- مواجهشدن با سختیها و چالشها: در مواجهه با موانع، به جای دلسردی، راههای حل مشکلات را بررسی کنید و از شکستها به عنوان فرصتهای یادگیری استفاده کنید.
- نبود پیگیری و ارزیابی دورهای: به طور منظم پیشرفت خود را ارزیابی و برنامههای خود را بازنگری کنید. این کار به شما کمک میکند تا از مسیر منحرف نشوید و به تنظیمات لازم بپردازید.
- نداشتن صبر: درک کنید که رسیدن به اهداف بلندمدت زمانبر است و نیاز به صبر و استقامت دارد. به جای انتظار برای نتایج سریع، بر تلاش مداوم تمرکز کنید.
- نبود حمایت: از حمایت عاطفی، مالی یا تخصصی اطرافیان خود بهرهمند شوید. شبکهای از دوستان، خانواده یا مشاوران میتواند به شما کمک کند.
- ترس از شکست: به ترسهای خود رویارویی کنید و از آنها به عنوان انگیزه برای تلاش بیشتر استفاده کنید. استفاده از تکنیکهای مقابله با ترس و مشاوره میتواند مفید باشد.
- مقاومت در برابر تغییر: تغییرات لازم برای رسیدن به اهداف خود را بپذیرید و با انعطافپذیری با آنها مواجه شوید. تغییرات ممکن است چالشبرانگیز باشند، اما بخشی از مسیر موفقیت هستند.
- نبود اعتماد به نفس: به تقویت اعتماد به نفس خود بپردازید. موفقیتهای کوچک را جشن بگیرید و به توانمندیهای خود ایمان داشته باشید.
- افتادن در دام موارد فوری و بیاهمیت:اولویتهای خود را مشخص کنید و بر روی اهداف مهم تمرکز کنید. مدیریت زمان و تمرکز بر کارهای مهمتر میتواند به شما کمک کند.
چگونه به اهداف بلندمدت برسیم؟
رسیدن به اهداف بلندمدت ممکن است پیچیده و چالشبرانگیز باشد، اما با استراتژیهای مناسب میتوان این مسیر را پیمود. در زیر چند گام و توصیه برای رسیدن به اهداف بلندمدت آمده است:
- تعریف واضح اهداف: اهداف بلندمدت باید واضح، قابل فهم و قابل اندازهگیری باشند. استفاده از تکنیکهای SMART میتواند در تعریف اهداف کمک کند.
- شناخت و فهم «چرایی»: درک عمیق از «چرایی» هدف، معنای عمیق و ارزشهای مرتبط با آن میتواند انگیزه شما را در مسیر رسیدن به اهداف بلندمدت حفظ کند.
- شکستن اهداف بلندمدت به اهداف کوچکتر: اهداف بلندمدت را به اهداف کوچکتر و قابل مدیریت تقسیم کنید. این کار به شما کمک میکند تا مسیر را واضحتر ببینید و مراحل کوچکتر را انجام دهید.
- برنامهریزی و زمانبندی: برای هر هدف کوچکتر برنامه و زمانبندی تعیین کنید. این به شما کمک میکند تا مسیر خود را سازماندهی کرده و از انحراف جلوگیری کنید.
- پیگیری و ارزیابی: به طور دورهای پیشرفت خود را پیگیری و ارزیابی کنید. اگر متوجه شدید که از مسیر منحرف شدهاید، تصحیحات لازم را اعمال کنید.
- جلوگیری از سرزنش: خود به جای سرزنش کردن خود در صورت شکست، از آنها به عنوان فرصتهای یادگیری استفاده کنید.
- جستجوی حمایت: از اطرافیان، دوستان، خانواده یا مربیان کمک بگیرید. آنها میتوانند به شما در حفظ تمرکز و انگیزه کمک کنند.
- تصویرسازی موفقیت: تصویرسازی از خود در حالت رسیدن به هدف میتواند به حفظ انگیزه و تمرکز کمک کند.
- ساخت عادات مثبت: عادات روزمره مثبت میتوانند به شما کمک کنند تا راحتتر به سمت اهداف بلندمدت حرکت کنید. عادتهایی بسازید که به تحقق اهداف شما کمک کند.
- بازبینی و تنظیم مجدد: با توجه به تغییرات و شرایط جدید، ممکن است نیاز به بازبینی و تنظیم مجدد اهداف یا روشهای خود داشته باشید.
با تعهد، پیگیری و تلاش مداوم، شما میتوانید به تدریج به اهداف بلندمدت خود نزدیکتر شوید و آنها را به واقعیت تبدیل کنید.
موانع رسیدن به هدف و راهحلها
رسیدن به اهداف ممکن است با موانع مختلفی روبهرو شود. در زیر، برخی از موانع رایج و راهکارهای مقابله با آنها آمده است:
- نبود اطلاعات یا دانش کافی: با تحقیق و مطالعه، ثبتنام در دورههای آموزشی، مشاوره با کارشناسان و عضویت در گروههای تخصصی، دانش و مهارتهای لازم را کسب کنید.
- نبود منابع مالی: برای تأمین منابع مالی، از تکنیکهایی مانند جستجو برای حامیان مالی، ایجاد بودجههای واقعبینانه و جلب حمایت از خانواده یا دوستان استفاده کنید.
- کمبود زمان: از تکنیکهای مدیریت زمان استفاده کنید، برنامههای روزانه و هفتگی ایجاد کنید، و بر روی اولویتهای مهم تمرکز کنید.
- ترس و نگرانی: با استفاده از مشاوره، مدیتیشن، مرور موفقیتهای گذشته، و تغییر نگرش نسبت به شکست و موفقیت، بر ترسها و نگرانیها غلبه کنید.
- کمبود انگیزه و تعهد: اهداف واضح و ملموس تعیین کنید، پیشرفتهای خود را جشن بگیرید، انگیزههای مثبت ایجاد کنید، و از یک همراه یا مربی برای حفظ انگیزه بهره ببرید.
با شناسایی و مقابله با این موانع، میتوانید به نحو بهتری به اهداف خود دست یابید و روند رسیدن به آنها را تسهیل کنید.
نحوه برخورد با شکست در راه رسیدن به اهداف
وقتی در مسیر رسیدن به اهداف شکست میخوریم، احساسات مختلفی از جمله ناامیدی، عصبانیت و دلسردی ممکن است سراغمان بیاید. اما شکست نباید به معنای پایان راه باشد. در واقع، بسیاری از موفقیتهای بزرگ از یادگیری و رشد پس از شکستها به دست میآید. در زیر، چند پیشنهاد برای برخورد با شکست آورده شده است:
- پذیرش و حس کردن احساسات: به خودتان اجازه دهید تا احساساتتان را بپذیرید، حتی اگر عصبانیت، ناراحتی یا ناامیدی باشد. این اولین گام به سوی بهبود است.
- تجزیه و تحلیل شکست: علت شکست را شناسایی کنید. آیا برنامهریزی شما نادرست بود؟ آیا منابع کافی نداشتید؟ یا ممکن است تغییرات محیطی باعث شکست شده باشد؟ بررسی دقیق دلایل شکست به شما کمک میکند تا از آن درس بگیرید.
- یادگیری از شکست: هر شکست فرصتی برای یادگیری است. شناسایی نکات قابل یادگیری و نحوه بهبود عملکرد در آینده، به شما کمک میکند تا بهتر عمل کنید.
- تنظیم مجدد اهداف: ممکن است نیاز باشد اهداف خود را بررسی و بر اساس شرایط جدید تنظیم کنید. این کار میتواند به شما کمک کند تا با واقعیتهای جدید سازگار شوید.
- جستجوی حمایت: از دیگران کمک بگیرید و با آنها در مورد شکست خود صحبت کنید. این افراد میتوانند متخصص، کوچ یا مشاور باشند که به شما راهنمایی و پشتیبانی ارائه دهند.
- تأکید بر پیشرفتها و موفقیتها: حتی در مواجهه با شکست، موفقیتها و پیشرفتهای کوچکی وجود دارد. بر روی این موفقیتها تمرکز کنید و از آنها برای افزایش اعتماد به نفس خود استفاده کنید.
- شروع مجدد با انگیزه تازه: با استفاده از درسهایی که از شکست آموختهاید، با انگیزه و انرژی جدید به سوی اهداف خود حرکت کنید. به یاد داشته باشید که اقدام نکردن به معنای قطعاً شکست خوردن است.
- افزایش انعطافپذیری: توانایی سازگاری با تغییرات و شکستها را تقویت کنید. انعطافپذیری به شما کمک میکند تا با چالشها بهتر مواجه شوید و راههای جدیدی برای پیشرفت پیدا کنید.
- متمرکز بودن بر روی چرایی: یادآوری کنید که چرا این هدف را دنبال میکنید. داشتن یک “چرایی” قوی میتواند منبع انگیزهای برای ادامه تلاش پس از شکست باشد.
بسیاری از افراد موفق در مسیر رسیدن به اهداف خود با شکستهای متعدد روبهرو شدهاند. نکته کلیدی این است که از شکستها به عنوان فرصتهای یادگیری استفاده کنید و با انگیزه تجدید شده به سمت اهداف خود حرکت کنید.
تفاوت بین هدف، آرزو و رویا
هدف، آرزو و رویا هر سه مفاهیم مشابهی دارند و در بسیاری از مواقع به اشتباه به جای یکدیگر استفاده میشوند. اما این سه از نظر معنایی و کاربرد تفاوتهای قابل توجهی دارند. در اینجا به تفکیک این تفاوتها میپردازیم:
هدف
- وضوح: هدفها به طور مشخص و قابل فهم تعریف میشوند، که این ویژگی کمک میکند تا فرد دقیقا بداند برای دستیابی به آن به چه مواردی نیاز دارد.
- قابلیت سنجش: هدف باید طوری تعیین شود که بتوان پیشرفت در رسیدن به آن را اندازهگیری کرد.
- زمانبندی: هر هدف باید یک بازه زمانی معین برای دستیابی داشته باشد.
- نیاز به عمل: برای رسیدن به هدف، فرد باید برنامهریزی کرده و اقدامهای لازم را انجام دهد.
آرزو
- احساسیتر: آرزوها بیشتر بر مبنای احساسات و عواطف فردی شکل میگیرند.
- کلیتر: برخلاف اهداف، آرزوها به طور کلی و مبهمتر تعریف میشوند.
- بدون برنامهریزی مشخص: ممکن است فرد آرزوهایی داشته باشد، اما برنامهای برای تحقق آنها نداشته باشد.
رویا
- خیالی: رویاها معمولا نتیجه خیالات، خوابها، یا تصورات فرد هستند.
- عدم پایه واقعی: رویاها ممکن است از واقعیتهای موجود فاصله داشته باشند.
- بینیاز از اقدام: فرد ممکن است از رویاپردازی لذت ببرد، اما نیازی به عملی کردن آنها نداشته باشد.
به طور کلی هدفها، آرزوها و رویاها هر کدام نقش ویژهای در زندگی و انگیزه فرد دارند. استفاده صحیح و مؤثر از این سه مفهوم میتواند به تحقق موفقیت و پیشرفت کمک کند.
نتیجهگیری
هدفگذاری در زندگی نقش حیاتی دارد و تأثیر زیادی بر موفقیت و ناکامی افراد میگذارد. موفقیت در دستیابی به اهداف، تفاوتی برجسته بین افراد موفق و ناموفق ایجاد میکند. برای دستیابی به موفقیت، باید اهدافی مناسب و درخور توان خود تعیین کرده و آنها را به اهدافی تبدیل کنید که باعث شادی و انگیزه در زندگیتان شوند.
به شما پیشنهاد میکنم از همین حالا اقدام کنید و مراحل ارائه شده در مقاله را دنبال کنید. اهداف خود را بنویسید و برای آنها برنامهریزی کوتاهمدت و بلندمدت انجام دهید. سپس با تعهد و انگیزه به تحقق این اهداف بپردازید تا بتوانید در زندگی کاری و شخصیتان به موفقیتهای بزرگ دست یابید.
یاد داشته باشید که تنها شما میتوانید به خودتان کمک کنید. بنابراین، برای موفقیت و پیشرفت خود تلاش کنید و همیشه به یاد داشته باشید که شما نیز جزء افراد موفق هستید.
چرا در انتخاب همسر اشتباه می کنیم؟
دلایل انتخاب اشتباه همسر
ما خودمان را گول میزنیم!
گاهی در رابطهمان علائمی میبینیم که نشان میدهند طرف مقابل انتخاب مناسبی نیست، اما همچنان خود را قانع میکنیم که عاشق او هستیم. این خودفریبی معمولاً به دلیل ترسهایی مانند ترس از تنهایی یا عدم یافتن شریک دیگری است. ریشه این ترسها عمدتاً به مشکلات در عزت نفس و طرحوارههای ذهنی بازمیگردد. با صداقت نسبت به خود و شناخت بهتر رابطهمان، میتوانیم انتخابهای بهتری داشته باشیم.
ترس از تنهایی ما را به رابطه میکشاند!
بسیاری از افراد به دلیل عدم توانایی در لذت بردن از تنهایی، وارد رابطههای عاطفی میشوند. این افراد به دنبال این هستند که فرد دیگری آنها را دوست داشته باشد و از تنهایی و احساس بیارزش بودن نجات دهد. چنین روابطی اغلب به وابستگی شدید و در نتیجه مشکلاتی مانند حسادت و کنترلگری منجر میشود. در نتیجه، حتی اگر رابطه به ازدواج ختم شود، به ندرت موفقیتآمیز خواهد بود.
هر عشقی، عشق واقعی نیست!
عشق در روانشناسی به انواع مختلف تقسیم میشود. هر احساس یا عشقی که تجربه میکنیم، لزوماً عشق واقعی نیست. وقتی این تفاوت را درک نکنیم، ممکن است دچار اشتباه شده و احساسات موقت را با عشق حقیقی اشتباه بگیریم. این اشتباه میتواند به ازدواجهای ناپایدار و مشکلات طولانیمدت منجر شود.
انتخاب همسر بر اساس توصیههای دیگران!
بسیاری از افراد همسر خود را بر اساس نظر و توصیه خانواده یا اطرافیان انتخاب میکنند. مثلاً ممکن است بهخاطر توصیه والدین، فقط به شغل یا وضعیت مالی طرف مقابل توجه کنیم و سایر ویژگیهای مهم او را نادیده بگیریم. پیروی از این مسیر بدون در نظر گرفتن سایر جنبهها میتواند منجر به انتخابهای نادرست و نارضایتی در زندگی زناشویی شود.
فشار خانواده برای ازدواج!
برخی افراد تحت فشار خانواده قرار دارند و به دلیل این فشار، با اولین فردی که ملاقات میکنند ازدواج میکنند. این نوع انتخاب عجولانه معمولاً منجر به تصمیمات نادرست میشود، چرا که فرصت کافی برای بررسی سازگاری با شریک عاطفی وجود ندارد.
نداشتن معیارهای مشخص!
بعضی افراد بدون داشتن معیارهای مشخص برای ازدواج، وارد رابطه میشوند. عدم شناخت کافی از نیازها و انتظارات خود، انتخابهای نادرست را به همراه دارد. برای داشتن یک رابطه پایدار، ضروری است که هر فرد بداند دقیقاً چه چیزی از شریک زندگی خود میخواهد.
نادیده گرفتن هشدارها!
افرادی که علائم هشداردهنده را در رابطه نادیده میگیرند، معمولاً بهخاطر دلایل احساسی درگیر میشوند. این هشدارها میتواند شامل رفتارهایی مانند خیانت، تفاوتهای اساسی یا رفتارهای ناسالم باشد. نادیده گرفتن این علائم در نهایت به انتخاب نادرست همسر منجر میشود.
فکر میکنیم که میتوانیم تغییرش دهیم!
گاهی افراد با این امید وارد رابطه میشوند که شریک عاطفی خود را تغییر دهند و او را به تصویر دلخواهشان تبدیل کنند. این تفکر اشتباه است، زیرا تغییر شخصیت یا رفتارهای اساسی یک فرد امکانپذیر نیست و این توقعات میتواند به ناامیدی و شکست در ازدواج منجر شود.
معیارهای اشتباه!
برخی از افراد معیارهایی برای ازدواج انتخاب میکنند که بیش از حد بر مسائل ظاهری یا مادی تمرکز دارند. انتخاب همسر بر اساس ثروت، ظاهر یا شغل بدون توجه به شخصیت و اخلاق طرف مقابل، معمولاً به رابطهای بیپایه و شکستخورده منجر میشود.
طرحوارههای ذهنی!
افراد اغلب به کسانی جذب میشوند که طرحوارههای ذهنیشان را فعالتر میکنند و به همین دلیل دچار آسیب بیشتری میشوند. به عنوان مثال، فردی با طرحواره شکست ممکن است به فردی قوی و موفق جذب شود، در حالی که این انتخاب به آسیبپذیری بیشتری منجر خواهد شد.
ملاک های اشتباه در ازدواج
معیارهای اشتباه در انتخاب همسر از مباحثی است که باید قبل از ازدواج از آن آگاهی کامل بدست بیاورید. انتخاب همسر یکی از مهمترین انتخابهای زندگی است، پس یک اشتباه کوچک در این انتخاب میتواند تمام آرزوهای ما را خراب کند و حسرت رسیدن به آنها را در دل باقی بگذارد. بسیاری از افراد هنگامی که حس میکنند توانستهاند بهترین تصمیم را برای ازدواج بگیرند، دچار خطا و اشتباه میشوند و در حقیقت با معیارهای اشتباه در انتخاب همسر بزرگترین خطای زندگیشان را مرتکب میشوند. در حقیقت برخی معیارهای اشتباه در انتخاب همسر مربوط به تلههایی است که برای انتخاب، سر راه ما پهن میشوند و ما بیخبر از آنها و به تصور انتخاب درست در دام آنها گیر میکنیم و در این مقاله از مرکز مشاوره آنلاین دکتر شیرین زاده به دلایل انتخاب اشتباه همسر اشاره میکنیم و برای توضیح میدهیم.
عشق بیاندازه
درسـت است که عشق از لوازم اصلی ازدواج است، اما کافی نیست. بسیاری از عشقها روزی به نفرت تبدیل خواهند شد زیرا افراد، تحت تأثیر هیجانات و احساسات هستند و در این شرایط چشم و گوش و عقل و منطق خوب کار نمیکنند. این وضعیت بسیار بحرانی است زیرا مغز در این حالت بهطور درست کار نمیکند و چشم عیبهای معشوق را نمیبیند و گوش از شنیدن حرفهای منطقی و عقلانی دیگران ناشنوا میشود. در حقیقت همه چیز بهتر از آنچه که هست دیده میشود. اما حقیقت این است که دیر یا زود این هیجانات آتشین فروکش میکند و ممکن است این فروکش شدن آنقدر دیر اتفاق بیفتد که دیگر کار از کار گذشته باشد.
انتخاب دلی یا عقلی
سؤالی که در اینجا مطرح میشود، این است که پس اگر اینگونه است و عشق ناشی از هیجانات است، پس آیا نباید به عشق در انتخاب توجه داشت و آیا باید آن را از معیارهای اشتباه در انتخاب همسر به شمار آورد؟ پاسخ این است که در انتخاب همسر، عقل باید حرف اول را بزند و در نهایت قلب امضاء کند. بعد از آنکه معیارهای مهم را شناختید و از مشاور استفاده کردید، در نهایت باید به قلب خود رجوع کنید و از خود بپرسید که آیا فرد مورد نظر را میپسندید یا خیر؟
چرا در انتهای کار به قلب مراجعه نمود؟
زیرا اگر در همان ابتدا قلب گرایش پیدا کند، عقل و منطق به خوبی کار نخواهند کرد و عیوب و مشکلات فرد به چشم نمیآیند و فرد دیگر آنها را نمیبیند یا اینکه اگر هم ببیند توجهی نمیکند. ولی عقل هم به تنهایی کافی نیست، بلکه قلب هم از اهمیت ویژهای برخوردار است. منظور از اینکه قلب بپسندد آن نیست که فرد شیفته، عاشق و دیوانهی طرق مقابل خود شود، بلکه منظور فقط پسندیدن است. در حقیقت علف باید به دهن بزی شیرین بیاید.
ملاک های ظاهری غلط در ازدواج
ملاکهای ظاهری غلط در ازدواج آن دسته از ملاکهایی هسـتند که بدون تفـکر و تنها از روی ظاهر باعث میشوند تا انتخابهایمان را انجام دهیم. انتخاب همسر از مهمترین انتخابهای زندگی است و باید آگاه بود تا این انتخاب به اشتباه تنها با در نظر گرفتن ملاکهای ظاهری غلط صورت نگیرد. در این مطلب به مهمترین نکتهها در ارتباط با ملاکهای ظاهری غلط در ازدواج میپردازیم.
زیبایی از معیارهای اشتباه در انتخاب همسر
بدون شک زیبایی برای همگان جذاب و دوستداشتنی است، خدا هم زیباست و زیباییها را دوست دارد. هیچ کس از زیبایی گریزان نیست. اما برای بعضی افراد زیباییخواهی تا حدی است، که برای رسیدن به آن دست به کارهای ریسکپذیر، از جمله جراحیهای پرهزینه و خطرناک، میزنند. مدلهای مختلف مو و آرایشهای متنوع را امتحان میکنند، به باشگاههای بدنسازی میروند، آرایشگاههای نامتعارف را انتخاب میکنند و شاید افرادی باشند که بیشـتر درآمـد خود را صــرف زیباسـازی میکننـد. اما آیا زیبایی در ازدواج ملاکی قطعی و قدرتمند است و یا از ملاکهای ظاهری غلط؟ زیبایی در انتخاب همسر میتواند در حد معقول و منطقی جزو یکی از ملاکها باشد، اما وقتی نقش زیبایی در انتخاب، بیش از حد پررنگ باشد، دردسرها آغاز میشوند.
بسیاری از افرادی که برای طلاق به دادگاهها مراجعه میکنند و یا از زندگی خود ناراضی هستند، برای ازدواج بیش از هر چیز به مسألهی زیبایی اهمیت دادهاند. مثلاً وقتی از دختر خانمی میپرسیم ملاک شما برای انتخاب همسر چیست؟ میگوید زیبا باشد! هر چه بود اشکال ندارد!!! یا برعکس وقتی از آقا پسری این سؤال پرسیده میشود، میگوید: زیبا باشدا بقیه چیزهایش درست میشود!! این معیار بهطور حتم معیار معتبری برای انتخاب همسر نیست، مگر اینکه فرد واقعاً بخواهد تمام معیارهای دیگر را فدای زیبایی کند!
قبل از انتخاب همسر باید ملاکهایتان را اولویتبندی کنید. با اینکه زیبایی از اهمیت زیادی برخوردار است، اما باید به دقت به این مسأله فکر کرد که چه چیزهایی هست که برایتان نسبت به زیبایی از اهمیت بیشتری برخوردار است؟ حاضرید چه معیارهایی را برای زیبایی فدا کنید و بالعکس کدام معیارها وجود دارند که به هیچ وجه حاضر نیستید از آنها بگذرید؟! زیبایی امری نسبی است و قیافهی ظاهر زوجین بعد از مدتی برای یکدیگر شکل عادی به خود میگیرد. باید از خود این سؤال را بپرسید که اگر این فرد این همه زیبا نبود، باز هم او را انسان خوبی میدانستید؟ اگر بله، پس میتوانید برای انتخاب ازدواج روی آن شخص فکر کنید.
درست است که زیبایی اهمیت زیادی دارد، ولی این نکته را باید در نظر داشت که ویژگیهای منفی شخصیتی، اگر در فردی که دارای زیباییهای فوقالعادهای هم هست، وجود داشته باشد، به زودی باعث خستگی و دلزدگی شریک زندگیاش میشود، به حدی که زیبایی فرد، دیگر به چشمش نمیآید.
دلیل دیگر که ثابت میکند در نظر گرفتن زیبایی صرف از معیارهای اشتباه در انتخاب همسر است، این است که چنانچه شما و فرد زیبایی که به عنوان همسر انتخاب کردهاید، تقریباً در یک سطح نباشید، این امکان وجود دارد که همین مسأله خود منشأ اختلاف شود و به عنوان مثال نگاههای سنگین دیگران نسبت به همسرتان، شما را آزرده کند. همچنین ممکن است فرد زیبا مدام زیباییش را به رخ شما بکشد و حتی گاهی عنوان کند که لیاقتش بیشتر از اینها ست یا اینکه در اثر غرور کاذب، خود را بسیار بالاتر از شما بداند و بعد از ازدواج بنای ناسازگاری گذاشته و حس کند زیبایی و جوانیاش در زندگی با شما پایمال خواهد شد.
بنابراین بهتر است دختر و پسر از نظر زیبایی اختلاف فاحشی با یکدیگر نداشته باشند. بنابراین در صورتیکه بخواهید صرفاً به خاطر زیبایی فردی، او را به همسری برگزینید و عوامل دیگر را نادیده بگیرید، ممکن است در تلهی معیارهای اشتباه در انتخاب همسر گیر بیفتید.
موقعیت اجتماعی یا ثروت
از جمله دیگر ملاک های اشتباه در ازدواج ملاکی است که به عناوین و موقعیتهای چشمگیر و یا ثروت یک شخص مرتبط میشود. موقعیتهای چشمگیر و پایگاههای خاص اجتماعی به راحتی میتوانند سایر خصوصیات فرد را تحت تأثیر قرار دهند و چشم و گوش و عقل و منطق ما را روی بسیاری از مسائل ببندند. مثلاً جایگاه اجتماعی یک پسر یا دختر یا فرزند یک شخص بسیار مطرح و صاحبنام بودن باعث میشود تا ملاکهای دیگر نادیده گرفته شوند و تنها این ملاک اشتباه در ازدواج بر فرد تاثیر بگذارد.
شما میتوانید فردی را که فرزند یک قاضی یا یک تاجر مشهور یا فردی را که دارای یک جایگاه سیاسی مهم است، برای ازدواج انتخاب نکنید، زیرا ملاکهای شما متفاوت است؛ هرچند که ممکن است همه به شما بگویند که شانس بزرگی در زندگی آوردهاید و اگر بگویید آن فرد ملاکهای مورد نظر مرا ندارد و او را انتخاب نکنید، با شماتت و سرزنش اطرافیان مواجه شوید. گاه ممکن است حتی شما را احمق بدانند که به شانسی که به شما رو کرده دست رد میزنید. اما در واقع نباید حرف و انتقاد دیگران باعث شوند که علیرغم میل باطنیتان به ازدواجی که مطابق ملاکهای غلط در ازدواج است و شما از آن آگاهی دارید، تن دهید.
درست است که جایگاه اجتماعی و موقعیتهای چشمگیر برای انتخاب همسر دارای اهمیت است، اما نه اینکه تنها ملاک مهم باشد. تمامی معیارها باید بنا به اولویت سنجیده شوند و سپس تصمیم صحیح گرفته شود، به این شکل که با توجه به نیازهای خود، ملاکهایتان را دستهبندی کرده و به ترتیب آنها را در شخص مورد نظر بررسی کنید. اگر او ملاکهای مهمی را که شما مد نظر دارید داشت، میتوانید وارد مرحلهی شناخت و آشنایی شوید، نه اینکه با مشاهده موقعیت، جایگاه اجتماعی و ثروت وی، بدون در نظر گرفتن مسائل دیگر، انتخاب خود را به سرعت و با ملاکهای غلط در ازدواج انجام دهید.
احساساتی که با عشق اشتباه گرفته میشوند؟
برخی احساسات هستند که با عشق اشتباه گرفته میشوند، یعنی حسی شبیه به عشق دارد اما خیلی دور از آن هستند. عشق واقعی یک شبه اتفاق نمیافتد و نیاز به زمان و شناخت دارد. ۳ نوع از چنین حسهایی که با عشق اشتباه گرفته میشوند و میتوانند در زمرهی معیارهای اشتباه در انتخاب همسر به شمار آیند را در ادامه مرور میکنیم:
شهوت از معیارهای اشتباه در انتخاب همسر
حسی است که معمولاً با عشق در نگاه اول اشتباه گرفته میشود. به دلیل آنکه جاذبهی این حس بسیار زیاد است با عشق اشتباه گرفته میشود. در حقیقت شهوت یک حس شدید و ناگهانی جذب شدن به سمت کسی است که او را به خوبی نمیشناسید. شهوت احساسی شاد است که با شور و جاذبه همراه است. گرایشی که با شهوت در فرد ایجاد میشود، این حس را منتقل میکند که عاشق شده است و این حس کاملاً واقعی به نظر میرسد، اما در حقیقت مبنـایـی خیـالی دارد و بایسـتی آن را از معیارهای اشتباه در انتخاب همسر بدانیم.
بسیاری از افراد با اینکه برای هم کاملاً غریبه هستند، در دام شهوت میافتند. شهوت به معنی گرفتاری بسیار شدید جاذبهی فیزیکی به شخص مورد نظر به نحوی است که تمام مدت فرد به او فکر میکند و نمیتواند از او دور شود. احتمالاً بسیاری از شما این حس را تجربه کرده باشید (عطش بسیار شدید نسبت به شخص مورد نظر) اگر در این مورد کمتجربه باشید احتمال زیادی وجود دارد که عشق را با شهوت اشتباه بگیرید. برای اینکه عاشق کسی باشید باید او را خوب بشناسید.
شهوت در مراحل اولیهی یک رابطه اتفاق میافتد که هنوز شناختی از فرد مورد نظر وجود ندارد. شهوت بر مبنای خیال است نه واقعیت. واقعیت و خیال با هم یک جا جمع نمیشوند. عاشق شدن نیازمند «زمان» است و زمان لازم برای «شناخت بیشتر» است که عشق را به وجود میآورد. عشق نمیتواند فقط بر مبنای جذابیت فیزیکی باشد. البته درست است که جذابیت فیزیکی یکی از فاکتورهای مهم هر رابطه عاشقانه است، اما عاشقی فقط به آن محدود نمیشود و به تنهایی جزئی از معیارهای اشتباه در انتخاب همسر است.
چنانچه در رابطهای به شدت جذب جسم و فیزیک فرد مورد نظر هستید، بهطوری که هوش و حواس شما را برده، پس احتمالاً این رابطه بر مبنای شهوت است و شهوت با عشق واقعی تفاوت دارد.
علاقهی وسواسی از معیارهای اشتباه در انتخاب همسر
از دیگر معیارهای اشتباه در انتخاب همسر، علاقهای وسواسی شبیه به شهوت، ولی از آن گمراهکنندهتر و مخربتر است. وقتی افراد کمکم با هم آشنا میشوند، شهوت محو شده و از بین میرود، ولی علاقهی وسواسی همچنان پابرجا باقی میماند.
دلیلی که علاقهی وسواسی با عشق اشتباه گرفته میشود، آن است که افراد معمولاً احساسات خود را تحلیل منطقی میکنند. مثلاً آنها گمان میکنند که چون آن فرد مدام در ذهنشان حضور دارد و یک لحظه از فکر کردن به او خلاص نمیشوند، پس حتماً عاشق شدهاند. نکتـهی جالب در علاقهی وسواسی این است که هر چه تلاش و زمان بیشتری را صرف یک علاقهی وسواسی ناسالم کنید، این علاقه مدام بیشتر خواهد شد.
افرادی که به این حس گرفتار میشوند، معمولاً تا جایی پیش میروند که دیگر خودشان را فراموش میکنند، تا حدی که هویت خود را از دست میدهند و در چنین وضعیتی فرد بیشتر به شـخص مقـابل وابسـته میشـود تا جـایی کـه خود را نابـود مـیکند. ممــکن اسـت عشـق یکطرفه هم به عــلاقهی وسواسی تخریبکننده تبدیل شود. هنگامی که شخص گمان میکند در رابطهای است که وجود خارجی ندارد یا اینکه یک فرد انرژی بیشتری را نسبت به دیگری در رابطه صرف میکند، پایه و اساس علاقهی وسواسی شکل میگیرد.
اگر همیشه سعی میکنید طرفتان را خشنود کنید، در حالی که او مثل شما رفتار نمیکند و یا خودتان را گم کردهاید، یا همه تصمیمات زندگیتان را براساس احساسات و نیازهای آن فرد میگیرید، احتمالاً گرفتار علاقهی وسواسی شدهاید. عشق واقعی باعث رشد و پیشرفت افراد میشود در عشق واقعی هر دو طرف به پیشرفت و رشد یکدیگر کمک میکنند ولی علاقهی وسواسی تضعیفکننده است. پس درگیر این حس که از معیارهای اشتباه در انتخاب همسر است نیز نشوید.
روابط جایگزینی از معیارهای اشتباه در انتخاب همسر
این نوع رابطه که باز هم از معیارهای اشتباه در انتخاب همسر است، در حقیقت رابطهای است که خیلی زود بعد از تمام شدن یک رابطهی دیگر شروع میشود. در حقیقت افراد پس از آنکه رابطهی عاطفیشان شکست میخورد، برای رهایی از تنهایی بلافاصله سراغ رابطهی جدید میروند و از آنجا که نوع رابطهها نیز حسی شبیه به عشق دارند، با عشق اشتباه گرفته میشوند. افرادی که عشق را تجربه میکنند، دوست دارد عاشق باشند.
آنان خود را متقاعد میکنند که عاشق هستند و میخواهند امنیت رابطهی قبلی را در رابطهی جدید به دست آورند. در حقیقت چون به امنیت در رابطه عادت کرده بودند، میخواهند دوباره آن حس را به دست آورند، در حالی که واقعاً چنین نیست و راحتی و امنیت رابطهی قبل را از دست دادهاند.
وقتی رابطهی قبلی مدام جلوی پیشرفت رابطهی جدید را میگیرد، به این معنی است که فرد بهطور کامل رابطهی قبلی را تمام نکرده و این موضوع هنوز برای شخص و در ذهن او قابل برگشت است. هنوز هم سعی میکند مسائل و مشکلات رابطهی قبلی را حل کند. این نوع رابطهها که برای جایگزینی رابطهی قبلی شکستخورده ایجاد میشوند، حسی شبیه به عشــق دارند اما هنوز تحـت تأثیر احسـاسات ناراحتکننـدهی رابطهی قبـلی هستند و قبول شخص به عنوان همسـر از معیارهای اشتباه در انتخاب همسر است.
پیامدهای انتخاب همسر اشتباه
- آسیب به سلامت روانی و جسمانی: وقتی همسری انتخاب میکنید که مناسب شما نیست، احتمال وقوع بحث و درگیری زیاد است. این تنشها میتواند منجر به کاهش سلامت روانی و جسمانی شود. مشکلات روانی مانند افسردگی و اضطراب یا حتی بیماریهای روانتنی مانند مشکلات گوارشی، قلبی، و دردهای مزمن ممکن است ناشی از این نوع ازدواج باشد. بنابراین انتخاب صحیح همسر تأثیر مستقیمی بر سلامت کلی شما دارد.
- آسیب به فرزندان: در صورت داشتن فرزند، زندگی در محیطی پرتنش میتواند تاثیرات مخربی بر سلامت روانی و جسمانی کودکان داشته باشد. مشاهده رفتارهای ناسالم بین والدین و حضور در فضایی پر از مشکل، بر نگرش، شخصیت و آینده کودکان اثر منفی میگذارد. انتخاب همسر مناسب میتواند به ارتقای سلامت و رشد بهتر فرزندان کمک کند.
- طلاق: یکی از نتایج شایع ازدواجهای نادرست، طلاق است. هرچند طلاق در برخی شرایط انتخابی مناسب است، اما این فرآیند روانی دشوار و استرسزا است و میتواند عوارض روانی زیادی به همراه داشته باشد. از اینرو، طلاق بهعنوان یکی از پیامدهای منفی انتخاب همسر اشتباه شناخته میشود.
- خیانت: برخی افراد در مواجهه با یک ازدواج ناموفق، به جای اقدام برای طلاق و شروع دوباره، وارد رابطههای فرازناشویی میشوند. خیانت نه تنها به رابطه زناشویی آسیب میزند، بلکه مشکلات روانی و اخلاقی زیادی برای فرد به وجود میآورد. این نیز یکی از پیامدهای انتخاب نادرست همسر محسوب میشود.
نکاتی برای انتخاب همسر مناسب
- هوشیارانه انتخاب کنید: رفتارها و گفتار افراد نشانههای واضحی درباره شخصیتشان به شما میدهند. به جای اینکه احساسی عمل کنید، سعی کنید رفتارها و گفتارهای طرف مقابل را با دقت و واقعبینی ارزیابی کنید.
- گفتوگو و احساس امنیت اهمیت دارد: کسی را برگزینید که بتوانید آزادانه با او صحبت کنید و در کنارش احساس امنیت داشته باشید. دوستی و صمیمیت قبل از عشق در یک رابطه موفق بسیار مهم است، باید بتوانید بدون ترس و خجالت حرفهای خود را بزنید.
- داشتن تفاهم ضروری است: تفاهم به معنای شباهت کامل نیست، بلکه باید در زمینههای کلیدی مانند ارزشها، عقاید، و اهداف زندگی با یکدیگر همسو باشید. این هماهنگی به شما کمک میکند رابطهای پایدار و سالم داشته باشید.
- به تفاوتها فکر کنید: تفاوتها همیشه وجود دارند. اما باید بررسی کنید آیا میتوانید با این تفاوتها کنار بیایید و آیا شریک شما نیز توانایی پذیرش آنها را دارد. اگر تفاوتها در موضوعات مهمی است، آنها را نادیده نگیرید.
- جذابیت ظاهری را دستکم نگیرید: هرچند شخصیت و اخلاق در اولویت قرار دارند، اما ظاهر نیز باید برایتان جذاب باشد. کشش جنسی و احساسی نسبت به شریک زندگیتان در ازدواج اهمیت دارد و نباید آن را نادیده بگیرید.
- از افراد عجول دوری کنید: کسانی که به ازدواج سریع اصرار دارند ممکن است به دلایل نادرستی این عجله را داشته باشند. برای شناخت عمیقتر نیاز به زمان دارید، بنابراین از افرادی که به ازدواج عجله دارند، فاصله بگیرید.
- با کسی باشید که شما را خوشحال میکند: فردی را انتخاب کنید که توانایی شاد کردن شما را داشته باشد و خود نیز فردی شاد و پرانرژی باشد. شریک زندگی باید بتواند در کنار شما خوشبختی و آرامش ایجاد کند.
- احترام و اعتماد متقابل را جدی بگیرید: دو عنصر اساسی در یک رابطه موفق، اعتماد و احترام متقابل است. اگر این دو مورد وجود ندارد، ازدواج موفق نخواهد بود. مطمئن شوید این ویژگیها به شکل دو طرفه در رابطهتان وجود دارند.
- آموزش و یادگیری را فراموش نکنید: برای داشتن یک ازدواج موفق و انتخاب همسر مناسب، باید در این زمینه آموزشهای لازم را ببینید. شرکت در دورههای مرتبط و کسب مهارتهای لازم میتواند به شما کمک کند انتخاب بهتری داشته باشید.
سخن پایانی در مورد معیارهای اشتباه در انتخاب همسر
انتخاب همسر مناسب نه تنها ممکن است، بلکه با آگاهی و آموزشهای لازم میتواند به یک تصمیم موفق تبدیل شود. با دقت و استفاده از مهارتهایتان، میتوانید فردی را بیابید که برای زندگی مشترک مناسب باشد. شناخت دلایلی که باعث اشتباه در انتخاب همسر میشود و رفع آنها نیز ضروری است. همچنین، کمک گرفتن از مشاوران حرفهای یا شرکت در دورههای تخصصی مانند “جذب عشق از آشنایی تا ازدواج” میتواند شما را در این مسیر هدایت کند و انتخاب بهتری داشته باشید.
همانگونه که گفته شد انتخاب همسر یکی از مهمترین انتخابهایی است که هر فردی که قصد ازدواج دارد، بایستی نسبت به آن حساسیت لازم را به خرج داده و با آگاهی کامل نسبت به چنین امری اقدام نماید. متأسقانه در حال حاضر معیارهای اشتباه در انتخاب همسر و ملاک های غلط در ازدواج به صورت ناخودآگاه باعث نافرجام ماندن اهدافی میشوند که افراد برای دستیابی به آنها ازدواج کردهاند. از همین روی برای پیشگیری از چنین شکستی آگاهی هر چه بیشتر در مورد معیارهای اشتباه در انتخاب همسر میتواند راهکاری یاریده باشد.
دوره طرحواره درمانی و کلاس تله شناسی
پادکست صوتی دوره طرحواره شناسی
اسکیما تراپی یا طرحواره درمانی که در انگلیسی Schema Therapy می گویند؛ یکی از روشهای درمانی علم روانشناسی به شمار میرود که هدف آن عوضکردن الگوهای رفتاری و هیجانی ناکارآمد است. بیشتر طرحواره ها یا تله های زندگی در زمان کودکی ایجاد شده و در بزرگسالی تقویت می شوند. در طرحواره درمانی رویکردهای گوناگونی با یکدیگر ترکیب میشوند و بدینوسیله افراد رفتارهای ناهنجار خود را میشناسند و آنها را تغییر میدهند. اگر بخواهیم طرحواره درمانی را به زبان ساده شرح دهیم به معنای عوضکردن رفتارهای ناکارآمدی است که از زمان کودکی ایجاد شدهاند. برای نمونه فردی که در کودکی رها شده، طرد شده و یا در یک خانواده پر تنش بزرگ شده است، ممکن است در بزرگسالی نگرانی در خصوص رها شدن، طرد شدن و ترک شدن داشته باشد. چنین فردی ممکن است به دلیل ترس از رهاشدن، به طور مکرر باج دهد و یا با پیش دستی، خود روابط را سریعا ترک کرده یا اصلا وارد رابطه نشود. در کلاس تله های زندگی یا طرحواره درمانی، ما ۱۸ طرحواره داریم که به تفصیل در کلاس باز می شود.
جفری یانگ که از آن به عنوان ابداعکننده روش طرحواره درمانی یاد میشود، طرحوارهها را تلههای زندگی معرفی میکند. یانگ میگوید که این اسکیماها بر مبنای تجربیات کودکی و از همان زمان شکلگرفتهاند و محدودیتهایی را در زندگی ما ایجاد نمودهاند. در گروه درمانی طرحواره ها، افراد میتوانند طرحوارههای ناسازگار خود را با جزئیات بشناسند. پس از آن، ضمن همکاری با یک گروه درمانگر، رفتارهای خود را از ریشه عوض میکنند.
در دوره تله شناسی یا دوره طرحواره درمانی، ابتدا الگوهای رفتاری منفی شناخته میشوند و سپس سعی میکنند به صورت عمیقتر ریشه آنها را شناسایی می کنیم و در انتها از روشهای مختلف برای تغییر طرحواره ها استفاده می کنیم. دوره طرحواره درمانی پروسهای طولانی است که در آن شرکت کنندگان باید به صورت فعال و دقیق با گروه درمانگر همکاری نماید.
کارگاه طرحواره درمانی چیست؟
طرحواره درمانی میگوید که الگوهای رفتاری، احساس و شناخت ما در زمان خردسالی به وجود میآید که طرحواره نام دارد. طرحوارهها نقش بسیار مهمی در زندگی ما دارند. در کارگاه طرحواره درمانی، افراد با این طرحوارهها به خوبی آشنا خواهید شد، سپس آنها را مورد کنکاش قرار میدهند و تکنیکهای گوناگونی را برای تغییردادن آنها به کار میگیرند. متخصصان طرحواره درمانی معمولاً چنین دورههایی را برگزار میکنند. دوره طرحواره درمانی شامل آموزش، تمرینهای مختلف و بحثهای گروهی میشوند و سعی می کنیم شرکت کنندگان، شخصیت و الگوی جدیدی را برای خود ایجاد مس کنند.
دوره طرحواره درمانی برای چه افرادی ضروری است؟
حال بررسی میکنیم که حضور در دوره و گروه درمانی طرحواره درمانی برای چه افرادی ضرورت دارد. این افراد باید در این دورهها شرکت کنند:
- افرادی که الگوهای تکرار شونده مخرب یا ناکارآمد دارند
- افرادی که رابطه نامناسبی دارند و میخواهند رابطه شان را اصلاح کنند و یا در صورت نیاز از رابطه خارج شوند.
- افرادی که دوست دارند باورهای قدیمی و الگوهای رفتاری ناکارآمد خود را اصلاح کنند.
- کسانی که دوست دارند لایفاستایل خود را تغییر دهند.
- افرادی که قصد خودشناسی عمیق و علمی را در مورد خود دارند.
- افرادی که دچار اضطراب ها یا افسردگی ها یا سایر مشکلات رفتاری مزمن هستند.
چرا باید در دوره طرحواره درمانی شرکت کنم؟
شما با شرکتکردن در کلاس طرحواره درمانی میتوانید از مزایای پرشمار آن بهرهمند شوید که عبارتاند از:
- با شرکت در این دورهها میتوانید اعتماد به نفس خود را افزایش دهید.
- افرادی که دوست دارید به خودتان جذب میکنید.
- به خوبی خواهید دانست که با چه افرادی بیشتر صمیمی شوید و از چه کسانی بر حذر باشید.
- در بین دوستان و اطرافیان به عنوان فردی قدرتمند و مستقل شناخته میشوید.
- توجه بیشتری از جانب همسر خود دریافت میکنید.
- اگر مجرد باشید افراد بسیار بهتری را به سمت خود جذب میکنید.
- رشته یا شغل خود را بر اساس علاقه درونی و شخصیتتان انتخاب میکنید.
- در زمینه کاری به درجات بالایی خواهید رسید.
- رنجها و آسیبهای گذشته خود را فراموش خواهید کرد.
- یاد میگیرید که با افرادی که اذیتتان میکنند چطور رفتار کنید.
توانایی های کسب شده در انتهای دوره طرحواره درمانی
با برگزاری دورههای طرحواره میتوانید رفتارها و باورهای نامناسبی که بیماران دارند را مورد ارزیابی قرار دهید و همچنین کمک کنید حقایق را بهتر درک نمایند. با استفاده از این روش میتوان افکار نامعقول و نادرست را متوقف کرد. پس از این که دوره طرحواره درمانی را گذراندید میتوانید، جلسههای درمان فردی را آغاز کنید. از سوی دیگر، مصاحبه نظام روانشناسی و شغلی برای شما راحتتر میشود و میتوانید برای اختلالات گوناگون طرح درمان بنویسید.
مزایای دوره طرحواره درمانی
اکنون برخی از مزایای دوره های طرحواره درمانی را با هم بررسی میکنیم. این مزایا به شرح زیر هستند:
- بهبود مهارتهای بالینی افراد: شما ضمن همکاری با گروه درمانی طرحواره میتوانید با ابزارهای تخصصی و تکنیکهای درمانی آشنایی بیشتری پیدا کنید. همچنین راحتتر و دقیقتر اختلالات شخصیتی را تشخیص دهید و آنها را درمان کنید. بهترین اساتید و روانشناسان در این دورهها تدریس میکنند.
- افزایش تأثیر درمان: با یادگیری مهارتهای نوین و تأثیرگذار میتوانید بسیاری از مشکلات روانی، اضطراب، افسردگی، روابط بینفردی و اختلال شخصیت را درمان کنید.
- آپدیت کردن علم و دانش: با شرکت در کارگاه طرحواره درمانی میتوانید با جدیدترین تحقیقات علمی که مربوط به طرحواره درمانی هستند آشنا شوید و همچنین از تجربیات اساتید و افراد متخصص در این زمینه بهره ببرید. دانشجویان و علاقهمندان میتوانند تفاوت طرحواره درمانی را با سایر رویکردهای درمانی به خوبی درک کنند.
- برقراری ارتباط با همکاران: میتوانید با گروهی از افراد متخصص در زمینه طرحواره درمانی آشنا شوید، نظرات و تجربیات خود را با آنها در میان بگذارید. همچنین میتوانید در محیطی مناسب و امن استراتژیهای درمانی را با آنها تمرین کنید.
- بالارفتن اعتماد به نفس و انگیزه: با استفاده از کلاس طرحواره درمانی اطمینان حاصل میکنید که در ارائه خدمات درمانی باکیفیت توانایی و مهارت لازم را دارید و میتوانید زندگی بیماران خود را بهبود ببخشید. از سوی دیگر، انگیزه شما نیز برای ادامه تحصیل در زمینه روانشناسی و کسب تخصص افزایش مییابد.
- شناخت دقیق فرصتهای شغلی و بازار کار هدف: تدریسهای دوره طرحواره درمانی بسیار مفید و کاربردی هستند. در برخی دورهها مهارتهایی آموزش داده میشوند که کاربرد زیادی در بازار کار ندارند. در دورههای دکتر شیرین زاده موارد کلیشهای آموزش داده نمیشوند. شرکتکنندگان نیز با فرصتهای شغلی موجود در زمینه طرحواره درمانی به خوبی آشنا میشوند.
- آموزش به صورت مادامالعمر: شرکتکنندگان بعد از این که ثبتنام کردند از طریق پنل آموزشی که در اختیار آنها قرار میگیرد، میتوانند دورههای آموزشی را ببینند. همچنین افراد میتوانند از محتواها به صورت همیشگی استفاده کنند. مرکز مشاوره دکتر شیرین زاده، بهترین کلینیک روانشناسی تهران مرتب دورههای طرحواره را بهروزرسانی میکند، بنابراین شرکتکنندگان به محتواهای جدید و علم روز دسترسی خواهند داشت.
اهداف کارگاه طرحواره درمانی
اساتید و کارشناسان حوزه روانشناسی دوره طرحواره درمانی را برای اهداف خاصی برگزار میکنند که در اینجا به آنها میپردازیم:
- موضوعات پیچیده را در قالب طرحوارهها مورد بررسی و مفهومسازی قرار میدهند.
- حالتهای گوناگون طرحواره و شیوه بهکاربردن آنها در زندگی بیمار را بررسی میکنند.
- سعی میکنند فرمولهای درمانی گوناگون را بر مبنای ارتباط مسائل فعلی و فطرت ذاتی بیمار، نیازهایی که برطرف نشدند ایجاد نمایند.
- با ایجاد یک ارتباط درمانی قوی، به بیماران کمک کنند تا با الگوهای زندگی خود آشنا شوند و رفتارهای منفی خود را کنار بگذارند.
- عملکرد سابق افراد در گذشته را با مشکلات فعلی آنها ارتباط میدهند.
- با بررسی وضعیت زندگی افراد، راهکارهای مناسبی را برای حفظ حالت روحی سالم و واقعی شناسایی کنند.
- به منظور تغییر و ارزیابی بیمار از تکنیکهایی مانند دیالوگهای طرحواره و تصویرسازی کمک بگیرند.
- با ذهنیتهای جبرانکننده افراطی و محافظ بیتفاوت آشنا شوند و آنها را از بین ببرند.
- به شرایط مختلف مطالبهگر درونی، انتقادی و حالتهای تنبیهی توجه کرده و آنها را از مراجعان دور نمایند.
- رفتارهایی مانند قلدری، تأیید خواه و محقبودن در هر شرایطی را شناسایی کرده و آنها را تضعیف نمایند.
- دوره طرحواره درمانی به منظور مرزبندی محدودیتها، تکنیکهای مقابلهای همدلانه و پشتیبانی در وضعیتهای آسیبپذیر استراتژیهای گوناگونی ایجاد کرده است.
- توانایی لازم برای نوشتن مجدد تجربههای عاطفی گوناگون و مغرضانه را کسب کنند.
- هدف از برگزاری دورهها این است که بتوانند بین حالتهای گوناگون خشم تفاوت قائل شوند و نتایج بالینی آن را بشناسید.
- یکپارچه نمودن الگوهای رفتاری و نقشآفرینیها را یکسانسازی نمایید.
- در کارها از فلش کارتهای صوتی و همچنین عکسها استفاده نمایید تا ارتباط همدلانهای ایجاد کنید و پروسه درمان را تا میانههای جلسه نیز فعال نگه دارید.
- در کلاس طرحواره درمانی ضمن استفاده از واقعیت، حالتهای درمانگر، خودشناسی طرحوارهها و خودآزمایی حالتی قوی و وضعیتی سالم ایجاد نمایید.
رویکرد طرحواره درمانی چیست؟
در روانشناسی مدرن، طیف متنوعی از طرحوارهها وجود دارند که هر کدام بهوسیله رویکردهای مختلف درمانی درمان میشوند. این طرحوارهها عبارتاند از:
- وابستگی
- بیاعتمادی و بدرفتاری
- طرحواره شکست
- استحقاق
- رهاشدگی
- اطاعت
- طرد اجتماعی
- نقص شرم
- معیارهای سختگیرانه
- محرومیت هیجانی
- آسیبپذیری
اکنون رویکردهایی که چنین طرحوارههایی را درمان میکنند را با هم بررسی خواهیم کرد. هدف از چنین رویکردهایی درمان بهینهتر بیماران است.
کاربردهای رویکرد طرحواره درمانی
زمانی که کلیه نیازهای عاطفی فرزندان مانند عشق، احترام، محبت و… نمیشود، کودکان در بزرگسالی دچار کمبودهای مختلفی میشوند. آنها برای برطرف نمودن این نیازها در رابطهای که با دیگران دارند، تلاش میکنند. طرحواره درمانی در این خصوص میگوید که رفتارهای نامناسب اولیهای که فرزندان دارند بر اثر تجربههای آسیبزننده دوران کودکی آنهاست. طرحوارههای ناسازگار مانند روشهایی هستند که افراد با استفاده از آنها، رفتار دیگران را آنالیز میکنند و میتواند زندگی را مختل نماید.
ویژگیهای رفتاری این افراد شامل انتخابهای ناسالم و روابط سمی، احساس حقارت و بیارزشی و الگوهای رفتاری آسیبزا میشود. فرایند درمان نقش بسیار پررنگی در اصلاح طرحوارههای ناسازگار خواهد داشت. در روش درمانی طرحواره، تراپیست ریشه نیازهای عاطفی برآورده نشده را پیدا میکند و سپس شیوه برقرارکردن ارتباط سالم با دیگران را به بیماران آموزش میدهد تا حس بیارزشی نداشته باشند. این کار با روشهای مختلفی صورت میگیرد.
دوره طرحواره درمانی برای چه کسانی مناسب است؟
اکنون به شما میگوییم که دوره های طرحواره درمانی برای چه افرادی مناسب است. افراد با هر سن و سابقهای میتوانند در این دورهها شرکت نمایند.
- افرادی که درگیر مشکلات روانشناختی هستند. دوره طرحواره درمانی میتواند اغلب آسیبها و بیماریهای روانشناختی مانند افسردگی، وسواس فکری و عملی، مشکلات عزت نفس، اضطراب و مصرف مواد مخدر را درمان کند.
- افرادی که دچار کمبود عزت نفس هستند. با استفاده از طرحواره درمانی میتوانید افکار مثبت و تواناییهای خود را تقویت کرده و بدینوسیله عزت نفس خود را بالا ببرید.
- کسانی که روابط ناسالمی با دیگران دارند. روابطی که با دیگران برقرار میکنیم نیز میتواند تحتتأثیر طرحوارههای ناسازگار شکل بگیرد. در طرحواره درمانی آموزشها و مهارتهای ارتباطی مؤثری برای بهبود هوش هیجانی افراد وجود دارد که درصد رضایت از روابط و احتمال برقراری ارتباط سالمتر را افزایش میدهد.
- کسانی که میخواهند از درون متحول شوند. با شرکت در طرحواره درمانی میتوان چیزهایی بسیار فراتر از درمان مشکلات روانشناختی به دست آورد. شما در این دورهها نسبت به مشکلات خود درک بهتری خواهید داشت و با آموزش مهارتهای مختلف به ابزارهای گوناگونی برای تغییر مجهز میشوید. هر فردی که دوست دارد از الگوهای ذهنی آسیبزا فاصله بگیرد، اعتماد به نفس خود را افزایش دهد و شادی و خوشبختی را در زندگی تجربه کند، کی تواند در این دورهها حضور یابد.
- کسانی که درگیر مشکلاتی همچون اختلال دوقطبی یا نقص توجه هستند.
- افرادی که در رمانی خردسالی و کودکی تروماهای آسیبزای مختلفی را تجربه کردهاند.
- هنرمندان و ورزشکارانی که میخواهند عملکرد خود را در مسابقات مختلف بهبود ببخشند.
- کسانی که در برهه دشواری از زندگی خود قرار دارند و درگیر ازدستدادن عزیزان، طلاق و..هستند.
طرحواره درمانی میتواند برای تمام افرادی که در این بخش معرفی کردیم، مفید واقع شود و آنها را در راه دستیابی به اهدافشان یاری نماید. یادتان باشد که دوره طرحواره درمانی، پروسهای است که به تلاش و زمان زیادی نیاز دارد. به منظور دستیابی به نتیجه دلخواه باید مرتب در جلسههای درمانی حضور داشته باشید و همکاری خوبی نیز با درمانگر خود داشته باشید. گروه درمانی طرحواره برای افرادی مناسب است که میخواهند زندگی خود را متحول سازند. با صحبتکردن با یک تراپیست میتوانید آرامش و شادی را در زندگی خود تجربه نمایید.
چه کسانی میتوانند در کارگاه طرحواره درمانی در تهران شرکت کنند؟
طیف وسیعی از افراد میتوانند در کارگاههای درمانی طرحواره در تهران برگزار میشوند، شرکت نمایند. این دورهها اهداف متفاوتی را دنبال میکنند. افراد زیر میتوانند از این دورهها بهره ببرند.
- افراد روانشناس و درمانگری که قصد دارند در حوزه طرحواره درمانی مهارتهای خود را افزایش دهند و یا این روش را به پکیج درمانی خود اضافه نمایند.
- دانشجویان رشته روانشناسی که میخواهند درباره طرحواره درمانی اطلاعات بیشتری داشته باشند و به خوبی با کاربردهایی که در حل مشکلات روانی دارند، آشنا شوند.
- کسانی که دچار اختلالات شخصیتی مانند وسواسهای فکری، اختلال ضداجتماعی و یا اختلال شخصیتی وابسته هستند نیز میتوانند از این دوره استفاده کنند.
- افرادی که به مشکلات روانی نظیر مشکلات بینفردی، خشم مزمن، افسردگی و حس پوچی دچار هستند.
- هر کسی که مایل است نسبت به زندگی خود و دیگران درک بهتری داشته باشد و کیفیت زندگی خود را بالا ببرد.
در کارگاه طرحواره درمانی در تهران چه میآموزیم؟
در این بخش به بررسی برخی از مواردی که در کارگاههای طرحواره درمانی در تهران آموزش داده میشود میپردازیم.
دستیابی به شناخت کافی نسبت به طرحوارهها
در کلاسها، مفهوم طرحواره و احساسات و رفتارهایی که در دوران کودکی با تأثیرپذیری از آنها به وجود میآید با جزئیات بررسی میشود. تأثیرات عمیق درمان بر رفتار بیماران و آموزش تکنیکهای درمانی مختلف نیز از دیگر مواردی است که در دوره طرحواره درمانی مطرح میگردد.
شناخت انواع طرحوارههای مختلف
طرحوارهها انواع بسیار گوناگونی دارند که شامل مواردی همچون، محرومیت هیجانی، طرد، وابستگی و نقص میگردد. هر یک از این طرحوارهها میتوانند باعث شوند الگوی متفاوتی از احساسات و رفتارهای درونی توسط افراد بروز پیدا کند، بنابراین مشکلات روانی ایجاد شده نیز متنوع هستند.
شناخت طرحوارههای شخصی افراد
هر کسی باید با استفاده از روشها و تکنیکهای منحصربهفردی درمان گردد. روشهای درمانی شامل ایجاد پرسشنامههای روانشناختی، مصاحبههای بالینی و تمرینهای ذهنی گوناگون میگردد. افراد با استفاده از این مهارتها میتوانند الگوهای رفتاری خود را به شیوه درستی عوض کنند.
اثرات طرحوارهها بر زندگی افراد
طرحواره تأثیر انکارناپذیر و بسیار گوناگونی روی زندگی شخصی و اجتماعی افراد خواهند داشت. این طرحوارهها میتوانند روابط کاری، شخصی و یا سلامت جسمانی افراد را نیز دگرگون سازند. به طور مثال، کسانی که دچار طرحواره نقص هستند نمیتوانند با دیگران روابط صمیمی برقرار نمایند. فردی که دچار طرحواره محرومیت است به صورت مداوم احساساتی مانند غم، نارضایتی از زندگی و تنهایی را تجربه میکند.
روشهای دفاعی ناسازگار
مکانیسمهای دفاعی به روشهایی گفته میشود که با استفاده از آنها، افراد هنگام مقابله با احساسات بد و دردناک خود آنها را استفاده میکنند. شاید چنین رویکردهایی در ابتدا به افراد کمک کنند؛ اما در بلندمدت مشکلات عدیدهای را برای آنها به وجود میآورند.
انواع گوناگون مکانیسمهای دفاعی
همانطور که اشاره کردیم مکانیسمهای دفاعی میتوانند به صورت مختلفی رخ دهند. برخی از مکانیسمهای دفاعی شامل، اعتیاد، اجتناب و پرخوری میشوند. هر یک از این روشها میتوانند به صورت منحصربهفردی به افراد کمک کنند تا با احساسات بدی که دارند، مقابله سازند. البته این رفتارها در آخر باعث میشود طرحوارههای منفی تقویت شوند که در دوره طرحواره درمانی همه با جزییات بررسی میشوند.
اثر مکانیسم دفاعی بر طرحوارههای گوناگون
در بخش قبل نیز اشاره کردیم که مکانیسمهای دفاعی ناسازگار میتوانند طرحوارهها را تقویت نمایند. بهعنوانمثال، کسی که از روش اجتناب به منظور مقابله با طرحواره خود استفاده میکند، احتمال دارد از شرایط سخت و چالشبرانگیز دوری کند و این کار سبب شود، طرحوارههای منفی که دارد فعال بمانند و بهبود پیدا نکنند.
مدیریت نمودن حالتها
این مورد به دو دسته تقسیم میشود که یکی از آنها مدیریت حالتها و دیگری انواع حالتهاست. افراد در پاسخ به فعالشدن طرحوارههای خود ممکن است حالتهای روانی گوناگونی داشته باشند. این موضوع شامل افکار و احساساتی است که با توجه به تجربههای افراد و همچنان وضعیتی که در آن قرار دارند، تغییر میکند. انواع حالتها نیز به حالتهای روانی مختلفی میگویند که فرد آنها را تجربه میکند. بهطورمثال، کودک عصبانی و سازگار، حالتهای روانی مختلف در کودکان هستند. هر یک از این وضعیتها بیانگر بخش منحصر به فردی از احساسات و تجربیاتی است که افراد در کودکی داشتهاند.
حال در مدیریت حالتها استراتژیهای متنوعی به منظور مدیریت نمودن حالتهای منفی و بهبود حالتهای مثبت انجام میگیرد. حالتهای مثبت باعث میشوند که افراد به طور تاثیرگذارتری با طرحوارههای ناسازگار مقابله نمایند. استراتژیهای درمانی شامل روشهای گوناگون خودآرامسازی، تمرینات ذهنی و تمرینهای رفتاری می شوند.
استراتژی های تعویض طرحوارهها
یکی از قدمهای بسیار مهم و حیاتی که میتواند باعث تغییر طرحوارههای ناسازگار گردد، رویارویی با ترسها و باورهای ناشی از آنهاست. در تمرین طرحواره درمانی گروهی برای مواجهه با این شرایط تمرینهای متعددی آموزش داده میشود.
عوض کردن اعتقادات ناکارآمد
در دوره طرحواره درمانی، تغییر باورهای منفی و کنارگذاشتن آنها به چالش کشیده میشود. بدین منظور لازم است تمرینهای ذهنی و شناختی مختلفی انجام گیرد. چنین تمریناتی باعث میشوند الگوهای تفکر منفی به خوبی شناسایی شوند و اصلاحات لازم روی آنها صورت گیرد.
استراتژیهای رفتاری و شناختی
در این کلاسها انواع مختلفی از تکنیکهای رفتاری که شامل تمرینهای ذهنی و تمرینهای رفتاری میشوند، آموزش داده میشوند. این استراتژیها میتوانند خطمشی فکری را تغییر دهند و به طور معمول بر اساس شناسایی تغییر الگوهای غلط فکری و رفتاری شکل گرفتهاند.
استراتژیهای بینفردی
تقویتکردن انواع مهارتهای ارتباطی و حلکردن تعارضهای درونی در تغییر طرحواره ناسازگار اثر قابلتوجهی دارد. با استفاده از این استراتژیها میتوان روابط را به صورت مؤثرتر و سالمتر پیش برد و روابط خود را با اطرافیان افراد جامعه بهبود بخشید. با این کار، تأثیر منفی طرحوارهها نیز کاهش مییابد.
استراتژیهای محدودسازی
تکنیکهای گوناگونی برای محدودسازی شدت حالتهای منفی و همچنین کاهش زمان باعث میشود افراد بتوانند به صورت بهتری طرحوارههای منفی را کنار بگذارند. استراتژیهای مختلف شامل تمرینهای ذهنی و تکنیکهای خود آرامسازی میگردد.
جمعبندی
طرحوارههای ناسازگار احتمالاً در زندگی همه ما وجود دارند و در شرایط مختلف با ما دستبهگریبان میشوند. این طرحوارهها به روح و روان ما آسیب میزنند. شاید طیف زیادی از ما با تلههای ذهنی که طرحوارهها میسازند، آشنا نباشیم و بدون آن که دلیل آن را بدانیم، به صورت مداوم آزردهخاطر شویم. با یادگیری طرحوارههای درمانی میتوان راحتتر این مشکلات و تلهها را شناخت و آنها را درمان نمود. در مبحث امروز سعی کردیم مطالب مفیدی درباره دوره طرحواره درمانی برای شما بیان کنیم. با شرکت در این دورهها میتوانید شخصیت خود را از نو بسازید. چنانچه هنوز سؤالی درباره طرحوارهها ذهن شما را مشغول کرده است میتوانید آن را با ما در میان بگذارید.
دوره خودشناسی و کلاس توسعه فردی حضوری و آنلاین
خودشناسی در روانشناسی علمی به معنای شناخت ابعاد مختلف وجود خود است. این ابعاد می تواند شامل شناخت افکار، احساسات، رفتار، باورها شده و سبب کنترل بیشتر فرد بر خودش گردد. ما معتقدیم وقتی خودمان را بهتر بشناسیم، توانایی بالاتری در مدیریت هیجانات و احساسات، رفع موانع زندگی و همینطور بهبود روابط میان فردی خواهیم داشت.
خودشناسی و خودآگاهی تنها در زمینه جنبه های درونی نیست و شناخت استعدادها، توانایی ها، ویژگی های اصلی شخصیتی و همینطور هدف گذاری متناسب با شخصیت خودتان نیز، نوعی خودشناسی است. ما در این دوره تلاش می کنیم که هر کدام از شرکت کنندگان، گذشته و حال خود را بررسی کرده و به ابعاد پنهان مهمی در درون خود پی ببرند.
ذهنیت ما این است که با شناخت داستان زندگی خود، بررسی ریشه های رشدی و مشکلات کنونی، می توانیم مسیر بهتری را برای حال و آینده مان رقم زده و خود تا میزان زیادی از نابسامانی های موجود، برهانیم.
کلاس خودشناسی چیست؟
ما معتقدیم که عدم خودشناسی و عدم آموزش روابط بین فردی، دلیل بسیاری از ناکامی ها و مشکلات ما در زندگی است. متاسفانه سیستم آمورشی و فرزندپروری در بسیاری از خانواده ها ایرادات زیادی دارد و همین موضوع سبب می شود که افراد به اندازه کافی خود را نشناسند. عدم شناخت کافی از خود، سبب عدم شناخت مناسب از دیگران می شود. این به این معناست که تا مادامی که به خودشناسی نرسیم، نمی توانیم امیدی به انتخابهای مناسب و سالم برای روابط داشته باشیم. موضوع دیگر آنکه در فرآیند رشد، مهارتهای زیادی وجود دارد که آنها را فرانگرفتهایم. همین موضوع سبب مشکلات متعدد در روابط میشود.
دوره یا کلاس خودشناسی و دوره توسعه فردی، در پی شناخت خود، شناخت دیگران، آموزش مهارتهای ارتباطی و … میباشد.
کلاس خودشناسی و دوره توسعه فردی با چه رویکردی تدریس میشود؟
در روانشناسی، به درمانهایی که به وسیله گروهی انجام می شود، گروه درمانی می گویند. بنابراین، این دوره یک گروه درمانی خودشناسی محسوب می شود. برای اینکه کلاس کاربردی و قابل اجرا باشد و بتواند طیف وسیعی از مشکلات شخصیتی، و همینطور یک خودشناسی عمیق را پوشش دهد، ما از ترکیب ۵ روش مطرح در دنیای روانشناسی استفاده می کنیم. این ۵ رویکرد شامل:
- تحلیل رفتار متقابل یا TA
- طرحواره درمانی یا Schema Therapy
- درمان شناختی رفتاری یا Cognitive Behavioral Therapy
- رفتار درمانی عقلانی هیجانی REBT
- بخش هایی از روان شناسی تحلیلی
همچنین از آنجایی که پایداری روابط و رضایت از زندگی، در گرو مهارت آموزی است، از دو سبک مهارت آموزی و آموزش آنها در کلاس استفاده می کنیم. این دو سبک مهارت آموزی شامل موارد زیر است:
- مهارتهای دهگانه زندگی Life Skills
- مهارتهای مرتبط با افزایش هوش هیجانی Emotional intelligence
کلاس توسعه فردی و کارگاه خودشناسی چه زمانی برگزار می شود؟
کلاس خودشناسی و توسعه فردی هر سه ماه یکبار در روزهای دوشنبه از ساعت ۱۷ الی ۲۰: ۳۰ به صورت حضوری و آنلاین برگزار می شود. مکان برگزاری دوره ها در میدان رسالت تهران و در موسسه روانشناسی و مشاوره روانساز می باشد.
پیشنهاد می کنیم در صورتی که تهران هستید، دوره توسعه فردی را حضوری شرکت کنید و اما شرکت آنلاین نیز محدودیتی ندارد. لطفا برای دریافت اطلاعیه های ثبت نام همینطور تارخ دقیق شروع کلاس، به اینستاگرام ما ملحق شوید. اطلاعیه های ثبت نام زودتر از سایت، در اینستاگرام دکتر شیرین زاده بارگزاری می شود.
دوره های خودشناسی و دوره توسعه فردی در کجا برگزار می شود؟
کلاس خودشناسی و دوره توسعه فردی در شهر تهران در میدان رسالت و در دفتر انستیتو روانشناسی برگزار می شود. همچنین همزمان این دوره به صورت آنلاین به وسیله گوگل میت اجرا می گردد.
امکانات به گونه ای است که تمامی شرکت کنندگان آنلاین و حضوری همدیگر را مشاهده کرده و قابلیت صحبت دارند.
چرا دوره توسعه فردی و کلاس خودشناسی به صورت پکیج آفلاین ارائه نمی شود؟
حقیقتاً هیچ چیز به اندازه کیفیت و اثرگذاری کلاس خودشناسی و دوره توسعه فردی در تهران برای ما دغدغه ندارد. از این رو نمی توانیم این دوره را به صورت پکیج ارائه کنیم. کلاس خودشناسی و دوره توسعه فردی، یک دوره کاملاً کاربردی است و بخشی از کاربردی بودن آن به حضور شرکت کنندگان، برون ریزی، بیان مشکلات رفتاری، شخصیتی و روابطی و همینطور پرسش و پاسخ ها مروبط می شود.
از آنجایی که بخش زیادی از متقاضیان خارج از کشور و یا در شهرهایی به جز تهران و کرج هستند، امکان کلاس آنلاین همزمان نیز فرآهم شده است اما متاسفانه هیچ فایل ضبط شده و پکیجی به شما ارائه نمی شود و حضور شما الزامی است.
چگونه در دوره توسعه فردی و کلاس خودشناسی ثبت نام کنیم؟
برای ثبت نام و یا کسب اطلاعات بیشتر در خصوص دوره های حضوری و یا کلاس خودشناسی آنلاین، می توانید با تماس تلفنی یا ارسال پیام در واتساپ تلگرام اقدام کنید. تماس تلفنی از شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۱۲ الی ۲۰ با تلفن ۷۷۸۰۴۷۵۴ با کد تهران ۰۲۱ و یا پیام در واتساپ و تلگرام به شماره ۰۹۱۲۸۴۹۰۹۴۴ در نظر داشته باشید اولویت با افرادی است که زودتر از دیگران اسم نویسی و رزرو می نمایند.
در ادامه به ضرورت یادگیری و کسب دانش درمورد خودشناسی و توسعه فردی اشاره میکنیم:
منظور از توسعه فردی چیست؟
اگر در یک خانواده فارسی زیان بزرگ شده اید، احتمالاً به واسطه فرهنگ اشتباه و فرزندپروری غیرعلمی، آسیب هایی در فرآیند رشد خود خورده اید. همچنین احتمالا بسیاری از مهارت های فردی، بین فردی، مدیریت خود، مهارتهای زندگی و … را نداشته و بخش اعظمی از استعدادها و توانایی های خود را نمی شناسید. بنابراین وقتی صحبت از خودشناسی علمی می کنیم، دقیقا منظورمان موارد زیر است:
- شناخت نقاظ قوت و ضعف خود در قالب طرحواره ها، بخش های شخصیتی و باورهای کارآمد و ناکارآمد
- شناخت استعدادها، توانایی ها و قابلیت های کلیدی خودمان
و زمانی که صحبت از توسعه فردی در روانشناسی داریم، به معنای دو گروه از مهارت های زیر است:
- مهارت های فردی، خود مدیریتی
- مهارت های بین فردی، مهارتهای ارتباطی و مهارت های مرتبط با مدیریت سایر امور
بنابراین رسیدن به تمامی موارد بالا، سبب توسعه فردی می شود. در یک تقسیم بندی دقیق تر، توسعه فردی شامل ابعاد زیر است:
- توسعه فردی
- مهارت های فردی
- خودشناسی شامل شناخت نقاط قوت و ضعف خود
- خودشناسی شامل شناسایی استعدادها، قابلیت ها و توانایی های خود
- خودشناسی شامل شناسایی طرحواره ها و ساختار شخصیت
- مهارت های میان فردی
- مهارت ارتباط موثر
- مهارت جراتمندی
- مهارت مدیریت هیجانات، تنظیم هیجان و سواد هیجانی
- مهارت هدف گذاری، برنامه ریزی و مدیریت زمان
- مهارت های فردی
ضرورت یادگیری و آموزش توسعه فردی
اصلی ترین علت برگزاری کارگاه خودشناسی و کلاس توسعه فردی، تربیت خانواده و فرهنگ ما است. متاسفانه بسیاری از ما با مشکلات رشدی و فرزندپروری های ناسالم بزرگ شده ایم. در دوران رشد و کودکی، آسیب های زیادی را دیده ایم و همینطور چیزی به نام توسعه و رشد فردی و یا شناخت استعدادها و توانایی ها برایمان محیا نبوده است.
از سوی دیگر به دلیل تعاریف اشتباه و آموزه های غلط فرهنگی در خصوص چستی خودشناسی و فاجعه هایی که در کلاس خودشناسی حضوری یا آنلاین به نام روانشناسی دیدیم، ضروری بود که دوره خودشناسی و توسعه فردی را اجرا کنیم.
کلاس خود شناسی برای چه افرادی مفید است؟
هر فردی که به بهبود کیفیت زندگی خود فکر میکند، میتواند در این کلاس خودشناسی در تهران حضور یابد. این دورهها برای کسانی که مایلاند کنترل بیشتری روی رفتارهای خود داشته باشند و به خوبی از عوامل مؤثر بر احساسات و رفتارشان آگاهی یابند، مفید خواهد بود. آنها ضمن خودآگاهی بیشتر میتوانند، روابط اجتماعی بهمراتب بهتری را تجربه نمایند.
کسانی که مشکلات هیجانی دارند نیز میتوانند از مزایای این کلاسهای خودشناسی در شرق تهران بهره ببرند. دوره توسعه فردی با ارائه روشهای مناسب به شما یاد میدهد که چگونه هیجانات خود را بهدرستی کنترل نمایید. خشم، استرس، اختلالات خوردن، اضطراب، اعتیاد و افسردگی از جمله مشکلاتی است که با رشد و توسعه فردی میتوان آن را حل نمود. از سوی دیگر، با شرکت در این کارگاه خودشناسی میتوانید روابط شخصی خود را تقویت نمایید و ارتباط مؤثرتری با جامعه برقرار کنید. از دیگر فواید دوره های خودشناسی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- افرادی که نیاز به شناخت بیشتر استعدادها، توانایی ها و قابلیت های خود را دارند.
- افرادی که به دنبال بهبود و توسعه فردی در خود هستند
- افرادی که نیازمند یادگیری و بهبود مهارت های فردی و میان فردی هستند
- افرادی که تمایل دارند با زخم ها، آسیب ها، و مشکلات دوران رشدی خود، عمیق تر روبرو شوند.
مزایای آموزش خودشناسی
با توجه به نکاتی که تاکنون در مورد کارگاه خودشناسی در تهران و کلاس های توسعه فردی ذکر کردیم، قطعاً تا حدودی با مزایای خودشناسی آشنا شدهاید. در این بخش به صورت جزئیتر به این مسئله میپردازیم.
- شناخت بهتر از خود: شما با شرکت در این گروه درمانی خودشناسی به شناخت دقیقتری از خودتان میرسید، بنابراین بیشتر میتوانید ارزشها، الگوهای رفتاری، احساسات و نیازهای خود را درک نمایید.
- تقویت روابط شخصی: آدمی که خودش را بشناسد قطعاً بهتر میتواند با دیگران ارتباط بگیرد. ارتباط مفید و مثبت در جامعه نیز بسیاری از تعارضها و مشکلات آنها را حل خواهد نمود.
- افزایش خلاقیت: خلاقیتهای فردی شما با شرکت در گروه درمانی آنلاین خودشناسی شکوفا میگردد و مانند چراغی مسیرهای جدید را برای پیشرفت و حل مشکلات شما روشن میکند.
- بهبود کیفیت زندگی: شما در گروه درمانی توسعه فردی توسعه فردی برای مدیریت استرس، عصبانیت، اضطراب و سایر مشکلات روانی آموزش میبینید. بدین ترتیب میتوانید کیفیت زندگی خود را افزایش دهید.
- توسعه شغلی و حرفهای: شناخت هر چهبهتر خودتان باعث میشود تسلط خوبی روی تواناییهای خود داشته باشید، راندمان کاری خود را افزایش دهید و همچنین برنامههای روزانه خود را دقیق و منظم پیش ببرید.
- بهبود تصمیم گیری: شناخت الگوهای فکری خودتان باعث میشود تصمیمات عاقلانهتری بگیرید.
مهم ترین مزایای دوره توسعه فردی
برخی از مهمترین مزایای گروه درمانی توسعه فردی در تهران به شرح زیر است:
آشنایی با نقاط قوت و ضعف خود
با شرکت در گروه درمانی آنلاین توسعه فردی نظم و برنامهریزی شما برای اولویتبندی کارها و انجام آنها راحتتر میگردد. با این کار خیلی خوب میدانید که چه فعالیتهایی برای شما نتیجه دلخواه را به ارمغان میآورند. با کسب این شناخت در گروه درمانی آنلاین توسعه فردی در تهران، تمام انرژی خود را برای انجام آنها میگذارید و وقت خود را برای کارهای بیهوده تلف نمیکنید.
برخی افراد، با وجود این که کاملاً میدانند از زندگی چه میخواهند، اما هنگام انجام فعالیتهای گوناگون مدام تمرکز خود را از دست میدهند. این موضوع بیشتر هنگامی رخ میدهد که افراد قادر نیستند بین فواید کاری که انجام میدهند و چیزی که باعث حواسپرتی آنها شده است تمایز قائل شوند. توسعه فردی باعث میشود بهتر روی کارهای خودتان تمرکز کنید و هنگام انجام فعالیتها حواستان پرت نشود. مرکز دکتر شیرین زاده با برگزاری کلاسهای خودشناسی در شرق تهران انواع مهارتها را برای پیشرفت بهتر به شما میآموزد.
مهارت خودآگاهی به واسطه اشنایی با ابعاد پنهان و شناخت چارچوب شخصیت
خودآگاهی یکی از مهمترین مراحل رشد فردی بهحساب میآید. شما در این مرحله کاملاً میدانید چه کسی هستید، چه اهداف و باورهایی دارید. با دنبالکردن آرزوهای دیگران هیچگاه خوشبختی واقعی را تجربه نمیکنید. چنانچه برای رسیدن به شادی تلاش میکنید، باید مهرههای خود را بر مبنای خودآگاهی بچینید و حرکت دهید. خودآگاهی یکی از اولین نتایج توسعه فردی بهحساب میآید، چنانچه به این مفهوم دست پیدا نکنید، نمیتوانید برای درست زندگیکردن اطلاعات خوبی کسب نمایید. شما باید بر اساس اتفاقی که در پیرامون شما رخ میدهد، احساسات و اعمال خود را کنترل نمایید.
داشتن انگیزه بیشتر
یکی از بزرگترین موانعی برای حرکت بهسوی اهدافتان، بزرگی و دور از دسترس بودن آنهاست. در برخی شرایط زیاد بودن کارها برای کسب موفقیت باعث میشود که برداشتن گام اول بسیار سخت و مشکل به نظر آید. بهترین کار در چنین زمانهایی تمرکز بر روی قدمهای بعدی است. هنگامی که خواهید دانست رشد شخصیتتان راهی است که باید تا آخر عمر به آن ادامه دهید، لازم است خود را برای قرارگرفتن در این مسیر سخت و طاقتفرسا مهیا کنید. دوره خودشناسی و توسعه فردی انگیزه شما را برای ادامه مسیر افزایش میدهد، بدین ترتیب میتوانید راحتتر از قبل به فعالیتهای خود بپردازید.
جهت دادن به زندگی به وسیله شناخت استعدادها، توانایی هاف قابلیت ها، هدف گذاری و برنامه ریزی
رسیدن به درک بالایی از خودآگاهی موجب میشود راحتتر بتوانید اهداف خود را برای ادامه زندگی شناسایی کنید. با این کار تصمیمگرفتن در مواقع بحرانی آسانتر از گذشته میشود. به طور مثال، اموری که انجامدادنشان در گذشته زمان زیادی از شما میگرفت، از لیست کارهای روزمره شما خارج میشود. در واقع، شما با رشد شخصیت خود به خوبی متوجه شدهاید که چنین فعالیتهایی نهتنها سوی ندارند، بلکه شما را از اهداف اصلی دور میکنند.
شیوه درست هدفگذاری در زندگی و ارزشگذاری فعالیتهای مختلف از دیگر فواید رشد فردی بهحساب میآید. البته بهخاطر داشته باشید که رشد شخصیتی و کلاس های توسعه فردی نمیگوید چه کاری را انجام دهید، بلکه این نکته را یادآور میشود که در مسیر کسب موفقیت لازم است از چه کارهایی دست بردارید.
دستیابی به استقامت و انعظاف پذیری شاختی بیشتر
در زندگی هر فردی لحظات سخت وجود دارد، بنابراین باید هنگام مشکلات و سختیها توانایی رویارویی با آنها را داشته باشید. توسعه شخصیتی نمیتواند از رخدادهای بدی که ممکن است پیش بیایند، جلوگیری کند، اما میتواند برای گذر اینچنین اتفاقاتی به شما اعتماد به نفس و استقامت لازم را هدیه کند. وقتی شما باور داشته باشید که در هر شرایطی میتوانید راهحل درستی برای مشکلات خود پیدا کنید، هنگام مواجهه با طوفانهای سخت زندگی روحیه خود را نمیبازید. بدین ترتیب با آرامش و تمرکز کافی بهترین تصمیم را میگیرید. چنین آگاهیای، قطعاً میتواند ضررها و آسیبهای اتفاقات منفی را به حداقل برساند.
آیا گروه درمانی خودشناسی مسیر زندگی ما را تغییر می دهد؟
ما تاکنون گفتیم که دوره توسعه فردی به درک بهتر شما از شخصیت خودتان کمک میکند، اما به یاد داشته باشید که این آموزشها بهتنهایی نمیتوانند مسیر را برای شما هموار نمایند. تغییر شرایط شما در گرو عوامل گوناگون اجتماعی، شخصی، اقتصادی و فرهنگی خواهد بود. با وجود این، چنین گروه درمانی آنلاین خودشناسی در تهران شما را در شناخت اهداف و رویکردها یاری میکند و همچنین ابزارهایی که در این سفر نیاز است را نیز در اختیار شما میگذارد. با درک دقیقتر خود قادرید بهترین تصمیمها را بگیرید و در صورت نیاز بر اساس اهداف و ارزهای خود مسیر خود را تغییر دهید. به همین خاطر، کارگاه توسعه فردی ابزار بسیار مفیدی برای تغییر مسیر زندگی شما بهحساب میآید، اما یادتان باشد که انتظارت بسیار بالایی از آنها نداشته باشید.
پس از گذراندن کارگاه خودشناسی ویژگی های شخصیتی خودتان را بهتر خواهید شناخت. منظور از ویژگی های شخصیتی نقاط ضعف و قوت، انگیزهها، ارزشهای شخصی، روشهای مناسب برای کنترل احساسات، روابط مؤثر و اهداف شماست. از طرفی، با آموزش راهکارهای گوناگون خودشناسی در برقراری ارتباط با دیگران به صورت سالم و مؤثر مهارت پیدا میکنید. از سایر نتایج حضور در دورههای خودشناسی میتوان به افزایش میزان رضایت از زندگی، اعتماد به نفس، بهبود روحیه و عزت نفس را نام برد. در یک کلام، با رسیدن به خودشناسی روزهای بهتری در انتظار شما هستند.
دوره خودشناسی برای چه افرادی مناسب است؟
هر فردی که تمایل به پیشرفت و رشد دارد میتواند در بهترین کارگاه خودشناسی در تهران که زیر نظر دکتر شیرین زاده برگزار میشود، شرکت نماید. به طور کلی دوره توسعه فردی برای افرادی مناسب است که:
- فردی که دوست دارید تحلیل درستی از شخصیت خود و شرایط زندگیاش داشته باشد.
- دوره خودشناسی و توسعه فردی مناسب کسی است که دوست دارد زندگی شخصی و پر آرامشی را تجربه کند.
- چنانچه دوست دارید، بیماریها، مشکلات و ناکامیها نقطهای برای یک شروع طوفانی باشند.
- اگر مسیر موفقیت را نمیدانید و به یک برنامه دقیق احتیاج دارید.
- چنانچه وابستگی به افراد یا وابستگیهای روانی زندگی شما را مختل کرده است.
- اگر حس میکنید مسیر رشد شما به صورت کاملاً تکبعدی پیش میرود و سایر بخشهای زندگیتان راکد باقیمانده است.
- تعادل خود را از دست دادهاید و حجم وسیعی از رفتارها و افکار منفی شما را احاطه کرده است.
- چنانچه برای رسیدن به اهدافتان از نیرو و انگیزه کافی برخوردار نیستید.
- در هیچ شرایطی حس امنیت و آرامش ندارید.
- فکر میکنید که شخصیتتان بهقدر کافی مستقل نیست و زندگی شما با تصمیمات آنی، هیجانات زودگذر و تقلید از دیگران سپری میشود.
کارگاه خودشناسی در تهران میتواند شما را برای رویارویی با چالشهای بزرگ زندگی آماده سازد.
خودشناسی چه فایدهای دارد؟
اولین فایده خودشناسی این است که با استفاده از آن اعتماد به نفس بیشتری پیدا کرده و ارزیابی دقیقی از شخصیت خودتان خواهید داشت. به صورت زنجیروار، خودارزیابی مثبت و بهبود اعتماد به نفس روابط شخصی و کاری شما را بهتر پیش میبرد. شما میتوانید با شناخت تواناییهای خودتان رهبری یا مدیریت محل کار خود را به عهده بگیرید. در آخر نیز باید اشاره کنم که خودشناسی به شما کمک میکند که در موقعیتهای پرتنش استرس و اضطراب خود را در سطح مشخصی کنترل نمایید.
دوره های توسعه فردی چه نقشی در موفقیت شغلی دارد؟
افرادی که در حوزههایی مانند بازاریابی و فروش فعالیت دارند، با حضور در دوره آنلاین خودشناسی زیر نظر دکتر شیرین زاده میتوانند مهارتهای شغلی و دانش خود را بهبود دهند. بدین ترتیب در عرصه کاری نیز بسیار موفق خواهند شد. به طور مثال، یک مدیر باید ارتباط خوب و درستی را با سایر افراد جامعه برقرار کند و برای این کار لازم است مهارتهای ارتباطی را به خوبی یاد بگیرد. کسانی که در حوزه بازاریابی فعالیت دارند باید اعتماد به نفس خوبی داشته باشند تمام این آموزشها در دوره توسعه فردی انجام میگیرد.
شما با تمرینکردن چنین مهارتهایی آنها را در ضمیر ناخودآگاهتان نهادینه میکنید، بنابراین در زمینه کاری خودتان به فردی موفق و توانمند تبدیل خواهید شد. کسانی که در کلاس های خودشناسی فعالیت دارند، میتوانند با نقشهای گوناگونی مانند مشاور برنامهریزی شغلی، لایق کوچینک، کاردرمانی و آموزش امور مالی شما را در کسب بهترین دستاوردها یاری دهند.
چرا رشد و توسعه فردی امری مهم و ضروری محسوب میشود؟
توسعه و رشد فردی میتواند شما را به یک فرد شاد و خوشبخت تبدیل کند. با آموزش این مهارت شما به خوبی خواهید دانست که چه کسی هستید و چطور میتوانید بهترین ورژن خودتان باشید. البته برای رسیدن به چنین حالتی باید حسابی تمرین کنید. برخی افراد روزهای زندگی خود را به بطالت میگذرانند. آنها هدف خاصی ندارند و به همین خاطر هیچ تغییر یا پیشرفتی ندارند. این افراد اغلب فرصتهای طلایی زندگی خود را به دلیل کوتاهیهای خود از دست میدهند. اهمیت کلاس توسعه فردی در چنین زمانهایی بیشازپیش مشخص میشود.
تا هنگامی که افراد به دنبال راهی برای بهبود شخصیت خودشان نباشند و اهمیتی برای این مسئله قائل نشوند، قطعاً در راه رسیدن به اهداف کوچک و بزرگشان گام نخواهند برداشت. زمانی که فردی تصمیم میگیرد، تغییر کند و در زندگی شخصی خودش بخشی از زمانش را برای بهبود شخصیت خود میگذارد، سؤالهای مختلفی ممکن است برای وی به وجود آید.
با توجه به وقت و انرژی که دارم، قادر به انجام چه کارهایی هستم؟ در صورت عدم رضایت شغلی، چه شغلی برای من مناسبتر خواهد بود. قطعاً افراد با طرح سؤالاتی از این قبیل میخواهند با ضرورتهای رشد فردی و اهمیت زیادی که این موضوع دارد، آشنا شوند. بهمنظور اثبات مهم بودن رشد فردی ما در اینجا به تعدادی از فایدههای کارگاه توسعه فردی در تهران اشاره میکنیم.
چون باعث میشود شما در زندگی فردی باانگیزه باشید
حفظ انگیزه و روحیه قوی برای ادامهدادن کارها در زندگی کاری و شخصی بزرگترین چالش محسوب میگردد که در هر مقطعی از زندگی افراد درگیر آن میشوند. بررسیکردن اهداف مشخص شده به صورت مرتب به شما انگیزه و قدرت کافی را برای بهترشدن خواهد داد. کلاسهای خودشناسی در شرق تهران یک پکیج کاملاً تخصصی است که توسط تیم دکتر شیرین زاده به متقاضیان عزیز ارائه میشود.
چون به شما کمک میکند تا استعدادهایتان را کشف کنید
یکی از مهمترین دلایلی که اهمیت رشد شخصی را به خوبی نمایان میسازد، امکاناتی را در اختیار شما میگذارد تا درباره نقطه قوت و ضعف خود فکر کنید. با این جستوجو میتوانید استعدادهای پنهان خود را نیز کشف نمایید. توانایی و استعداد به مهارتهایی گفته میشود که انجامدادن آنها نیازی به نظارت دیگران نخواهد داشت. شما در حین انجام چنین فعالیتهایی حس خستگی نمیکنید و خیلی راحت آنها را انجام میدهید. با این کار، علاوه بر تواناییهایی که روزی آرزو داشتید ای کاش از آنها بهرهمند بودید، قادر خواهید بود روی مهارتهای فعلی خود نیز دوچندان کار کنید و آنها را تقویت کنید.
چون به شما کمک میکند تا مهارتهای فعلی خود را اصلاح کنید
هنگامی که روی سنجش تواناییهای حال حاضر کار میکنید و تمرکز خود را روی آنها میگذارید، با خودتان میاندیشید که زمان بیشتری را به انجام این مهارتها اختصاص داده و آنها را اصلاح کنید. این طرز فکر اهمیت توسعه فردی را به خوبی روشن میسازد که به تقویت مهارتها و استعدادهای شما منجر میشود. رشد فردی از آن جهت حائز اهمیت است که با استفاده از آن میتوانید برنامهریزی تکنیکی و استراتژیکی برای بهبود شخصیت خودتان و دستیابی به تکتک اهدافتان داشته باشید. از طرف دیگر نیز دوره توسعه فردی سبب میشود که:
- دستیابی اه اهداف شغلی که در سر دارید، برای شما راحتتر شود.
- کسب و کار شما بهمرور پیشرفت نماید.
- به ورژن بهتری از خودتان در زندگی فردی تبدیل شوید.
- مهارتها و تواناییهای خود را افزایش دهید.
- در آخر نیز سطح بسیار خوبی از حس شادی و رضایتمندی را تجربه نمایید.
اهداف اصلی برگزاری دوره توسعه فردی چیست؟
هر فردی قادر است برای بهبود شخصیت خود هدفهای گوناگونی داشته باشد. در کارگاه دوره های خودشناسی که توسط مرکز مشاورههای معتبر انجام میشود، یکی از اهداف اصلی دوره این است که فرد بعد از اتمام همه جلسات، مهارتهای مختلفی داشته باشد. به طور کلی، مهمترین اهدافی که گروه درمانی خودشناسی و گروه درمانی توسعه فردی دنبال میکنند، عبارتاند از:
- آموزش و تقویت مهارت دقیق و خوب گوشکردن
- افزایش اعتماد به نفس در افراد
- کسب مهارتهای گوناگون برای کنارآمدن با خود و اطرافیان
- بهبود اراده و رسیدن به خودباوری
- دوری از عادتهای بد و خلق عادتهای خوب و مفید
- مدیریتکردن انتظار دیگران از ما
- بهبود هوش هیجانی افراد
- غلبهکردن بر نگرانیها و ترسها
- وسیعتر کردن دایره ارتباط با دیگران
- ساخت روابط حرفهای و کاری
- آشنایی با نقاط ضعف و بهبود آنها
- ایجاد بالانس مناسب بین کار و زندگی
- افزایش مهارتهای مربوط به مدیریت زمان
- تقویت زبان بدن
- کاهش استرس و اضطراب
- بهبود مهارت نه گفتن به دیگران
نکته بسیار مهمی که در رابطه با آموزشهای توسعه فردی وجود دارد، این است که دورهها برای علاقهمندان و متقاضیان به صورت حضوری و آنلاین برگزار میگردد. امکان ثبتنام در آموزشها نیز به صورت حضوری و اینترنتی فراهم شده است. اگر وقت کافی را برای حضور در دوره توسعه فردی را ندارید، کافی است با استفاده از مرکز مشاوره دکتر شیرین زاده برای این کار اقدام نمایید تا بسته آموزشی بهسرعت به دست شما برس
کلام آخر دوره خودشناسی و دوره توسعه فردی
بهمنظور بهبود شخصیتتان و رشد در زمینههای گوناگون باید تلاش فراوانی انجام دهید. درک صحیح نسبت به پتانسیلهای پنهان درونی، نقطه قوت و ضعفها، باعث میشود، به صورت منظم در پی روشهایی جهت تقویت این مهارتها باشید. نقطهضعفها میتوانند یکی از بزرگترین موانع و چالشها برای رسیدن به اهداف شما باشند. برای کسب اطمینان از درستی مسیری که در آن گام برمیدارید، باید برنامهریزی کاملاً هوشمندانه و دقیقی انجام دهید.
شما میتوانید در ابتدا اهداف کوچکی را برای خودتان انتخاب کنید. رسیدن به هدفهای کوچک شما را برای ادامه مسیر و دستیابی به اهداف بزرگتر تشویق میکند. با این کار روی خودتان سرمایهگذاری میکنید و کیفیت زندگی خود را نیز دوچندان خواهید نمود. اگر در مورد مبحثی که امروز طرح کردیم سؤالی دارید، خوشحال خواهیم شد آن را با ما در میان بگذارید.
رادیو روانشناسی
از طریق رادیو دکتر شیرینزاده میتوانید به منبع عظیمی از پادکستهای تخصصی در حوزههای مختلف روانشناسی دست پیدا کنید و به روزترین اطلاعات در زمینه روانشناسی را کسب کنید.
دلیل خجالت کشیدن و درمان خجالت چیست؟
علت خجالت کشیدن چیست؟ احساس خجالت معمولاً زمانی ظاهر میشود که با نگاه انتقادی به درون خود نگاه میکنید و خود را بهشدت ارزیابی میکنید، بهویژه برای چیزهایی که کنترل کمی روی آنها دارید. این ارزیابی منفی اغلب ریشه در رفتارهایی دارد که شما از دیگران دریافت کردهاید، علی خصوص در دوران کودکی. وقتی والدین یا معلمان شما را مورد انتقاد قرار دادند، بهجای هر گونه رفتار بدی که ممکن است انجام داده باشید، بذر شرم و خجالت را در وجود شما کاشتند. اگر مایلید درباره درمان قطعی خجالتی بودن بیشتر بدانید، لطفاً تا انتها با کلینیک روانشناسی در تهران دکتر شیرین زاده همراه باشید.
چرا احساس خجالت میکنیم؟
علل مختلفی برای انواع احساس خجالت و شرم وجود دارد. برخی از آنها گذرا هستند و برخی دیگر ممکن است از دوران کودکی منشأ گرفته باشند. نگرانیهای مربوط به سلامت روانی نیز میتواند منجر به ایجاد حس شرمساری شود. برخی از عوامل موثر که نشان میدهد علت خجالتی بودن چیست، عبارتاند از:
- تروما یا غفلت دوران کودکی
- هر گونه اختلال سلامت روان که با انتقاد از خود یا قضاوت همراه شود، مانند اختلال اضطراب اجتماعی
- با استانداردهای بیش از حد بالایی که برای خود تعیین کردهاید، زندگی نکنید.
- احساس میکنید که نقص یا نارسایی شما آشکار میشود.
- قربانی قلدری شدن
- برآوردهنشدن انتظارات یا تجربه شکست
- طردشدن از سوی دیگران یا تضعیف یک رابطه
البته باید ذکر کنم که حس خجالت کاملاً طبیعی است؛ اما هنگامی که در آن افراط شود و در زندگی فرد اختلال به وجود آورد باید آن را درمان کرد.
آیا خجالتی بودن و شرمزدگی ذاتی است؟
بله حس خجالت در وجود همه افراط به طور ذاتی دیده میشود؛ اما این احساس نباید از حد مشخصی فراتر رود؛ زیرا منجر به مشکلات زیادی میگردد. شرم و خجالت زمانی میتواند سالم باشد که باعث فروتنی شما شود، به شما اجازه دهد بخندید یا منجر به مرزبندی بین شما و دیگران شود. با این تفاسیر علت خجالت کشیدن چیست؟
بدون وجود حداقل مقدار کمی شرم، افراد در اندازهگیری تأثیرات رفتارهای خود بر سایر افراد دچار مشکل میشوند. عوامل گوناگونی وجود دارند که میتوانند شرم و خجالت درونی افراد را به حد زیادی افزایش دهند. اگر چنین احساسی داشتیم باید بدانیم چگونه با خجالت و عدم اعتماد به نفس مبارزه کنیم و آن را از بین ببریم.
فرق بین خجالتی بودن و درون گرایی چیست؟
یکی از مهمترین تفاوتهایی که بین افراد درونگرا و خجالتی وجود دارد این است که درونگراها از این که توسط دیگران مورد قضاوت قرار بگیرند ترسی ندارند، اما خجالتیها بهشدت نسبت به این موضوع هراس دارند. دغدغه یک فرد خجالتی این است که دیگران شخصیت او را چطور ارزیابی میکنند آیا او در دید دیگران فردی قوی و با اعتماد به نفس است یا خیر.
چنین ویژگی در افراد درونگرا وجود ندارد. درونگراها بدون هیچ مشکلی میتوانند به خوبی از حق خود دفاع کنند در حالی که افراد خجالتی همیشه بیخیال احقاق حق خود میشوند. افراد درونگرا بهراحتی میتوانند در برابر خواستهها و توقعات بیجای دیگران از آنها نه بگویند، اما افراد خجالتی خیلی سخت نه میگویند یا به قیمت آسیبدیدن خودشان اصلاً نه نمیگویند.
نشانههای خجالتی بودن
اکنون به برخی از عواملی که نشان میدهد شما فردی خجالتی هستید اشاره میکنیم. این موارد به شرح زیر هستند:
- از حضور در جامعه هراس دارند: یکی از بارزترین ویژگیهای افراد خجالتی این است که از حضور در اجتماع مختلف هراس دارند و خجالت میکشند، خصوصاً وقتی قرار است با افرادی برخورد داشته باشند که آنها را نمیشناسند. افراد خجالتی به هر جمعی که دعوت میشوند به دلایل مختلف در آن حضور نمییابند تا جایی که این موضوع میتواند اطرافیان آنها را آزردهخاطر نماید. در این افراد مهمترین علت خجالت کشیدن چیست؟
- از حق خود دفاع نمیکنند: افراد خجالتی نمیتوانند از حق خود دفاع کنند؛ زیرا از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند. اگر فرد خجالتی هستید شاید برایتان پیشآمده باشد که در صف نانوایی یا هر جای دیگری حضور دارید، فردی که تازه آمده از شما جلو میزند؛ اما نمیتوانید از حق خود دفاع کنید و به وی تذکر دهید که به آخر صف برود. به همین خاطر اجازه میدهید با وجود محقبودن شما، فردی حقوق شما را زیر پا بگذارد. در چنین شرایطی بهتر است با شرکت در دوره افزایش اعتماد به نفس در تهران دلیل خجالت کشیدن خود را برطرف کنید واجازه ندهید دیگران از شما سوءاستفاده کنند.
- نمیتوانند نظرات خود را بیان نمایند: ممکن است شما در بین دوستان یا آشنایان خود با موردی مخالف باشید اما نتوانید آن را بیان کنید. اگر چنین ویژگی دارید پس یک فرد خجالتی هستید. به طور مثال، فرض کنید قرار است با دوستانتان به مسافرت بروید؛ اما با مقصدی که آنها برای سفر انتخاب کردهاند مخالف هستید، اما به دلیل دوستانتان و شرمی که دارید از بیان آن خودداری میکنید.
- نمیتوانند به دیگران نه بگویند: نداشتن مهارت نه گفتن به دیگران یکی از متداولترین نشانههای افراد کم رو و خجالتی است. چنانچه دوستان و اطرافیان از شما درخواستهایی دارند که شما نسبت به انجام آنها بیمیل هستید؛ اما به دلیل رودربایستی و خجالت آن را انجام میدهید، شما نیز یک فرد خجالتی هستید. افراد خجالتی حاضرند خودشان اذیت شوند؛ اما دست رد به سینه کسی نزنند.
- کمالگرا هستند: شاید برایتان جالب باشد بدانید، افراد کمالگرا همیشه توقع دارند همه شرایط در بهترین حالت ممکن برای آنها مهیا شود تا کار خود را انجام دهند، به همین خاطر هیچ کاری را آغاز نمیکنند. در این افراد علت خجالت کشیدن چیست؟ این افراد به دلیل ترس از تمسخر یا قضاوتشدن توسط دیگران مرتب امور خود را به تعویق میاندازند؛ زیرا حس شرمندگی و خجالتزدگی دارند از این که کارشان به خوبی پیش نرود و شکست بخورند.
- نمیتوانند تصمیم بگیرند: افراد خجالتی به دلیل ترسی که از عواقب تصمیمات خود دارند، نمیتوانند درباره مسائل مختلف زندگی خود تصمیم بگیرند. این افراد مرتب نگران واکنشهای دیگران نسبت به تصمیمات آنها هستند. عدم تصمیمگیری و دودلی مشکلات زیادی را برای آنها پدید میآورد. به نظر شما در چنین حالتی چگونه با خجالت و عدم اعتماد به نفس مبارزه کنیم؟
آیا می توانم بر خجالت غلبه کنم؟
بله غلبه بر خجالت کار غیرممکنی نیست. بسیاری از افراد گمان میکنند که این احساسات قابلدرمان نیست و برای همیشه در وجود آنها باقی میماند. برای هر مشکلی چارهای وجود دارد. جهت درمان مشکلات مربوط به خجالتزدگی باید در ابتدا بدانید علت خجالتی بودن چیست. دلیل چنین مشکلی در افراد مختلف متفاوت است. برخی از افراد ممکن است در کودکی آسیبدیده باشند و برخی دیگر به دلیل رفتارهای نامناسب با خودشان به اینجا رسیده باشند. مراجعه به یک رواندرمانگر در چنین شرایطی میتواند به شما کمک نماید تا اعتماد به نفس و قدرت درونی خود را بازیابی نمایید.
چطور میتوانم خجالتی بودن را درمان کنم؟
در این بخش به برخی از کارهایی که میتواند حس خجالتزدگی را در افراد کاهش دهد اشاره میکنیم. این روشها عبارتاند از:
با خودتان مهربانانه رفتار کنید
همه اشتباه میکنند و طبیعی است که شما هم اشتباه کنید. شما فرد ناقص یا شکست خوردهای نیستید. شما یک انسان هستید که شایسته عشق و احترام نسبت به خودش است. عشق به خود نیز موضوعی نیست که یک شبه اتفاق افتد. قبل از اینکه چنین استعدادی شکوفا شود باید آن را پرورش دهید. روش درمانی هنگام آگاهی نسبت به علت خجالت کشیدن چیست؟ بررسی ویژگیهای مثبت در مورد خودتان، یا ارزشهای شخصی که آن را مهم میدانید، میتواند به شما در تقویت ارزش خود کمک کند.
سعی کنید ویژگیهای مثبت را در یک دفترچه به عنوان یک تمرین درمانی یادداشت کنید. مدیتیشن همچنین میتواند به شما کمک کند تا احساسات دلسوزانه و محبتآمیز را نسبت به خودتان تقویت کنید. مدیتیشن میتواند آگاهی از باورهای ناشی از شرم را که در طول روز به وجود میآیند افزایش دهد و این حس منفی را کمکم از بین ببرد. همچنین میتواند به شما بیاموزد که اجازه دهید این افکار بدون ناراحتی شدید عاطفی بگذرند.
به دنبال روابط حمایتی باشید
افرادی که با شرم زیاد نسبت به مسائل زندگی میکنند اغلب به روابط مسموم یا مشکل دار دچار میشوند. الگوهایی که شبیه شرایط دوران کودکی هستند میتوانند تا حدودی جذاب به نظر برسند، زیرا به نظر میرسد فرصتی برای بازسازی آن روابط اولیه و التیام درد ناشی از آنها فراهم را میکند. شاید باور دارید که لایق چیزهای بهتری نیستید. با این حال، اجازه دادن به خودتان برای به وجود آوردن روابط رضایتبخش با افرادی که به سلامتی شما اهمیت می دهند، معمولاً تأثیر مثبت بیشتری بر تلاشهای شما برای رهایی از خجالتزدگی افراطی دارد.
برای از بین بردن احساس شرم عمیق ممکن است نیاز به حمایت و مهربانی زیادی از جانب عزیزان باشد، اما مطمئن باشید این کار تاثیر فوق العادهای خواهد داشت. به اشتراک گذاشتن احساس شرم با دیگران نیز میتواند سودمند باشد، هرچند ممکن است به شما آسیب بزند. شرم امری رایج است و رابطه با افرادی که شما را تحسین میکنند و از شما مراقبت میکنند، میتواند به شما کمک کند کمتر احساس تنهایی کنید. اگر بدانید علت خجالت کشیدن چیست میتوانید خود را ترغیب کنید که در برخی از آن باورهای منفی قدیمی در مورد خودتان تجدیدنظر کنید و شاهد درمان قطعی خجالتی بودن باشید.
صحبت با یک فرد حرفه ای
در ابتدا فکر کردن به این موضوع میتواند تا حد زیادی دلهرهآور به نظر برسد، اما شما هرگز نباید امید خود را از دست بدهید. یک درمانگر آموزشدیده و دلسوز میتواند راهنمایی و مشاورههایی به شما ارائه دهد که شروع به کاوش منشأ موضوع کنید، تأثیر آن را بر زندگی خود را شناسایی نمایید و زمانی که به خودگویی منفی روی آوردید خیلی سریع آن را کنار بگذارید.
اگر میخواهید درباره به چالش کشیدن و اصلاح افکار منفی بیشتر بدانید، درمان شناختی رفتاری ممکن است یک گزینه مفید باشد. از سوی دیگر، رویکردهای روانی گوناگون میتوانند به شما کمک کنند تا پریشانی خود را درمان کنید. کار روی کودک میتواند برای رفع شرم که از دوران کودکی شروع شده است، فواید خاصی داشته باشد. چنین رویکردی این فرصت را فراهم میکند تا با کودک درون خود ارتباط برقرار کنید و شرم و انزجار اولیه را با مهربانی و عشق شفابخش جایگزین کنید.
شرکت در دوره افزایش اعتماد به نفس
یکی از کارهای دیگری که میتوانید برای درمان خجالت انجام دهید، دورههای افزایش اعتماد به نفس است. از آن جایی که یکی از دلایل خجالتزدگی ممکن است عدم اعتماد به نفس باشد، شما با حضور در کلاسها میتوانید زیرنظر مربیان تمرینات گوناگونی انجام دهید و به مرور این حس درونی را تقویت سازید.
نتیجهگیری
در مقاله امروز به طور کامل درباره این که علت خجالت کشیدن چیست صحبت کردیم و سعی کردیم راهکارهای گوناگونی را برای از بین بردن آن به شما معرفی نماییم. خجالت بیش از حد اغلب تأثیر عمیقی بر افراد میگذارد، اما مهربانی و عشقورزیدن نسبت به خود میتواند ابزار مفیدی برای از بین بردن زخمهایی باشد که از گذشته بهجامانده است.
مواجهه با شرم ممکن است غیرممکن به نظر برسد، اما شما مجبور نیستید بهتنهایی این کار را انجام دهید. هنگامی که احساس میکنید برای بهبودی به طور کامل آماده هستید، یک تراپیست میتواند به شما کمک کند تا اولین قدمها را برای درمان خجالت بردارید. اگر درباره این این که چگونه با خجالت و عدم اعتماد به نفس مبارزه کنیم سؤالی دارید، لطفاً آن را با ما در میان بگذارید.
انتقاد پذیری چیست و انتقادپذیری خود را بهبود دهیم؟
امروز در مورد این که انتقاد پذیری چیست و چطور میتوانیم آن را بهبود دهیم، صحبت می کنیم. مهم نیست که انتقاد چگونه بیان شود در هر حال، شنیدن آن کمی دشوار است. راحت بودن با شنیدن انتقادهای سازنده و عملی برای پیشرفت حرفه ای ما ضروری است. هنگامی که انتقاد به درستی ارائه شود، ابزار مفیدی برای افراد خواهد بود تا نتایج بهتری کسب کنند، انگیزه بیشتری بیابند و روابط خود را تقویت سازند. اگر انتقاد مفید باشد می تواند نقاط ضعفی را که نمی توانیم تشخیص دهیم به ما یادآوری نماید. اگر مایلید درباره این که چگونه انتقاد پذیر باشیم نکات بیشتری بدانید، انتهای مقاله از مجموعه روانشناسی انستیتو روانساز را از دست ندهید.
انتقادپذیری چیست؟
انتقادپذیری یعنی اشکالاتی که در کار ما وجود دارد و دیگران آن را به ما گوشزد میکنند را بپذیریم. بازخوردهای منفی درباره امور مختلف میتواند به شناسایی زمینههای بهبود آن کمک کند، اما باید در شرایط مناسب و به درستی بیان شود. انتقاد سازنده برای کمک به رشد و توسعه افراد ضروری است. این کار آنها را تشویق میکند تا بهترین نسخه از خود باشند و میتواند به رفع هرگونه تصور غلطی که در مورد تواناییهای خود دارند کمک کند. توانایی پذیرش و گنجاندن انتقاد سازنده مستلزم انعطافپذیری ذهن است.
این یک ویژگی ارزشمند در محیطهای شخصی و حرفهای است. نمونهای از انتقادات سازنده میتواند مشابه زیر باشد: من متوجه شدم که هنگام کار، ضریب اشتباهات شما اخیراً بسیار بیشتر شده است. من کاملاً میدانم که کل تیم برای رعایت ضربالاجل این پروژه تحتفشار هستند. آیا چیزی وجود دارد که باید از آن آگاه باشم که بتواند به شما در انجام بهترین کار کمک کند؟ اگر حجم کارهایی که به شما سپردهام زیاد است به من اطلاع دهید تا بتوانم آن را مجدداً برایتان تنظیم کنم. من از صحبتکردن درباره آن خوشحال میشوم. ما باید ابتدا بدانیم انتقاد پذیری چیست تا شیوه درست مقابله با آن را تشخیص دهیم.
چگونه انتقاد پذیر شویم؟
در این بخش به شما روشهایی را خواهیم گفت که منجر میشود انتقادات سازنده دیگران را با روی خوش بپذیرید و با رفتار مناسبی به آنها پاسخ دهید.
اولین واکنش خود را کنترل نمایید
روش مناسب برخورد با انتقاد پذیری چیست؟ هنگام بیان انتقاد، قبل از انجام هر کاری ابتدا به خودتان مسلط باشید و سعی کنید اصلاً واکنشی نشان ندهید! شما حداقل یک ثانیه فرصت دارید تا واکنش خود را انتخاب کنید. با وجود این که یک ثانیه فرصت بسیار کمی است، زمان کافی برای مغز محسوب میشود تا یک موقعیت را پردازش نماید. در آن هنگام، میتوانید حالت بد چهره یا واکنشهای کنایهآمیز را متوقف کرده و به خودتان یادآوری کنید که آرام بمانید.
نقصهای خود را بپذیرید
مهمترین گامی که میتوانید برای بهبود مهارت انتقادپذیری انجام دهید این است که بپذیرید نقصها و مشکلاتی دارید و تصاویر رؤیایی که از خودتان ساختهاید را دور بریزید. هر فردی در وجود خود نقصهایی دارد و در زندگی دچار اشتباهات مختلفی میشود. به همین خاطر ما باید قبول کنیم که مانند دیگران قابلیت نقدشدن را داریم. پذیرش ضعفها و حق دادن به دیگران در بیان انتقادات منجر به پیشرفت ما میگردد.
قبول کنید که علیرغم ضعفها میتوان دوستداشتنی بود
پس از شنیدن نقدهای دیگران درباره خودمان ممکن است احساساتی مانند عدم کفایت و دوستداشتنی نبودن ما را آزار دهد. ما هرگز نباید فراموش کنیم که نقصهای مختلفی داریم و در کنار این اشکالات دارای ویژگیهای مثبت زیادی نیز هستیم. یک ویژگی یا رفتار منفی نمیتواند کل شخصیت ما را زیر سؤال ببرد و منجر به طردشدن گردد. مهم این نیست که بدانیم چگونه جلوی انتقاد از دیگران را بگیریم، بلکه این است که بدانیم ما با وجود نقطهضعفهای مختلف خود همچنان میتوانیم دوستداشتنی بمانیم.
مزایای دریافت بازخورد را در نظر بگیرید
روش مناسب برخورد با انتقاد پذیری چیست؟ شما چند ثانیه فرصت دارید تا فواید دریافت انتقاد سازنده را با خودتان مرور نمایید. همچنین باید سعی کنید هرگونه واکنشی را نسبت به شخصی که بازخورد را ارائه میکند، کاهش دهید. دریافت انتقاد از یک همکار، همسال یا شخصی که کاملاً به او احترام نمیگذارید میتواند چالشبرانگیز باشد، اما به یاد داشته باشید که بازخورد دقیق و سازنده از منابع مختلف حاصل میگردد.
بدانید که دیگران لزوماً قصد تحقیر و تخریب شما را ندارند
در بسیاری از مواقع انتقادات مطرح شده از سوی دیگران بیش از اینکه ضعفهای درونی ما را روشن سازد، مسائل درونی خود آنها را مشخص میکند. دیگران با مسائل گوناگونی دستوپنجه نرم میکنند و برای رهایی از اضطرابها و تنشهای موجود، ویژگیهای منفی خود را به دیگران نسبت میدهند. در چنین شرایطی دیگر شما موضوع اصلی نیستید؛ بلکه خود آنها هستند. به همین خاطر باید درک کنید که هنگام انتقاد قصد دیگران صرفاً تحقیر و تخریب شما نیست. هنگامی که بدانیم هدف دیگران هنگام طرح انتقادات، تحقیر و سرزنش نیست خیلی راحتتر میتوانیم آنها را قبول کنیم.
بازخورد دیگران نمیتواند ارزشمندی شما را از بین ببرد
زمانی که نسبت به انتقادهای سایر افراد ناراحت شدید و حس بیارزش بودن به شما دست داد کافی است این سؤال را با خودتان مرور کنید: آیا فیدبکهای دیگران درباره من به عنوان یکی از عوامل بیرونی میتواند حس ارزشمندی من را تغییر دهد؟ چنانچه به خوبی روی پاسخ این سؤال فکر کنیم به نتیجه خواهیم رسید که انتقادات دیگران نمیتواند حس ارزشمندی درونی ما را زیر سؤال ببرد.
آزرده شدن از انتقادات طبیعی است
شیوه صحیح انتقاد پذیری چیست؟ چطور پس از شنیدن انتقاد برخورد نماییم؟ باید قبول کنیم که انسانهای به دنبال تأیید دیگران هستند و علاقهای به شنیدن انتقاد ندارند. ما نباید در برابر همه انتقادات کاملاً گارد بگیریم. این موضوع کاملاً نرمال است که با شنیدن انتقاد آزردهخاطر شویم. البته این ویژگی با تمرینات مداوم و انجام روشهایی که ذکر کردیم میتواند کاهش یابد.
گوش کنید تا کاملاً متوجه شوید
همانطور که فردی بازخورد خود را با شما به اشتراک میگذارد، بهدقت گوش دهید. به فرد اجازه دهید افکار خود را کامل و بدون وقفه به اشتراک بگذارد. وقتی صحبتهایش تمام شدند، آنچه را که شنیدید تکرار کنید. بهعنوانمثال، فکر کنم میخواهید گزارشهای هفتگی مفصلتری ارائه کنم، درست است؟ در این مرحله فقط بر درک نظرات و دیدگاه گوینده تمرکز کنید. توجه داشته باشید که شخصی که به شما بازخورد میدهد ممکن است عصبی باشد یا ایدههای خود را به طور کامل بیان نکند.
بابت بیان فیدبکها تشکر کنید
به چشمان شخص مقابل نگاه کنید و از او برای به اشتراک گذاشتن بازخورد با شما تشکر کنید. میتوانید بگویید: من واقعاً از اینکه وقت گذاشتید و در مورد این موضوع با من صحبت کردید سپاسگزارم. ابراز قدردانی به این معنی نیست که شما با ارزیابی موافق هستید، اما نشان میدهد که شما تلاش همکارتان برای ارزیابی شما و به اشتراک گذاشتن افکار خود را تصدیق میکنید.
سؤال کنید
احتمالاً میخواهید در این مرحله شفافیت بیشتری کسب کنید و دیدگاه خود را به اشتراک بگذارید. اجتناب از درگیرشدن در بحث، برای یافتن ریشه مسائل واقعی مطرح شده است. بهعنوانمثال، اگر یکی از همکاران به شما بگوید که در طی جلسه کمی عصبانی شدید، چند راه مختلف برای آنالیز بازخورد وجود دارد، به دنبال مثالهای خاص باشید تا به شما در درک موضوع کمک کند. ما باید کاملاً بدانیم که انتقاد پذیری چیست و چطور آن را بهبود دهیم. بدین منظور شما باید بازخوردی را که مورد مناقشه نیست را تأیید نمایید. به طور مثال، حق با شماست که من وقتی صحبت میکرد حرفش را قطع کردم و بعداً به خاطر آن عذرخواهی کردم.
چرا انتقادپذیر بودن سخت است؟
دلایل گوناگونی وجود دارد که ممکن است انتقادپذیری را برای ما سخت کند، این عوامل عبارتاند از:
القای حس بیارزشی در انتقاد پذیری
اغلب ما مقادیر مختلفی از حس بیارزشی را درون خود احساس میکنیم. در کودکی نیز همه ما در شرایط مختلف مورد انتقاد قرار گرفتهایم. این انتقادها معمولاً از طرف والدین مطرح میشدند و شیوه بیان آنها درست نبود. والدین ما کوچکترین اشتباهات را با هویتمان مرتبط میدانستند و شروع به سرزنش و تحقیر میکردند. به همین خاطر مهارت انتقاد پذیری و تحمل حرف مخالف را نداریم.
تفسیر انتقادها به عنوان تهدید و خطر
به طور معمول اغلب انتقادها توسط مغز ما به عنوان یک عامل تهدیدکننده شناخته میشوند. به همین خاطر ما گاهی اوقات در برابر انتقادها که از سوی بدن ما خطر تفسیر میشوند، حالت تدافعی میگیریم. هر چقدر زمان بیان انتقاد و نحوه بیان آن بهتر باشد، احتمال تدافعی عملکردن ما کمتر خواهد بود. البته همیشه نیز این موضوع صحیح نیست و گاهی اوقات علیرغم شیوه بیان درست یک انتقاد، ما از افراد میرنجیم.
چطور انتقادپذیری خود را بهبود دهیم؛ حس طردشدن از دیگران
حس طردشدن توسط دیگران یکی دیگر از احساساتی است که هنگام بیان انتقاد ممکن است به سراغ ما بیاید. مغز ما هنگام انتقاد از سوی دیگران پیامهای مختلفی را تفسیر مینماید. به طور مثال، از آنجاییکه تو نقص داری و کامل نیستی، لیاقت دوستداشتن را نداری. اغلب ما به این باور داریم که برای دوست داشته شدن باید حتماً کامل باشیم و چنانچه نقصی داشته باشیم دیگر مانند قبل دوستداشتنی نخواهیم بود.
تنها چیزی که باید قبول کنیم این است که بپذیریم ما دچار نقصهایی هستیم؛ بنابراین برای دوست داشته شدن لازم نیست کامل باشیم. با این کار به درک این که انتقاد پذیری چیست خواهیم رسید.
فقدان حس ارزشمندی
در اغلب موارد هنگامیکه ارزشها یا باورهای ما مورد سؤال واقع میگردد، واکنش شدیدی به آنها خواهیم داد و دوست داریم از خودمان دفاع کنیم. دلیل چنین آشوبی این است که ما فکر میکنیم ارزشها و باورهای ما در گرو اقتدار و حس ارزشمندی ما است. در چنین حالتی تنها باورهای ما زیر سؤال نرفته است؛ بلکه شخصیت و هویت ما نشانه گرفته شده است.
با خودتان فکر کنید که شما با تلاش زیادی لایفاستایل خاصی را برای زندگیتان مشخص کردهاید. حال یک نفر پیدا میشود که درباره سبک زندگی شما انتقاد میکند. در چنین موقعیتی ممکن است شما بسیار عصبی و آشفته شوید؛ زیرا فکر میکنید ارزش شما وابسته به سبک زندگیتان است.
انتقاد شنیدن چه کمکهایی میتواند به ما بکند؟
برخلاف انتقاد ساختارشکن یا منفی، انتقاد سازنده باعث ایجاد اعتماد میشود و فرصتی برای رشد هر دو طرف فراهم میکند. دو عنصر کلیدی موفقیت انتقاد سازنده و عملکردن به آن است. این نوع فیدبکها زمینههای بهبود مهارتها در عرصههای گوناگون را به گیرنده میدهد که برای درک اهمیت ارائه بازخورد بسیار مهم است. با انتقادات سازنده دیگران میتوانید ضمن شناسایی نقاط ضعف خود، آنها را بهبود دهیم همچنین نقاط قوت خود را نیز پرقدرتتر از قبل نماییم. این کار به خوبی راه را برای گفتگو، همکاری و پیشرفت حرفهای باز میکند. تفاوت عزت نفس سالم و عزت نفس کاذب نیز یکی از عوامل عدم انتقادپذیری از سوی دیگران به شمار میرود.
جمعبندی
انتقاد سازنده اغلب تنها راهی است که در مورد نقاط ضعف خود چیزهای جدید میآموزیم. بدون این کار نمیتوانیم پیشرفت کنیم. وقتی در حالت دفاعی قرار داریم، بهجای پذیرش و مهربانی، خطر ازدستدادن این بینش مهم را همراه خود داریم. به یاد داشته باشید، ارائه بازخورد به دیگران آسان نیست و مطمئناً دریافت آن نیز اصلاً کار راحتی نیست، اما این کار در کوتاهمدت و درازمدت به ما کمک خواهد کرد و به مرور زمینه پیشرفت در عرصههای گوناگون را ایجاد خواهد کرد. برای انتقاد پذیری باید گوش شنوایی داشته باشید. اگر درباره نحوه برخورد با توهین و تحقیر دیگران سؤالی دارید لطفاً آن را با ما در میان بگذارید.
چرا ناگهان گریه میکنیم؟
وقتی از شکم مادر بیرون میآییم اولین کاری که انجام میدهیم گریه کردن است. بعد از آن نیز، تا پایان عمر ممکن است بارها و بارها گریه کنیم. گریه کردن میتواند به دلیل شادی، غم، درد یا حتی برای تسکین درد باشد. طبق نظر کارشناسان، سه نوع اشک وجود دارد: اشکهای پایه که چشمهای ما را پوشانده و آنها را مرطوب و سالم نگه میدارند، اشکهای احساسی که در اثر احساسات قوی ایجاد میشوند و اشکهای رفلکس که به دلیل وجود محرکها از جمله مواد شیمیایی ریخته میشوند. آنچه ما امروز به آن میپردازیم نوع دوم است. ما در اینجا به این سوال که چرا زود گریه می کنیم پاسخ خواهیم داد.
چرا ناگهان گریه میکنیم؟
گریه از احساسات شدید ما ناشی میشود. در واقع زمانی که فردی احساسی باشیم در هر موقعیتی خیلی زود گریه میکنیم. در این صورت، احساساتی مانند همدلی، شفقت، درد جسمانی، درد دلبستگی و احساسات اخلاقی و عاطفی میتوانند موجب سرازیر شدن اشک از چشمان ما شوند. این دسته از اشکها که اشکهای احساسی نام دارند میتوانند احساسات شما را به دیگران منتقل کنند.
اشکهای احساسی با نام اشکهای عاطفی نیز خوانده میشوند. اشکهای عاطفی میتوانند روابط شما را بهبود بخشند. گریه، اغلب افراد را به هم نزدیک میکند. مخصوصا گریهای که به دلیل غم، عشق، اشتیاق یا یک احساس قوی دیگر باشد. گریه کردن معمولا باعث میشود که دیگران نسبت به شما همدلی و دلسوزی بیشتری داشته باشند. علاوه بر این، خشم یا دیگر احساسات ناخوشایند را کاهش میدهد.
اشکهای احساسی نسبت به سایر اشکها حاوی هورمونهای مقابله با استرس هستند و به عنوان مسکنهای طبیعی شناخته میشوند. آنها نقش درمانی دارند. زیرا باعث میشوند احساس بهتری داشته باشید، حتی ممکن است بخشی از روند درمان یک بیماری روحی روانی باشند. البته کارشناسان برای تایید این موضوع به تحقیقات بیشتری نیاز دارند.
برخی از گریهها ناگهانی هستند. در واقع فرد بدون هیچ دلیل خاصی یکدفعه شروع به گریه کردن میکند. چنین فردی ممکن است دچار افسردگی باشد. البته اتفاقات ناگواری که به تازگی رخ میدهد نیز میتواند دلیل گریه ناگهانی محسوب شود. در چنین شرایطی توصیه میشود فرد بدون اینکه خود را آزار دهد و با زحمت جلوی اشکهای خود را بگیرد با گریه کردن خود را آرام کند. قطعا با گذشت زمان وضعیت وی بهتر میشود.
چرا زود گریه می کنیم؟
چرا زود گریه می کنیم؟ از هر ۵ نفر ۱ نفر با ویژگیهایی متولد میشوند که باعث میشود احساسات شدیدی داشته باشند و به راحتی گریه کنند. گریه پاسخی طبیعی به غم، شادی یا درد است. برخی از ما بیش از دیگران گریه میکنیم. مثلا زمانی که استرس داریم، وقتی درد جسمی داریم، وقتی به یک آهنگ زیبا گوش میدهیم، یا وقتی دوستانمان غمگین هستند. حتی ممکن است هنگام تماشای یک فیلم احساسی گریه کنیم.
در چنین مواردی ریختن اشک کاملا طبیعی است. در واقع زود گریه کردن به ویژگیهای ذاتی ما که در بدو تولد با ما متولد شده برمی گردد. روانشناسان بر این باورند که تقریباً از هر ۵ نفر حداقل ۱ نفر به عنوان افراد بسیار حساس (HSP) شناخته میشوند. بسیاری از محققان این عدد را حتی بالاتر از هر ۳ نفر میدانند! HSPها بیش از دیگران تحت تاثیر محرکهای فیزیکی و عاطفی قرار میگیرند. کسانی که زود گریه می کنند اغلب جزو HSPها هستند.
ایشان دنیا را بسیار متفاوتتر از بقیه تجربه میکنند. حوادث ناگوار به سختی میتواند به آنها ضربه بزند زیرا احساسات خود را اغلب به شکل اشک نشان میدهند و از این طریق خود را تخلیه میکنند. HSP بودن کاملا طبیعی در نظر گرفته میشود. جالب اینکه دلایل محکمی برای گریه افراد بسیار حساس وجود دارد.
- مغز آنها برای پاسخهای عاطفی بزرگ برنامهریزی شده است.
- آنها ذاتا همدل و احساساتی هستند.
- آنها در یک محیط محرک به راحتی اشک میریزند.
- HSPها ممکن است راحتتر دچار استرس، اضطراب یا افسردگی شوند (البته متاسفانه).
- آنها اغلب بیشتر از دیگران به مراقبت از خود نیاز دارند و گریه کردن میتواند نشانه آن باشد.
پس در پاسخ به این سوال که چرا زود گریه می کنیم باید گفت دلیل اصلی زود به گریه افتادن، فکر و احساسات ماست. اگر فردی احساساتی باشیم، حتی زمانی که به حوادث ناگوار زندگی خود فکر میکنیم به راحتی اشک میریزیم.
چکار کنم زود گریه نکنم؟
قطعا راههایی برای جلوگیری از زود گریه کردن وجود دارد. با اینکه گریه از توداری و خودخوری بهتر است اما گاهی اوقات مجبوریم جلوی اشکهای خود را بگیریم. مثلا در مقابل چشمان فرزند کوچکمان که نمیتواند احساسات بزرگترها را درک کند و در صورت مشاهده اشکهای والدین خود به شدت ناراحت میشود. در چنین شرایطی بایستی محکم باشیم و از ریختن اشک بپرهیزیم. مراجعه به یک کلینیک روانشناسی تهران میتواند برای اطلاع از راههای جلوگیری از زود گریه کردن موثر باشد.
راه کنترل گریه
اگر میخواهید گریه خود را کنترل کنید باید اشکهایتان را فقط تا زمانی که در مکان بهتری قرار میگیرید نگه دارید. به این ترتیب احساسات خود را کامل سرکوب نمیکنید، بلکه آنها را در موقعیت بهتری نشان میدهید. شما باید بتوانید جایی بهتر برای رها کردن اشکهای خود پیدا کنید. یکی از راههای جلوگیری کنترل گریه، پرت کردن حواس است. زمانی که احساس میکنید اشکهایتان در حال روانه شدن است، حواس خود را پرت کنید تا زمانی که مکان دیگری برای گریه پیدا میکنید. برای جلوگیری از گریه کردن، یک ویدیوی خنده دار تماشا کنید، یک آواز شاد بخوانید یا با یکی از عزیزانتان صحبت کنید.
یک یادآوری کوچک
آسان گریه کردن، حتی در بزرگسالی، چیز بدی نیست. به این معنی که نیازی به برطرف کردن آن وجود ندارد. در واقع، گریه کردن ممکن است حتی برای شما خوب هم باشد. زیرا به کمک آن شما میتوانید احساسات خود را ابراز کنید. متاسفانه تنها برخی از بزرگسالان این کار را به درستی انجام میدهند. در اینجاست که پاسخ چرا زود گریه می کنیم روشن میشود.
برخی به جای گریه کردن، احساسات خود را فقط با ابراز خشم نشان میدهند. طبق گفته هاروارد هلث، گریه باعث میشود بدن شما دو هورمون اکسی توسین (یک ماده شیمیایی که وقتی کسی را در آغوش میگیرید تولید می شود) و اندورفین (هورمون شادی که در واقع یک تریاک طبیعی خفیف است) ترشح کند. به عبارت دیگر گریه کردن در واقع به رفع احساسات منفی کمک میکند.
با این حال، گریه در زمان نامناسب میتواند مشکل ساز باشد. اگر یک HSP هستید که در محل کار گریه میکنید، بهتر است در صورت امکان به سرویس بهداشتی یا مکان خصوصی دیگری بروید. اگر در موقعیتی هستید که میدانید گریه کردن درست نیست، راههایی وجود دارد که میتوانید جلوی این کار را بگیرید. به گفته Janine Driver از موسسه زبان بدن در واشنگتن، سادهترین کار برای جلوگیری از گریه کردن، فشار دادن زبان به سقف دهان است که «فوراً» از گریه کردن شما جلوگیری میکند. کارهای دیگری که میتوانید انجام دهید عبارتند از کند کردن تنفس یا منحرف کردن ذهن است.
بخش تکمیلی تمرین درمان زود گریه کردن
اگر از قبل اشک ریختهاید، میتوانید در صورت نیاز، با خنثی نگه داشتن صورت خود و تماس چشمی خوب با هر کسی که با او صحبت میکنید، یک رفتار حرفهای قوی داشته باشید. در این صورت بسیار قوی و با اعتماد به نفس به نظر میرسید، حتی در حالی که اشک بر گونههای شما بغلتد.
در آخر، به یاد داشته باشید که برخی موقعیتها استثنا هستند و گریه کردن در آن اشکالی ندارد. برای مثال، اگر اخراج میشوید یا یک بررسی عملکرد وحشتناک دریافت میکنید، گریه کردن در محل کار مشکلی ندارد. در چنین موقعیتی حتی میتوانید با صدای بلند گریه کنید و در صورت نیاز کمی زمان بگذارید تا آرام شوید.
نکته مهمی که در پاسخ به سوال چرا زود گریه می کنیم وجود دارد این است که هر بار اشکهایتان را خاموش میکنید، باید زمانی را برای ابراز احساسات خود اختصاص دهید. احساسات باید به نحوی ظاهر شوند و هر چه زودتر این اتفاق بیفتد بهتر است. پس بهتر است در همان روز که جلوی گریه خود را گرفتهاید اندکی گریه کنید تا آرام شوید.
پیدا کردن باور
گریه کردن در شرایط خاص میتواند طبیعی باشد. اما اگر مرتباً بدون دلیل اشک میریزید، ممکن است نشانه یک بیماری جدی باشد. اگر متوجه شدید که هر روز در حین انجام فعالیتهای عادی گریه میکنید، ممکن است افسردگی داشته باشید. البته افسردگی علائم دیگری نیز دارد که معمولا خود را در کنار گریه کردن بیدلیل نشان میدهد. از دیگر علائم افسردگی میتوان موارد زیر را نام برد:
- احساس ناامیدی، درماندگی، غمگینی
- از دست دادن علاقه به زندگی روزمره
- از دست دادن اشتها یا پرخوری
- داشتن خواب بد و بی کیفیت
- احساس گناه بیش از حد یا بی ارزشی
اگر هر یک از این علائم را داشتید احتمالا دچار افسردگی شدهاید. بنابراین، فوراً به پزشک مراجعه کرده تا درمان مناسب برای شما را پیشنهاد دهد.
سایر علل اشکهای غیرقابل کنترل عبارتند از خنده و گریه پاتولوژیک که میتواند با بیماری آلزایمر، سکته مغزی یا سایر بیماریهای مغزی همراه باشد. اگر مشکوک هستید که خود یا یکی از نزدیکانتان به این بیماری مبتلا هستید، با پزشک صحبت کنید.
چه رابطهای بین اعتماد به نفس و زود گریه کردن وجود دارد؟
معمولا کسی که اعتماد به نفس بالایی دارد یک انسان قوی و محکم است. چنین فردی با مشکلات، بسیار منطقی برخورد میکند و همواره در تلاش است افکار منفی را از خود دور کند. وی به سوال چرا زود گریه می کنیم در ذهن خود پاسخ داده و وضعیت خود را به خوبی مدیریت میکند. حتی ممکن است به دلایل مختلفی گریه کند اما به راحتی میتواند اشکهای خود را تا موقعیت مناسب نگه دارد. وجود اعتماد به نفس موجب میشود فرد زود گریه نکند و تنها زمانی که واقعا نیاز است اشک بریزد. پس افزایش اعتماد به نفس یک تکنیک برای درمان گریه بی دلیل و جلوگیری از گریه کردن در موقعیتهای نامناسب است.
آیا تکنیک افزایش اعتماد به نفس فقط برای درمان گریه کردن است؟
تکنیک افزایش اعتماد به نفس فقط برای گریه کردن مناسب نیست. بلکه از این تکنیک میتوان در موارد دیگری نیز بهره برد. در کل هر چه اعتماد به نفس شما بیشتر باشد انسان موفقتری هستید. زیرا میتوانید تمام تلاشهای خود را به نتیجه برسانید. از طرفی میتوانید بیش از دیگران در مسیر رسیدن به اهداف خود گام بردارید. در کل، اعتماد به نفس بالا شما به به فردی شادتر تبدیل میکند و از بروز تعداد زیادی از بیماریهای روحی روانی جلوگیری خواهد کرد.
شما میتوانید با شرکت در کلاس اعتماد به نفس این احساس را در وجود خود تقویت کنید. در اینجا به این سوال که «چرا موقع حرف زدن گریم میگیره» پاسخ داده میشود و روش های درمانی مفیدی معرفی خواهد شد.
سخن پایانی
چرا گریه میکنیم؟ اگر شخصی در مقابل شما شروع به گریه کند، شما نیز ممکن است گریه کنید. در این صورت، واکنش شما ممکن است ناشی از همدردی باشد. به جای عجله کردن برای تشویق گریه کننده یا ارائه کمک فوری، گاهی اوقات بهتر است به فرد فضایی برای گریه دادن بدهید. گاهی برای ابراز احساسات نیاز به اشک ریختن داریم. اما گریه کردن نباید به صورت مداوم و بی دلیل باشد وگرنه منجر به افسردگی میشود.
ما در این مقاله به این سوال که چرا زود گریه می کنیم پاسخ دادیم و راههای جلوگیری از زود گریه کردن را به شما معرفی کردیم. از طرفی متذکر شدیم که گریه بی دلیل یکی از نشانههای بیماری خطرناک افسردگی است. اگر در موقعیتهای عادی و در حین انجام فعالیتهای روزانه، بی دلیل گریه میکنید حتما باید به پزشک مراجعه کنید و خود را درمان نمایید.
راههای درمان اختلال شخصیت خودشیفتگی
راههای درمان اختلال خودشیفته با توجه به نوع اختلالات متفاوت خواهد بود. افراد دچار اختلال شخصیت خودشیفتگی یا NDP افرادی با هویت عالی، نیاز به تحسین مداوم و فاقد همدلی هستند که در صورت مشاهده علائم، به درمان اختلالات خودشیفتگی نیاز خواهند داشت. این افراد تصور میکنند بسیار خاص یا منحصر به فرد بوده و میتوانند به موفقیتهای نامحدود دست پیدا کنند. در ادامه برای درمان خودشیفتگی پنهان و برطرف کردن اختلالات آن مطالبی ارائه خواهد شد. درمان این اختلال کمک میکند تا بر مشکلات اساسی و زیربنایی غلبه شده و در نهایت رفتارهای ناکارآمد کاهش پیدا کنند. درمان شناختی-رفتاری یا CBT همراه با شناسایی رفتارهای آسیب زا و جایگزینی آن با رفتارهای مثبت بسیار موثر است. در ادامه، در این مورد بیشتر گفته خواهد شد.
روشهای درمان قطعی خودشیفتگی
درمان اختلال شخصیت خودشیفته اغلب حول محور گفتار درمانی است که از آن به روان درمانی یاد میکنند. افراد دچار این اختلال باید در ابتدا درمان خود را با یک روان درمانگر شروع کرده و سپس از روشهای درمانی مختلف استفاده کنند. به طور کلی اختلالات مربوط به شخصیت خودشیفته در مردان شایعتر از زنان است و زمان شروع آن نیز به نوجوانی یا اوایل بزرگسالی برمیگردد. در برخی موارد ممکن است کودکان نیز ویژگیهای خودشیفتگی از خود بروز دهند. با وجود مشکلات موجود، درمان این افراد میتواند برای آنها بسیار مؤثر و کمککننده باشد. متخصصین از قبیل روانپزشکان و روانشناسان میتوانند از طریق مصاحبههای روانشناسی و زیر نظر گرفتن علائم و عملکرد افراد در زمانی طولانی، این اختلال را به طور کامل تشخیص داده و راههای درمان اختلال خودشیفته را نیز بررسی میکنند.
متخصصین و روانشناسان طی یک مصاحبه با افراد دچار این اختلال، علائم و رفتارهای فرد دارای این اختلال را شناسایی خواهند کرد. علائمی از قبیل عدم توجه به نیازهای دیگران، داشتن روابط اهرمی و نمودارهای تفکری نادرست و تحمل آن توسط این افراد همگی میتوانند از علائم شخصیت خودشیفتگی باشند. برخی از ارزیابیها و تستهای روانشناسی نیز میتوانند برای تشخیص این اختلال مفید واقع شوند. همچنین روان رمانگر میتواند برای تشخیص این اختلال و ارزیابی ویژگیهای شخصیتی، علاوه بر تستهای روانشناسی از مصاحبه خانوادگی و مصاحبه با افراد نزدیک نیز استفاده کند.
در برخی موارد ممکن است تصور شود درمان قطعی اختلال خودشیفتگی وجود ندارد. اما باید گفت با وجود مقاومت این افراد در پذیرش نیاز به درمان، در صورت حمایت متخصصان بهداشت روان میتوان درمان قطعی و بهبودهای قابل توجهی در علائم و نشانههای این اختلال در افراد ایجاد کرد.
درمان شخصیت خودشیفته به روش درمان شناختی رفتاری
اگرچه اختلال شخصیت خودشیفتگی میتواند از طریق روشهای مختلف درمان شود، اما باید گفت درمان کامل آن کمی دشوار است. دلیل اصلی آن نیز اختلالات فکری این افراد است که باعث میشود افراد دچار شخصیت خودشیفتگی تصور کنند هیچگونه مشکلی نداشته و تمایل دارند تا بیشتر افراد دیگر را در مورد هر موضوعی مقصر بدانند. در حال حاضر از روشهای نوین در روان درمانی یا دارو برای علائم ان پی دی در افراد استفاده میشود. البته باید توجه داشت که برای درمان خودشیفتگی پنهان باید از درمانگرهایی استفاده شود که آموزشهای تخصصی در این زمینه دیده باشند.
انواع روان درمانی مانند خانواده درمانی یا گروه درمانی نیز در بهبود علائم و رفتارهای آسیب زا موثر هستند. شناسایی عقاید و رفتارهای نامناسب با گروه افراد خانواده و اعضای گروه و حذف آنها یا جایگزینی با رفتارهای مثبت و سالم هدف این نوع درمان است. استفاده از انواع راههای درمان اختلال خودشیفته میتواند در بهبود اختلال شخصیت خودشیفتگی مؤثر واقع شود. البته امکان درمان کامل برای این مشکل از طریق روان درمانی کمی دشوار است. با این حال میتوان علائم را کنترل کرده و به افراد کمک کرد تا زندگی خود را بهبود بخشیده و به شیوه کارآمدتری در اجتماع رفتار کنند.
فرد در طول درمان عزت نفس خود را بازیابی کرده و امکان درک درستی از تاثیر رفتار خود بر یگران را خواهد داشت. در صورتی که این اختلال با دیگر اختلالات از قبیل افسردگی و یا اضطراب نیز همراه شود، ممکن است دارو درمانی نیز کمک کننده باشد. با این حال، درمان اصلی این نوع اختلالات روان درمانی است.
رواندرمانی با محوریت انتقال برای درمان قطعی خودشیفتگی
روش روان درمانی با محوریت انتقال یک روش درمانی از نوع روانگردان و بر اساس تئوری ابژه است که از طریق قرارداد درمانی بین فرد مبتلا به اختلال و پزشک و از طریق درمان کلامی آغاز خواهد شد. در این زمینه باید نقشها و وظایف این دو فرد به طور کامل تعریف شود. همچنین افراد دچار این اختلال باید طی همکاری با پزشک اهداف خود را ر زمینههای مختلف بیان کرده و به حفظ رابطه مؤثر بین خود و پزشک کمک کنند. روان درمانگر میتواند با تمرکز روی رابطه خود با بیمار، به وی کمک کند تا الگوهای رفتاری و شناختی ناسازگار و دچار مشکل را شناسایی کرده و آنها را به شکلی مؤثر و برای درمان قطعی خودشیفتگی تغییر دهد.
درمان متمرکز بر طرحواره برای درمان خودشیفتگی
یکی از راههای درمان اختلال خودشیفته روان درمانی متمرکز بر طرحواره است. در این روش با ترکیب درمان شناختی رفتاری و روان درمانی به این افراد کمک میشود تا بتوانند طرحهای ناسالم خود را شناسایی کرده و آنها را با طرحهای سالم جایگزین کنند. افراد دچار این اختلال به طور مداوم دارای برداشتهای منفی از خود و دیگران در ذهن هستند. بنابراین با اصلاح این برداشتهای منفی میتوان به درمان و بهبود این افراد کمک کرد.
روشهای درمانی مؤثر روی اختلالات افراد خودشیفته از جمله دوره عزت نفس به آنها کمک خواهد کرد تا ارتباط بهتری با دیگران برقرار کرده و در روابط لذت صمیمیت و ارزشمندی را درک کنند. همچنین این افراد پس از درمان، علاوه بر افزایش ظرفیت پذیرش انتقاد و حفظ رابطه، میتوانند درک از احساسات خود را به شکلی مناسب تنظیم کنند.
با توجه به اینکه افراد خودشیفته تلاش دارند تا آسیبپذیریهای خود را از چشم دیگران پنهان کنند، بنابراین ممکن است برای درمانگران با مشکلاتی همراه شوند. برای اختلال شخصیت خودشیفته ۳ طرحواره اصلی شامل محرومیت عاطفی، نقص و شرم و استحقاق وجود دارد. با استفاده از این روش درمانگر در کلینیک روانشناسی تهران میتواند بخشهای ناسالم فرد دچار اختلال شخصیت خودشیفتگی را شناسایی و با آن مبارزه کند. همچنین از قسمتهای سالم و کارآمد وی نیز به شکلی بهینه استفاده خواهد شد. بنابراین برای استفاده از این طرحواره درمانی باید مدل ذهنیت طرحوارهای برای آن استفاده شود.
درمان خودشیفتگی با درمان موثر و مفید مبتنی بر ذهن
برای اینکه اختلالات مربوط به یک شخصیت خودشیفته به طور کامل درمان شود، باید توسط روان درمانگر متخصص و به شکلی دقیق در کلینیک روانشناسی تهران مورد ارزیابی قرار بگیرد. بنابراین نمیتوان تنها با مشاهده برخی از علائم مربوط به این اختلال، به طور قطعی از راههای درمان اختلال خودشیفته از قبیل درمان مبتنی بر ذهن، برای این افراد استفاده کرد. درمانگر متخصص و حرفهای به درستی علائم مربوط به این اختلالات را تشخیص داده و میتواند درمان مربوط به آن را به شکلی صحیح آغاز کند. درمان مبتنی بر ذهن همراه با درمانگر متخصص میتواند به افراد دچار این اختلال کمک کند.
یکی از روشهای کارآمد برای درمان قطعی خودشیفتگی استفاده از روش درمانی مبتنی بر ذهن است. با کمک این روش میتوان به افراد دچار اختلال کمک کرد تا روی افکار و احساسات دیگران تمرکز کرده و انعکاس اعمال خود را مشاهده کنند. در نهایت از این طریق یک ارتباط روانی ایجاد خواهند کرد. بدین ترتیب این افراد باید در طول درمان خودشیفتگی پنهان روی افکار، اعمال و فعالیتهای افراد تأمل بیشتری داشته و به دقت آنها را تحلیل کنند. در نهایت رفتار خود را نیز متناسب با رفتار دیگران ارائه خواهند کرد.
درمان شخصیت خودشیفته به روش رفتاردرمانی دیالکتیکی
یک درمانگر متخصص میتواند بر اساس تجربه و مهارت خود روشهای درمانی متفاوتی را برای افراد دچار این اختلال در نظر بگیرد. یکی از این روشها، رفتار درمانی دیالکتیکی است. این نوع درمان شناختی رفتاری روی ذهن آگاهی، مهارتهای ارتباطی و احساسات تمرکز داشته و میتواند به شناخت افراد دچار این اختلال از تفکر و حالات خود کمک کند. افراد دچار اختلال خودشیفتگی درست در مقابل افراد همدل قرار دارند و طبق افکار این افراد تحمل و درک دیگر افراد در روابط اجتماعی دشوار است.
روان درمانگر به افراد دچار اختلال شخصیت نارسیسیسم کمک میکند تا بتوانند اجتماع و افراد حاضر در آن را همانگونه که هستند، تحمل کنند. در واقع افراد دارای شخصیت خودشیفته یاد میگیرند تا چگونه محیط اطراف را در زمانی که دنیا مطابق میل آنها نیست، درک کنند.
این نوع رفتار درمانی به عنوان یکی از راههای درمان اختلال خودشیفته برای نخستین بار در دهه ۱۹۷۰ توسط مارشا لینهان از روانشناسان آمریکایی مورد استفاده قرار گرفت. منظور از این نوع رفتار درمانی ترکیب عقاید متضاد بوده و روی ترک رفتارهای غیر مفید تمرکز خواهد داشت. با استفاده از این روش میتوان به افراد دچار اختلال کمک کرد تا واقعیت زندگی و رفتارهایشان را پذیرفته و برای تغییر آنها تلاش کنند.
از مهمترین تأثیر روان درمانی شخصیت خودشیفته در کلینیک روانشناسی تهران
- کمک به افراد دچار اختلال برای برقراری ارتباط مؤثر و بهتر با دیگران به صورتی که روابط اجتماعی آنها لذت بخشتر، با ارزشتر و نزدیکتر شود.
- درک احساسات به صورت عمیق و آنچه که این افراد را به سمت بیاعتمادی و دوست نداشتن دیگران سوق میدهد.
- تمرکز اصلی روان درمانی روی یادگیری و پذیرش مسئولیت از سوی افراد دچار اختلال است.
- روابط شخصی این افراد باید توسط آنها پذیرفته شده و برای حفظ آنها نیز تلاش شود.
- کمک به افراد دچار اختلال شخصیت خودشیفتگی برای شناخت هرچه بهتر مهارتها، پتانسیلها و تواناییها و افزایش ظرفیت آنان در پذیرش انتقاد یا شکست
- درک و مدیریت احساسات توسط افراد دچار تختلالات بیان شده از طریق کلاس عزت نفس در تهران
- تعیین اهداف قابل انجام و قابل پذیرش به جای اهداف غیر واقع بینانه
عوارض مربوط به اختلالات شخصیت خودشیفتگی چیست؟
- ایجاد اختلال در روابط عاطفی و روابط اجتماعی با اطرافیان
- امکان بروز مشکلات متعدد در مدرسه، محل کار یا خانه
- احتمال بروز برخی اختلالات در زمینه خوردن مانند زیاده خوری یا بیاشتهایی
- ایجاد مشکلات مربوط به سلامت جسمانی
- سوء مصرف مواد مخدر یا احتمال مصرف الکل
- افزایش افکار منفی و یا رفتارهایی که با خودکشی ارتباط دارند.
حرف آخر
همانطور که در این مطلب بیان شد، اختلال شخصیت خودشیفته ممکن است برای دیگران بسیار آزاردهنده باشد. بنابراین بهبودی این اختلال با کمک راههای درمان اختلال خودشیفته و درمان قطعی خودشیفتگی باید جدی گرفته شود. زیرا این افراد به طور دائم در حال انتقاد از دیگران بوده و علاقهای به شنیدن انتقاد دیگران از خود ندارند. به همین دلیل اطرافیان چنین افرادی ممکن است زندگی مطلوب و روابط مناسبی با این افراد نداشته باشند. برای درمان قطعی نیز میتوان از مشاورین متخصص و روان درمانگرها و همچنین کلاس عزت نفس در تهران کمک گرفت. کلینیکهای تخصصی روانشناسی ضمن بررسی اختلالات، مشاهده علائم و تشخیص نوع خودشیفتگی، میتوانند خدمات خود را برای این افراد به نحوی مطلوب ارائه دهند.
کتابهای عمومی و تخصصی
دسترسی به منبعی عظیم از کتابهای عمومی و تخصصی روانشناسی دکتر شیرینزاده
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
چگونه هدف گذاری کنیم؟
خطای شناختی مبالغه آمیز یا تعمیم افراطی چیست؟
خطای شناختی مبالغه آمیز، به دو دسته خطای شناختی مبالغه آمیز مثبت و خطای شناختی مبالغه آمیز منفی، تقسیم می شود. این خطای شناختی یکی از خطاهای رایج در نزد ایرانیان است. شاید بتوانیم ذکر کنیم که این خطا به حدی شایع است که در فرهنگ و ادبیات و تاریخ ایرانیان نیز رسوخ کرده است.
اما پیش از اینکه به بررسی خطای شناختی مبالغه آمیز در این مقاله از مرکز مشاوره آنلاین دکتر شیرین زاده بپردازیم، لازم است تا در مورد تعریف خطاهای شناختی و چگونگی پیدایش آن صحبت کنیم. اگر می خواهید با مفهوم خطاهای شناختی آشنا شوید، لازم است تا مقاله ” خطاهای شناختی (cognitive error) و یا تحریفات شناختی چیست؟ ” را مطالعه کنید. به طور بسیار خلاصه خطاهای شناختی به معنای خطا در تفکر است. خطا در تفکر سبب مشکلات زیادی در روابط، خلقیات و برنامه ریزی های افراد می شود. افرادی که دچار خطاهای شناختی هستند، زاویه دید و تفکر دقیقی ندارند.
خطای شناختی تعمیم افراطی چیست؟
احتمالاً برای همه ما پیش آمده است که پس از یک تجربه منفی در زندگی، فکر کنیم که این اتفاق ناخوشایند به طور دائم ادامه خواهد داشت یا در موقعیتهای مشابه، دوباره با شکست یا تجربه تلخ مواجه خواهیم شد. اگر شما هم این شرایط را تجربه کردهاید، باید بدانید که دچار خطای شناختی تعمیم افراطی شدهاید؛ وضعیتی که در آن نتیجهگیریهای افراطی درباره بدبختی یا شکست دارید!
تعمیم افراطی موجب میشود هر حادثه منفی به یک رویداد همیشگی تبدیل شود و به دنبال آن احساس شکست و ناامیدی به وجود آید. به عنوان مثال، وقتی فرد در کارش شکست میخورد، این اتفاق را بیش از اندازه بزرگ و منفی تلقی میکند و فکر میکند در آینده نیز در همه موقعیتهای شغلی شکست خواهد خورد و دیگر موفق نخواهد شد.
در این حالت، فرد احساس میکند بدبختترین انسان روی زمین است که هرگز موفق نخواهد شد و روی خوش زندگی را نخواهد دید. تعمیم افراطی باعث میشود که فرد حقایق زندگی را پررنگتر و غیرواقعبینانهتر ببیند و به تفکر همیشه یا هرگز روی آورد. در خطای شناختی تعمیم مبالغه آمیز، فرد از کلماتی مانند همیشه، هرگز، همه چیز و هیچ چیز به صورت مداوم استفاده میکند. این نوع تفکر باعث قضاوت و پیشداوری میشود و فرد را به سمت تصمیمگیریهای تکانشی سوق میدهد.
خطای شناختی تعمیم افراطی به چند دسته تقسیم میشود؟
خطای شناختی تعمیم افراطی را میتوان به دو نوع مثبت و منفی دستهبندی کرد. تفسیر نادرست وقایع یکی از ویژگیهای افراد مبتلا به تعمیم افراطی مثبت و منفی است. افرادی که به تعمیم افراطی مثبت و منفی دچار هستند:
- از عباراتی مانند همیشه، هرگز، به شدت، به هیچ عنوان و بیش از حد استفاده میکنند.
- مسائل جزئی را بسیار بزرگ میکنند و از کوچکترین مشکل کوه میسازند.
- به جای تمرکز بر نکات مثبت، روی نکات منفی تاکید میکنند.
- خود را دائماً بازنده و ناموفق میدانند.
- معتقدند که بدشانسی بیشتری نسبت به دیگران دارند.
- بیش از حد خود را سرزنش میکنند.
- تمایل دارند هر اتفاق کوچکی را بزرگ جلوه دهند.
خطای شناختی مبالغه آمیز منفی چیست؟
شاید شما هم با افرادی مواجه شده باشید که مسائل را بیش از حد بزرگ می کنند. افرادی که دچار خطای شناختی مبالغه آمیز هستند، همه اتفاقات و رویدادهای محیطی را با ابعادی نامناسب تفسیر می کنند. برای نمونه وقتی صحبت از پنچر شدن اتومبیل خود در چند روز گذشته می کنند، عنوان می کنند که بدترین روز زندگیشان روز پنچری اتومبیل بوده است! هرگز اینقدر بد شانس نبوده اند!
به بیانی دیگر، افرادی که دچار خطای شناختی مبالغه آمیز هستند، یک اتفاق منفی یا مثبت را بیش از حد بزرگ می کنند. این افراد ممکن است مشکلات کوچک خود را بسیار بزرگ ببینند و یا شکست هایی که ممکن است برای هر کسی اتفاق بیافتد را یک فاجعه قلمداد کنند. اینها همان افرادی هستند که در اصطلاح ” از کاه، کوه می سازند. “
ویژگی های افراد دارای خطای شناختی مبالغه آمیز منفی
یک یا چند ویژگی زیر، در افرادی که دارای خطای شناختی مبالغه آمیز منفی و یا مثبت هستند، دیده می شود.
- از کلماتی چون: هرگز، به شدت، همیشه، به هیچ عنوان و کلماتی که دارای باز مضاعف هست بیش از حد استفاده می کنند.
- از مشکلات قابل حل و یا مشکلاتی که توانایی لازم برای حل آنها را دارند، یک هیولا و یک کوه بزرگ می سازند.
- نکات منفی را در زندگی زیاد می بینند.
- در روابط خود و در ناراحتی هایی که از دیگران دارند، غُلو و بزرگ نمایی می کنند.
- بیش از دیگران ترس و شاید اضطراب داشته باشند.
- معتقدند در هیچ کاری نمی توانند موفق شوند.
- همیشه خود را در همه کار شکست خورده و بازنده می بینند.
- در برخی از مواقع فکر می کنند که اتفاقات بَد تنها برای انها رخ می دهد.
- ممکن است تصور کنند که بیش از دیگران دچار بد شانسی می شوند.
- خود را در مورد رفتارها و افکار اشتباه خود بیش از حد سرزنش کنند.
- در تعریف ها و روایات خود، یک کلاغ چهل کلاغ می کنند و مسائل را بیش از حد بزرگ و جدی نشان می دهند. (علی الخصوص مسائل منفی)
- ممکن است بیش از حد به خود مطمین باشند و یا اعتماد به نفس کاذب داشته باشند.
نشانههای خطای شناختی مبالغه آمیز
خطای شناختی مبالغه آمیز تنها در مورد دیگران و یا محیط های بیرونی صدق نمی کند. ممکن است فردی که دچار خطای شناختی مبالغه آمیز است در مورد خود قضاوت درست و منطقی نداشته باشد. برخی از افراد خود را بیش از حد سرزنش می کنند. در مورد هر اتفاقی که رخ می دهد و یا هر رفتار نادرستی که دارند، خود را به شدت سرزنش می کنند. هر جند ممکن است سرزنش بیش از حد خود، ریشه در کمالگرایی و یا آموزه های غلط کودکی داشته باشد، اما در واقع بسیاری از افرادی که به طور مکرر خود را سرزنش می کنند. دچار خطای شناختی مبالغه آمیز هستند. این افراد پس از هر رویداد و یا استباهی که از آنها سر زده است، خود را به شدت و بی رحمانه مواخذه می کنند.
در واقع می توانیم خطای شناختی مبالغه آمیز را با سرزنش خود مرتبط بدانیم. وقتی فردی بابت یک اشتباه کوچک خود را سرزنش می کند، در حال بزرگنمایی و مبالغ کردن است. این فرد در ذهن خود، از رفتار اشتباه یک فاجعه می سازد و با بزرگ کردن موضوع، به شدت سرزنش خود می افزاید. یکی از خطاهای رایج شناختی در افرادی که خود را سرزنش می کنند همین خطای شناختی مبالغه آمیز است.
برخی از نشانههای خطای شناختی تعمیم افراطی عبارتند از:
- خودگویی منفی: فرد به طور مداوم افکار منفی درباره خودش دارد.
- در نظر گرفتن بدترین سناریوها: همیشه بدترین حالت ممکن را در نظر میگیرد.
- باور به شکست همیشگی: فکر میکند تمامی تلاشهای آینده او با شکست مواجه خواهند شد.
- احساس ناتوانی: باور به اینکه قادر به انجام هیچ کاری نیست.
- استفاده از کلمات مطلق: به طور مداوم از کلماتی مثل همیشه، هرگز، همه چیز و هیچ چیز استفاده میکند.
- الگوپنداری از رویدادهای منفرد: اتفاقاتی که یک بار رخ دادهاند را به عنوان الگوهای ثابت در نظر میگیرد.
نمونههای خطای شناختی مبالغه آمیز
- دانشآموزی که در درس ریاضی نمره پایین میگیرد، تصور میکند در بقیه درسها نیز موفق نخواهد شد.
- فردی که تصادف کرده است، فکر میکند همیشه بدشانس است و دیگر ماشینها دائماً با او برخورد خواهند کرد.
- مردی که از دختری خواستگاری کرده و پاسخ منفی شنیده است، باور دارد که هیچ دختری به او جواب مثبت نخواهد داد.
- در رانندگی، با برخورد به چراغ قرمز، با خود میگوید: “چرا همیشه من با چراغ قرمز مواجه میشوم؟” اگرچه ممکن است چندین بار با چراغ قرمز روبرو شده باشد، اما این باور اغراقآمیز است.
- فرض کنید شما یک جلسه مهم دارید و دیر به محل ملاقات میرسید. در راهرو، افراد به آرامی راه میروند و این موضوع شما را عصبی میکند. اگر با خود بگویید: “چرا همهی آدمها اینقدر آرام راه میروند؟”، احتمالاً عصبانیت بیشتری را تجربه خواهید کرد؛ زیرا به جای اینکه فقط از گروه کوچکی که در مقابلتان هستند ناراحت باشید، این احساس را به همه افراد تعمیم دادهاید.
معایب خطای شناختی تعمیم افراطی منفی یا مثبت
افرادی که دچار این خطای شناختی هستند، هر اتفاق منفی را یک فاجعه قلمداد می کنند و همین موضوع سبب آشفتگی های روحی و فکری مانند افسردگی و یا اضطراب می شود. در واقع بسیاری از مواقع، جمله ” انگار دنیا به اخر رسیده است ” در مورد آنها صدق می کند.
وقتی فرد بیشتر اتفاقات زندگی اش را بیش از حد منفی می بیند و یا مشکلات را بیش از حد بزرگ می کند، امید و اعتماد خود را به بهوبد شرایط از دست می دهد. خلق او پایین می آید و دچار یاس و ناامیدی می شود. همچنین حل کردن مشکلی که در ذهن فرد بیش از حد بزرگ است هم نیازمند اقدام و انرژی بیشتری برای حل کردن است.
از سوی دیگر، بیش از بزرگ کردن دستاوردهای کوچو ممکن است سبب کم کارکردی فرد شود. فرد در چنین شرایطی دستاورهای کوچک خود را بیش از حد بزرگ می بیند و فکر می کند که سهم و وطیفه خود را به میزان کافی انجام داده است. البته قابل ذکر است که خطای شناختی تعمیم مبالغه آمیز منفی بیشتر رویت می شود.
نکاتی برای غلبه بر خطای شناختی تعمیم افراطی
اگر الگوهای خطای شناختی تعمیم افراطی را در خود شناسایی کردهاید و فکر میکنید یک شکست خورده دائمی هستید، بهتر است:
- بازسازی افکار: افکار منفی یا غیرمفید خود را شناسایی و افکار مثبت را جایگزین کنید.
- شناسایی الگوهای تفکر منفی: توجه کنید که چه زمانی بیشتر درگیر تفکر منفی میشوید.
- نگاه واقعبینانهتر: به دقت به شرایط نگاه کنید و از کلیگوییهای نادرست پرهیز کنید.
- توقف و تأمل: وقتی از کلماتی مانند “همیشه”، “هیچکس” و… استفاده میکنید، لحظهای توقف کرده و بررسی کنید که آیا این افکار واقعاً صحیح هستند یا نه
- استفاده از کلمات دقیقتر: به جای گفتن “او هیچوقت ظرفها را نمیشوید”، بگویید “او اغلب ظرفها را نمیشوید.”
- توجه به تفاوتهای موقعیتها: درک کنید که اگر امروز برنامهتان به هم خورده است، ممکن است دلیل منطقی داشته باشد.
- تمرین مستمر: تغییر نیازمند تلاش و تمرین مداوم است.
به هنگام تجربه خطای شناختی تعمیم افراطی، چه فکری را باید جایگزین آن کرد؟
حالا که متوجه خطای شناختی تعمیم افراطی شدید و نشانههای آن را شناختید، به جای اینکه بگویید “من همیشه شکست میخورم” یا “من هیچوقت موفق نشدم”، بهتر است بگویید “این بار دچار شکست شدم” یا “در این موقعیت موفق نشدم، اما با تلاش و کوشش میتوانم به موفقیت دست پیدا کنم.”
راهکار: جایگزینی افکار سالم
در زندگی، ما همه دچار تجربیات منفی میشویم که برخی از آنها بیشتر از بقیه به ما آسیب میرسانند. اما این به معنای آن نیست که آینده به همان شکل گذشته تکرار خواهد شد. نباید یک اتفاق را به تمامی اتفاقهای مشابه و یا کل زندگی تعمیم دهیم. مثلاً بهجای اینکه بگوییم «من در امتحان ریاضی قبول نشدم، بنابراین دیگر هیچوقت در این امتحان موفق نخواهم شد»، میتوانیم بگوییم و باور کنیم که «من دفعه قبل قبول نشدم، اما با تلاش بیشتر و تجربهای که اکنون دارم، این بار موفق خواهم شد».
جمع بندی
در این مقاله، به تحلیل خطای شناختی تعمیم افراطی پرداختیم که به عنوان یک الگوی تفکر ناسازگار و غیر واقعی در زندگی افراد مطرح است. افرادی که به این خطا مبتلا هستند، یک رویداد یا اتفاق منفی را به صورت همیشگی و قطعی در نظر میگیرند و آن را به همه جنبههای زندگی خود تعمیم میدهند. این الگوی تفکر باعث ایجاد اضطراب و افسردگی میشود زیرا فرد در مواجهه با چالشها و موقعیتهای جدید، از پیش به این باور است که نتیجهی آنها همیشه مشابه گذشته خواهد بود.
با غلبه بر خطای تعمیم افراطی، افراد میتوانند الگوهای تفکر منفی را شناسایی کرده و آنها را با باورها و افکار سازنده و سالم جایگزین کنند. به جای تعمیم همیشگی و منفی، میتوانند به تجربههای گذشته با دقت نگاهی دوباره بیندیشند و بر اساس تجربیات گرفته شده، رویکردها و راه حلهای جدیدی برای مواجهه با چالشها انتخاب کنند.
به طور کلی، آگاهی از خطای تعمیم افراطی و کار با آن میتواند به فرد کمک کند تا با احساسات منفی و ناامیدی مقابله کرده و به دنبال راههای موثرتری برای موفقیت و رضایت در زندگی بپردازد.
زندگینامه زیگموند فروید؛ پدر روانکاوی در دنیا
زندگینامه زیگموند فروید (۱۹۳۹- ۱۸۵۶)
زندگینامه زیگموند فروید یکی از پربازدیدترین زندگینامه های اشخاص معروف در سطح اینترنت میباشد. زیگموند فروید پزشک و روانشناس معروف در سال ۱۸۵۶ در فرایبورگ[۱] اتریش، جایی که امروزه جزئی از چکسلواکی است به دنیا آمد و چهار سال بعد با خانواده خود به وین رفت.
پدر او یک تاجر ناموفق پشم بود و به همین جهت، او دوران کودکی و بلوغ چندان دلچسبی نداشت. وقتی فروید به دنیا آمد، پدرش ۴۰ ساله و مادرش که همسر سوم پدرش بود، ۲۰ سال داشت. پدر او تا حدودی سختگیر و اقتدارطلب بود. فروید، در بزرگسالی به یاد میآورد که چگونه نسبت به پدر خود خصومت، نفرت، و خشم داشت و حتی از سن ۲ سالگی خود را نسبت به پدر خود برتر میدید.
از سوی دیگر، مادر او زنی ملایم، جذاب، و بسیار دوستداشتنی و مهربان بود. فروید احساس وابستگی عاطفی شدیدی نسبت به او داشت که شبیه به دلبستگی جنسی بود و همین وضعیت، زمینهساز ایجاد مفهوم عقد، ادیب در نظریه شخصیتی او بود. این عقده یک جزء مهم نظام روانشناسی فرویدی است. چنانچه خواهیم دید، نظریه فروید بازتابی است از تجربههای گوناگون دوران کودکی او.
افتخار مادر زیگموند فروید به وی
مادر فروید از تولد او بسیار به خود میبالید و به پیشگویی یک زن فالگیر پیر، که گفته بود پسر او مردی بزرگ و معروف در جهان خواهد شد، عمیقاً اعتقاد پیدا کرده بود. جزء ویژگیهای مادامالعمر میتوان از اعتماد به نفس بالا، تلاش شدید او برای موفقیت، و تخیلات شکوه و عظمت و شهرت را در او نام برد، که باز هم میتوان آنها را بازتابی از اثر تجربههای اولیه او دانست. فروید بعدها چنین نوشت: مردی که محبوب بلامنازع مادر خود بوده، این احساس موفقیت را با خود دارد که اغلب سبب موفقیت واقعی میشود”.
رقابت و دشمنی شدید فروید با سایر کودکان خانواده
در خانواده فروید هشت کودک وجود داشت، که از آن میان نزدیکترین مصاحب او در کودکی، یکی از برادرزادههایش بود که فقط یکسال داشت. نفوذ این برادرزاده بر فروید آنچنان قوی بود که وی بعدها او را منبع تمامی دوستیها و نفرتها در بقیه زندگی خود میدانست.
فروید جوان، ظاهراً رقابت و دشمنی شدیدی نسبت به همه کودکان خانواده احساس میکرد و وقتی رقبای جدیدی برای محبتهای مادر در زندگی آنها پیدا میشد، خشم و حسادت شدیدی در او به وجود میآمد. شاید به همین دلیل او شدیداً رقابتطلب بود.
پرورش هوش فروید توسط والدین
از همان سنین خردسالی، فروید هوشی بسیار بالا نشان میداد، که والدین او سعی در پرورش هر چه بیشتر آن داشتند. به عنوان مثال، خواهر او از تمرین پیانو منع میشد تا مبادا صدای آن مزاحم درس خواندن فروید شود. برای او یک اتاق بسیار کوچک در نظر گرفته شده بود، آنقدر کوچک که به آن کابین میگفتند، شامل فضای کمی بیشتر از یک تختخواب، یک میز تحریر، و یک صندلی. فروید بیشتر وقت خود را در این اتاق میگذراند.
او حتی غذای خود را هم در همین مکان میخورد تا وقتش تلف نشود. این اتاق تنها مکانی بود در خانه آنها که افتخار استفاده از یک چراغ نفتی را داشت. بقیه خانواده مجبور بودند از شمع استفاده کنند.
وضعیت تحصیلی فروید
در زندگینامه زیگموند فروید گفته شده است که او یکسال زودتر از سن معمول وارد دبیرستان شد و بیشتر اوقات از نظر تحصیلی در بالاترین سطح کلاس خود قرار داشت. علاوه بر زبان عبری و آلمانی، فروید جوان به زبانهای لاتین، یونانی، فرانسه و انگلیسی تسلط پیدا کرد و زبانهای ایتالیایی و اسپانیایی را نیز به صورت خودآموز یاد گرفت. او به ویژه از زبان انگلیسی لذت میبرد و در سن ۸ سالگی آثار شکسپیر را مطالعه میکرد.
مسیر شغلی زیگموند
فروید به حوزههای مختلفی علاقه داشت، از جمله تاریخ ارتش. اما وقتی قرار شد که مسیر شغلی آینده خود را انتخاب کند ( از میان چندحرفهای که انتخاب آنها برای یهودیها در آن زمان در وین آزاد بود)، او پزشکی را انتخاب کرد. این انتخاب نه به این دلیل بود که او به پزشکی علاقه وافری داشت، بلکه تصویر او این بود که مطالعه پزشکی راه به تحقیق علمی میبرد، که هدف اصلی او بود. ضمن تکمیل تحصیلات خود در پزشکی، وی تحقیقات فیزیولوژیکی گستردهای در حوزههایی نظیر نخاع شوکی ماهیها انجام داد و کمک قابل توجهی به این حوزه کرد.
علل انتخاب حوزه پزشکی توسط زیگموند فروید
انتخاب حوزه پزشکی یکی از مهم ترین بخش های زندگینامه زیگموند فروید به شمار میرود. وقتی از یکی از استادان محقق شنید که با کار تحقیق در دانشگاههای آن زمان، شخص به سختی میتواند از نظر مادی زندگی خود را تأمین کند، فروید تصمیم گرفت به کار پزشکی بپردازد و بیماران را در مطب خود معالجه کند.
عامل دیگر در این تصمیمگیری، اقدام به ازدواج با مارتا برنیس[۲] بود که دوران نامزدی آنها چهار سال طول کشیده بود و فروید نتوانسته بود از نظر مادی مقدمات ازدواج را فراهم کند. بدین ترتیب، فروید در ۱۸۸۱ به عنوان عصبشناس بالینی در مطب خود به کار پرداخت و اکتشافات خود را در مورد شخصیت کسانی که از اختلالهای عاطفی رنج میبردند، آغاز کرد.
اشخاص موثر در زندگی علمی و شغلی زیگموند
از مهمترین شخصیتهایی که در زندگی علمی و شغلی او مؤثر بودند، یکی ژوزف بروئر[۳]، یک پزشک وینی بود که بزرگترین مشوق، دوست، و حامی او بود. بروئر در کار با بیماران روحی با وادار کردن آنان به آزادانه سخن گفتن درباره ناراحتیهای خود، به موفقیتهایی دست یافته بود. فروید که از روش هیپنوتیزم چندان راضی نبود و راه به جایی نبرده بود، به روش گفتگو درمانی[۴] بروئر روی آورد و آن را بسیار مؤثر یافت.
همین روش بود که پایهای شد برای روش تداعی آزاد[۵]، یعنی، اصلیترین روش فروید برای راه یافتن به حیطه ناخودآگاه بیماران خود. اما بروئر بعدها به خاطر تأکید فروید بر غریزه جنسی به عنوان عامل بیماری روانی، از او فاصله گرفت.
شخصیت مؤثر دیگر در زندگی فروید، ژان شارکو[۶] روانپزشک فرانسوی بود که فروید مدت چهار ماه و نیم در کلاس درس او حاضر شد و روش هیپنوتیزم را از او آموخت. شارکو همچنین برای نخستین بار او را از احتمال وجود زیربنای جنسی در روان نژندی آگاه کرد.
اگرچه شارکو بر اهمیت هیپنوتیزم بسیار تأکید داشت، اما فروید، که اصولاً هیپنوتیزم کننده خوبی نبود، نتوانست از این روش در کار خود استفاده چندانی ببرد، و به همین جهت، به تحلیل رؤیا و تداعی آزاد برای روانکاوی، روی آورد.
نظریه فروید
تا سال ۱۸۹۶، فروید قویاً اعتقاد پیدا کرده بود که میل جنسی علت اصلی تمام روان نژندیهاست. او دریافته بود که اکثریت بیماران زن که به او مراجعه میکردند دارای تجربههای آسیبزای جنسی در دوران کودکی بودهاند؛ و در غالب این تجربهها، طرف مقابل بزرگسالی از خویشاوندان و حتی از محارم بوده است. فروید معتقد بود که همین تجربههای جنسی اولیه، عامل اصلی ایجاد رواننژندی در بودهاند.
نگرش شخصی فروید نسبت به عمل جنسی
علیرغم تأکید زیادی که فروید بر اهمیت غریزه جنسی میکرد، در زندگی شخصی او تضاد در این مورد به چشم میخورد. نگرش شخصی او نسبت به عمل جنسی منفی بود (لرمن[۷]، ۱۹۸۶). او غالباً خطرات رفتار جنسی را متذکر میشد، و معتقد بود که مردم باید بکوشند تا فراتر از آنچه او آن را نیاز حیوانی به ارضای جنسی مینامید، بروند. به گفته او عمل جنسیشان انسان را تنزل میدهد؛ زیرا هم جسم و هم روان انسان را آلوده میکند. ظاهراً خود او فعالیت جنسی خود را در سن ۴۱ سالگی تعطیل کرده بود؛ زیرا در این زمان در نامهای به یکی از دوستان خود نوشت: “تهییج جنسی دیگر برای شخصی مثل من فایدهای ندارد”. از آنجا که خود او در حدود سنین ۴۰ سالگی به رواننژندی شدیدی دچار بود، میتوان تصور کرد که در زمینه مسائل جنسی با همان مشکلاتی دست به گریبان بوده است که بیماران او دچار بودهاند و در نتیجه به همان حالت رواننژندی رسیده بوده است که بیماران او رسیده بودند.
حالت خستگی روانی و روان نژندی اضطرابی
فروید حالتی که برای خودش نیز اتفاق افتاده بود را خستگی روانی (نوراستنی[۸])، و رواننژندی اضطرابی[۹] مینامید؛ و هر دو ناراحتی را حاصل تراکم تنشهای جنسی ناشی از کاربرد روشهای پیشگیری از حاملگی نظیر جماع منقطع[۱۰] میدانست.
طی سه سال بعدی، فروید به کار دشوار روانکاوی خود از طریق تحلیل رؤیاهای خود پرداخت. در این دوره بود که او خلاقترین و جالبترین جنبهها و مفاهیم نظریه شخصیتی خود را شکل داد؛ مثلاً، از طریق همین تحلیل رؤیاها بود که او پی برد تا چه حد نسبت به پدر خود خصومت و نسبت به مادر خود کشش داشته است، و بدین ترتیب، مفهوم مهم عقده ادیپ را وضع کرد و آن را توضیح داد.
وقتی کارها و نظریههای فروید از راه انتشار کتابها و مقالات شناخته شد، گروهی از شاگردان و مریدان به دور او گرد آمدند که بیشتر آنها پزشک بودند. این گروه به صورت هفتگی با او ملاقات داشتند تا گفتهها و نظرهای او را درباره روانکاوی بشنوند. چهرههای معروفی چون یونگ، آدلر، ارنست جونز[۱۱]، که هر یک خود صاحبنظرانی بنام شدند، از این جمله بودند. برخی از این شاگردان و مریدان بعدها از فروید بریدند و نظریههای مستقلی برای خود بنا نهادند که در فصول بعدی کارهای آنها را بررسی خواهیم کرد.
شهرت فعالیت های زیگموند در اوایل قرن ۲۰
در اوایل قرن بیستم، شهرت فروید و کارهای او عالمگیر شده بود. در سال ۱۹۰۹ او به آمریکا دعوت شد تا در دانشگاه کلارک[۱۲] در ایالت ماساچوستز[۱۳] سلسله سخنرانیهایی درباره روانکاوی ایراد کند و در آنجا به دریافت دکترای افتخاری نایل آمد. هر چند او از این افتخار خشنود بود، اما محیط غیررسمی آمریکا را نپسندید و هیچ گاه به آمریکا بازنگشت.
در طی دهههای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ فروید به اوج شهرت و موفقیت خود رسید و همزمان سلامت او رو به زوال گذاشت. از ۱۹۲۳ تا زمان مرگ خود در ۱۶ سال بعد، او ۳۳ بار تحت عمل جراحی سرطان دهان و فک قرار گرفت.
وقتی نازیها در ۱۹۳۳ در آلمان به قدرت رسیدند، نفرت خود را از فروید با سوزاندن کتابهای او ابراز داشتند و او را در ردیف دیگر دشمنان کشور مثل آلبرت انیشتین و ارنست همینگوی قرار دادند.
فروید این باره نوشت: “چه پیشرفتهایی کردهایم ما! اگر قرون وسطی بود آنها خود مرا میسوزاندند، اما در حال حاضر تنها به سوزاندن کتابهای من قناعت کردهاند.”
اشغال اتریش توسط نازی ها
در ۱۹۳۸، نازیها اتریش را اشغال کردند، اما علیرغم توصیههای دوستان، فروید از ترک وین امتناع کرد. سرانجام پس از آنکه خانه او به دفعات مورد هجوم گروههای نازی قرار گرفت و دخترش آنا فروید[۱۴] توقیف شد. او وین را ترک کرد و به لندن رفت. چهار تن از خواهران او در اردوگاههای مرگ نازیها مردند.
بیماری سخت فروید
آنطور که در زنگینامه زیگموند فروید در لندن سلامت فروید شدیداً رو به زوال گذاشت، هرچند همچنان از نظر ذهنی هشیار بود و تقریباً آخرین روز زندگی خودکار میکرد. اما در سپتامبر ۱۹۳۹، او به دکتر ماکس شر[۱]، پزشک خود گفت: “اکنون زندگی من چیزی جز شکنجه نیست و دیگر معنی نمیدهد”. دکتر به فروید قول داده بود که اجازه نخواهد داد که او بیهوده زجر بکشد و در این موقعیت اعلام کرد که بر سر قول خود ایستاده است.
فروید از او تشکر کرد، اما بعداً دچار تردید شد و از دکتر خواست تا موضوع را ابتدا با آنا در میان بگذارد. “اگر آنا فکر میکند که کار درستی است، در آن صورت کار را تمام کن”. آنا مایل بود که زندگی پدرش ادامه پیدا کند، اما سرانجام در برابر استدلال دکتر شر که گفت: ادامه رنج کشیدن پدرش بیفایده است، نرم شد.
دکتر شر در مقابل متانت و آرامش فروید در پذیرش مرگ، اشک به چشم آورد. طی ۲۴ ساعت بعد، او سه تزریق مرفین برای فروید انجام داد که هر سه تزریق حاوی مقادیری بیش از حد لازم برای تسکین درد بود و بدین ترتیب، سالهای طولانی رنج و درد کشیدنهای فروید سرانجام در ۱۹۳۹ به پایان رسید[۱۶].
مغز دوم یا همان ضمیر ناآگاه
فروید در جریان خدمات پزشکی خود، گاه با بیمارانی برخورد میکرد که در عین بیمار بودن هیچ گونه عارضه جسمی نداشتند. وی در نوشتههای اولیه خود این گونه بیماریها را تحت کنترل مغز دوم دانست و همین مغز دوم بود که در جریان تحقیقات او کمکم تکامل یافت و به نام ناخودآگاه[۱۷] یا ضمیر ناآگاه[۱۸] نامیده شد.
وی به تدریج به این نتیجه رسید که انسان دارای سه سطح فعالیت روان است. اول، خودآگاه[۱۹] یا ضمیر آگاه است که آنچه در آن به خاطر میآید با واقعیت تطبیق داشته و مناسب با موقعیتهای محیطی است. این سطح شامل نیروهای عقلی نظیر حافظه، دقت و توجه، تصور از بدن و آگاهی از حالتهای عاطفی است.
سطح دوم، سطحی است که تصورات و دانستههای موجود در آن به زحمت به خاطر میآیند. مطالبی که به اصطلاح نوک زبانگیر میکنند، در این بخش قرار دارند. او این سطح را نیمه آگاه[۲۰] یا ضمیر نیمه آگاه نامید. تصور ما از آنچه در نیمه آگاه است ممکن است مطابق با واقعیت نباشد.
سطح سوم که در عمیقترین بخش شعور ما نهفته است، سطح ناآگاه یا ضمیر ناآگاه یا ناخودآگاه خوانده شده است. آنچه در این منطقه تاریک از شعور واقع شده عبارتند از احساسها، امیال و تفکراتی که در تحت کنترل اراده انسان نبوده و به قوانین منطقی زمان و مکان محدود نیست و در حال عادی نسبت به آنها آگاهی نداریم.
این سطح در عین حال، عمیقترین و بزرگترین سطح فعالیت روانی است. درست است که ما از آنچه در این سطح وجود دارد، آگاهی نداریم، اما این بدان معنی نیست که وجود ندارند یا فعال نیستند، برعکس به نظر فروید، این بخش از همه بخشهای دیگر فعالتر بوده و منشأ اغلب بیماریها و نابهنجاریهای روانی است.
فروید درباره تقسیمبندی سطوح فعالیت روانی گفته است که میتوان آن را به کوه یخی تشبیه کرد که بخش اعظم آن در زیر آب قرار دارد و بخش کوچکی از آن از آب بیرون است. قسمت زیر آب، ناخودآگاه و قسمت خارج از آب، بخش نیمه آگاه و آگاه ذهن است.
دسترسی به محتوای بخش های مختلف مغز
همچنین از نظر دسترسی به محتوای بخشهای خودآگاه، ناخودآگاه و نیمه آگاه ذهن میتوانیم مثال شمعی را که در اتاقی روشن است در نظر بگیریم. منطقهای کاملاً روشن در اطراف شمع وجود دارد که اشیای داخل آن محوطه بخوبی واضح و روشن است. در اطراف منطقه روشن، منطقهای نیم روشن قرار دارد که اشیای درون آن به روشنی پیدا نیستند. در این منطقه احتمال اشتباه و ابهام وجود دارد و بالاخره در اطراف منطقه نیم روشن، منطقه دیگری است که کاملاً تاریک است و البته این بخش از هر دو بخش قبلی وسیعتر است. اما اینکه ما منطقه تاریک را نمیبینیم دلیل بر این نیست که در آن منطقه چیزی وجود ندارد. واقعیت آن است که در این منطقه حتی تعداد اشیا بیشتر از دو منطقه دیگر است.
[۱]. Sigmund Freud
[]. Martha Benays
[۳]. Josef Breuer
[۴]. talking-cure
[۵]. free-association
[۶]. Jean Charcot
[۷]. Lerman
[۸]. neurastenia
[۹]. anxiety neurosis
[۱۰]. coitus interruptus
[۱۱]. Ernest Jones
[۱۲]. Clark University
[۱۳]. Massachusetts
[۱۴]. Anna Frued
[۱۵]. Max Schur
[۱۶]. یکی از خواندنیترین زندگینامههای فروید، کتاب جالب ایروینگ استون تحت عنوان The passions of the Mind است. این کتاب اخیراً با دو ترجمه فارسی یکی با نام «رنج روح» و دیگری تحت عنوان «شور زندگی» منتشر شده است. م.
[۱۷]. unconscious
[۱۸]. رجوع کنید به کتاب The passions of the mind نوشته ایروینگ استون.
[۱۹]. Consciousness
[۲۰]. Subconscious
ساختار شخصیت از دیدگاه فروید و روانکاوی
ساختار شخصیت از نظر فروید ، آن چه سبب فعالیت و پویایی انسان میشود، انرژی کلی حیاتی است که از دو بخش سازنده و مخرب تشکیل می شود. بخش سازنده، همان نیروی زندگی[۱] است که در خدمت انگیزه صیانت ذات بوده و می کوشد زندگی ما را حفظ کند. در ساختار شخصیت از نظر فروید این انگیزه به شکل لیبیدو[۲] یا نیروی حیاتی تجسم مییابد. در مقابل این نیرو، نیروی مرگ[۳] قرار دارد که همواره سعی دارد ما را به سوی مرگ سوق دهد. این انگیزه شخص را به سوی خود آزاری، خود کشی و رفتار های پرخاشگرانه سوق می دهد.
ساختار شخصیت از نظر فروید دارای سه وجه مشخص است:
الف- نهاد[۴]:
نهاد مرکب در ساختار شخصیت از نظر فروید از غرایز، تمایلات، و خواسته های شخص است. اصرار نهاد بر ارضای بدون این غرایز و تمایلات است. به عبارت دیگر، در ساختار شخصیت از نظر فروید نهاد تابع اصل لذت است. همه کس نهاد را در هنگام تولد با خود به دنیا می آورد و در تمام طول زندگی خود نیز آن را با خود به همراه دارد.
اما باید توجه داشت که نهاد همیشه منبع شر و بدی نیست، بلکه نهاد است که ما را به رفع نیاز هایی چون گرسنگی، تشنگی، گریز از مخاطرات و نظایر آن ها بر می انگیزد و به فعالیت وادار می کند. البته نهاد جنبه های منفی و خواسته های نا مقبول و غیر معقول نیز دارد؛ اما در این زمینه ها، نهاد غالباً با من و من برتر در تعامل است و عمدتاً تحت کنترل آن ها قرار دارد. لیبیدو با نیروی حیاتی نیز در نهاد تجسم می یابد.
ب۔ من[۵] یا خود:
در ساختار شخصیت از نظر فروید گفتیم که نهاد تابع هیچ قید و بندی نیست و ارضای صرف تمایلات و نیاز ها را می طلبد. از سوی دیگر، جامعه و محیط نیز نمی تواند پایبند نبودن به هیچ اصلی را بپذیرد. بنابراین، وجه دیگری از شخصیت فرد در اینجا وارد عمل می شود که تابع اصل واقعیت است؛ یعنی، از یک سو به ارضای خواسته ها و تمایلات همت می گمارد و از سوی دیگر، این ارضا را در چهار چوب مقررات و ضوابط قابل قبول اجتماعی تحقق می بخشد؛ مثلاً، ارضای میل جنسی از سوی نهاد یک ضرورت حتمی است، اما خود که طرفدار اصل واقعیت است، ارضای میل جنسی را در چهار چوب تشکیل خانواده که از نظر اجتماعی مقبول است، مجاز می داند. یا مثلاً میل به پرخاشگری را که خواست نهاد است در قالب ورزش ها، و بازی های رقابت آمیز و فعالیت های گوناگون بدنی ارضا می کند. اصل لذت، ذاتی و فطری است، اما اصل واقعیت اکتسابی است؛ یعنی، انسان با اصل لذت به دنیا می آید اما به راهنمایی اطرافیان و تجاربی که کسب می کند، معنی واقعیت را می فهمد و درک می کند که چگونه باید با خویشتن و محیط خود رفتار می کند.
ج – من برتر یا فراخود[۶]:
در ساختار شخصیت از نظر فروید فراخود در حقیقت نقطه مخالف و ضد نهاد است؛ یعنی، هر اندازه نهاد کوشش به ارضای بدون چون و چرای غرایز و تمایلات دارد، فراخود سعی در محدود کردن و محروم کردن ما از همه لذت ها و ارضای نیاز ها دارد. محتوای فراخود، در ساختار شخصیت از نظر فروید معادل وجدان اخلاقی[۷] است، عبارت از ایدهآل های انسانی و اخلاقی و حربه کنترل و سانسور شخصیت است. توجه فراخود به کمال است نه لذت و خوشی، فراخود، هم با نهاد در مبارزه و مخالفت است و هم با من؛ زیرا کار او از یک سو جلوگیری از برآورده شدن خواسته نهاد به ویژه خواسته های جنسی و پرخاشگرانه است، و از سوی دیگر، قانع کردن من یا خود برای جایگزین کردن هدف های اخلاقی به جای هدف های واقعی و توجه دادن شخص به کمال و سعی در وصول به آن است. به یک معنی، بین نهاد و فراخود همواره کشمکش و منازعه وجود دارد و من در این میان نقش میانجی را بازی میکند.
رشد روانی جنسی از نظر زیگموند فروید
رشد روانی جنسی از نظر فروید بیان می کند که رشد شخصیت کودک از آغاز تولد شروع میشود، در حدود ۵-۶ سالگی بیشترین اهمیت را پیدا میکند. این رشد در سنین حدود ۱۴ سالگی کامل میشود. در طی دوران رشد، انرژی روانی لیبیدو در مراحل مختلف در نقاط مختلف بدن کودک تمرکز پیدا میکند همین اساس لذت کودک در هر مرحله متمرکز بر ناحیه ویژهای از بدن اوست.
فروید دورههای رشد را به سه دوره به شرح زیر تقسیم کرده است:
الف- دوره کودکی:
در رشد روانی جنسی از نظر فروید کودکی از تولد تا سن شش سالگی ادامه دارد، و خود به سه مرحله زیر تقسیم میشود:
۱- مرحله دهانی[۱] (تولد تا ۱۸ ماهگی):
طبق رشد روانی جنسی از نظر فروید در این مرحله، تمرکز انرژی لذتبخش در لبها و دهان کودک است. نوزاد وقتی دچار گرسنگی میشود با مکیدن پستان مادر با پستانک بطری شیر احساس لذت میکند. چون به کار انداختن لب و دهان و رفع گرسنگی و کسب لذت و خوشی تکرار میشوند، کودک یاد میگیرد که برای تجدید این لذت حتی وقتی شیر یا غذایی وجود ندارد، هر چیزی از جمله انگشتان خود را به دهان ببرد و بمکد. طبق رشد روانی جنسی از نظر فروید در این مرحله، اعمال و رفتار کودک به طور عمده تابع اصل لذت است؛ یعنی، جستجوی لذت و گریز از درد تنها هدف زندگی نوزاد است. از ویژگیهای مهم این دوره، یکی هم وابستگی شدید به مادر و احساس اتکا به دیگران است. طبق رشد روانی جنسی از نظر فروید کسی که در این مرحله به اندازه کافی ارضا نشده باشد و در آن باقی بماند (به اصطلاح خود فروید تثبیت[۲] شود)، یا بعدها به آن بازگشت[۳] کند، مانند کودکان خردسال نیاز مبرمی به پشتیبانی و حمایت دیگران دارد و تمایل او به گرفتن و دریافت، بیش از بخشیدن به دیگران است. در رشد روانی جنسی از نظر فروید گفته شده است که علاقه زیاد به حرف زدن (اصطلاحاً شهوت کلام) و اعتیاداتی مانند سیگار کشیدن و آدامس جویدن نیز جلوههایی از تثبیت در مرحله دهانی هستند.
۲- مرحله مقعدی[۱] (از ۱۸ ماهگی تا ۴ سالگی):
در رشد روانی جنسی از نظر فروید این مرحله، دفع مواد زاید جنبه لذتبخش پیدا میکند و در نتیجه منطقه لذت به ناحیه مقعد منتقل میشود. در این مرحله، کودک، علاوه بر دفع، از نگهداشتن مدفوع نیز لذت میبرد. از خصوصیات روانی این مرحله در رشد روانی جنسی از نظر فروید ، یکی این است که اگر کودک عمل دفع را در زمان و مکان نامناسب انجام دهد و از سوی مادر مورد عتاب و سرزنش قرار گیرد ممکن است آدمی لجوج، تندخو، بیشرم و خرابکار از کار درآید. برعکس اگر برخورد مادر با این عمل، ملایم و توأم با مهربانی باشد، این عمل از دید او اهمیت فراوانی پیدا میکند و همین اندیشه میتواند در او منشأ سازندگی و خلاقیت گردد. در رشد روانی جنسی از نظر فروید گفته شده است: کسانی که در این مرحله تثبیت میشوند، افرادی خسیس و لئیم بار میآیند که نمیخواهند چیزی از خود پس بدهند.
۳- مرحله تناسلی[۲] (۴-۶ سالگی):
در رشد روانی جنسی از نظر فروید این مرحله، ناحیه لذتبخش به اعضای تناسلی منتقل میشود و در صورت عادی بودن شخصیت برای همیشه در آنجا باقی میماند. علاقه کودک به دیگران با خاطر لذت از تماس است. کودک همچنین از لمس آلت تناسلی خود لذت میبرد و آن را از نظر احساس لذت از نقاط دیگر بدن خود حساستر مییابد و به همراه این لذت بردن، تصورات و خیالبافیهایی میکند که موجب تمایل او نسبت به افراد خانواده، مادر یا پدر (به ترتیب در مورد پسر و دختر) و نفرت از پدر یا مادر میشود که فروید در مورد پسران آن را عقده اُدیپ و در مورد دختران عقده الکترا[۳] مینامد. این عقدهها در اواخر این دوره حل میشوند و کودک به مرحله بعدی گام میگذارد.
طبق رشد روانی جنسی از نظر فروید ، کودک در این مرحله نسبت به والد غیرهمجنس خود احساس تمایل میکند و از والد همجنس خود متنفر میشود؛ زیرا متوجه میشود که والد همجنس مقدار زیادی از محبت والد غیرهمجنس را به خود اختصاص داده است. این احساس در پسر نسبت به پدر و در دختر نسبت به مادر ایجاد میشود. از آنجا که این احساس بدبینی نسبت به پدر یا مادر از نظر اجتماعی نامقبول است، در کودک بیم و خطر قطع آلت به وسیله والد همجنس ایجاد میشود که فروید آن را عقده اختگی[۴] خوانده است. کودک برای حل این عقده با والد همجنس همانندسازی[۵] میکند و سعی میکند مانند او شود و بدین طریق بعدها مرد یا زن دیگری را جانشین پدر یا مادر خود کند و به او دلبستگی پیدا کند. با این همانندسازی، نگرانی و اضطراب کودک از بین میرود و بدین طریق پا به مراحل بعدی رشد و تحول شخصیت خود میگذارد.
ب- مرحله پنهانی یا کمون[۶] (۶ تا ۱۲ سالگی):
این دوره از رشد روانی جنسی از نظر فروید از این جهت دوره کمون نامگذاری شده است که طی آن امیال جنسی و پرخاشگرانه کودک فروکش کرده و پنهان میشوند؛ در مقابل، رشد هوشی، اخلاقی و اجتماعی کودک توسعه بیشتری مییابد. این دوره برای تعلیم و تربیت کودک مناسب است و وی میتواند به یادگیری مطالب و مهارتهای تازه از قبیل خواندن و نوشتن و آموختن آداب و رسوم و اخلاق اجتماعی نایل آید. چنانچه کودکی عقده اُدیپ را به سلامت پشت سر گذاشته باشد و با والد همجنس خود رابطه مثبتی برقرار کرده باشد، استعداد کافی برای رقابت با دیگران کسب کرده و قادر خواهد بود با پیروزی و شکست به شکل واقعبینانه روبرو شود.
ج – مرحله جنسی یا شهوی[۷]:
در رشد روانی جنسی از نظر فروید این دوره که معمولاً از سنین ۱۲ تا ۱۴ سالگی آغاز میشود، با افزایش ترشح و فعالیت غدد داخلی مشخص میشود و همین ترشحات سبب ظهور خصوصیات ثانوی جنسی در نوجوان میشود. واضح است که کامل شدن رشد روانی- جنسی مستلزم آن است که این دوره به تطابق مطلوب جنسی با جنس مخالف منتهی شود. در این دوره، خواهشهای جنسی که ناشی از نهاد هستند شدت ویژه پیدا میکنند و این تمایل نخست جنبه خودشیفتگی[۸] دارد، بعد گرایش به همجنس دوستی پیدا میشود و بالاخره به تمایل به جنس مخالف تبدیل میشود. رسیدن به تمایل به جنس مخالف نشانه کمال رشد جنسی- روانی و در عین حال، علامت کامل شدن شخصیت فرد است.
[۱]. anal stage
[۲]. phallic stage
[۳]. elektra complex
[۴]. castration complex
[۵]. Identification5
[۶]. latent stage
[۷]. genital stage
[۸]. narcissism
[۱]. oral stage
[۲]. regression
[۳]. fination
مکانیسم های دفاعی از نظر فروید
در مکانیسم های دفاعی از نظر فروید ، خود برای حفظ و بقای شخصیت، به ابزارها و وسایلی مجهز است که به آنها مکانیسمهای دفاعی[۱] میگویند. این مکانیسم های دفاعی از نظر فروید شیوههای ناخودآگاه و غیرارادی (به جز مورد واپسزنی) برای کاهش اضطراب هستند، و در واقع، نوعی خودفریبی و توجیهاند و به مسخ واقعیتها میپردازند.
به همین دلیل، این مکانیسم های دفاعی از نظر فروید روشهایی غیرمعقول و نامناسباند. مهمترین این مکانیسمها به قرار زیرند:
۱- واپسزنی[۲]:
در این نوع از مکانیسم های دفاعی از نظر فروید ، از طریق مطالعه کوشش بیماران برای مخفی کردن حالتهای درونی خود، از قبیل سکوت کردن، طفره رفتن و عوض کردن مطالب، که در واقع راهی برای پنهان کردن اضطراب آنها بود، پی به مکانیسم واپسزنی برد. در جریان رواندرمانی، وی متوجه شده بود که بعضی رویدادهای گذشته بیمار برای او اضطرابانگیز است و بیمار سعی میکند تا حتیالامکان آنها را به خاطر نیاورد.
این یکی از مکانیسم های دفاعی از نظر فروید است که فراموشی انتخابی[۳] نامیده میشود، غالباً بدین صورت عمل میکند که شخص رویدادهای ناخوشایند زندگی خود را فراموش میکند و خاطرات خوش را به خاطر میآورد؛ مثلاً، یک قمارباز باختهای خود را اغلب فراموش میکند، اما بردهای خود را به یاد میآورد و همین امر ممکن است سبب شود که در برآورد مهارت خود دچار اشتباه شود.
۲- جابهجایی[۴]:
دیگر نوع از مکانیسم های دفاعی از نظر فروید شامل انتقال احساس روانی و حالت عاطفی از یک شخص یا یک شیء به شخص یا شیء دیگر است؛ مثلاً، کودکی که از پدر خود شدیداً کتک میخورده و نسبت به او حالت عصبانیت و نفرت دارد، ممکن است این نفرت را به هر منبع و صاحب قدرتی مدت رئیس، کارفرما، مدیر مدرسه و دیگر افراد بالادست خود احساس نفرت کند
۳- والایش یا تصعید[۵]:
نوعی دیگر از مکانیسم های دفاعی از نظر فروید آن است که وقتی شخص امیال یا خواستههایی دارد که از سوی اجتماع غیرقابل قبول و ناپسند تلقی میشود، ممکن است آنها را به شکلی درآورد که نه تنها از سوی جامعه پذیرفته شود، بلکه مورد تشویق و پاداش نیز قرار گیرد. به نظر فروید، غالب هنرمندان، شاهکارهای هنری خود را در واقع با تصعید عقدهها و امیال سرکوفتهای که داشتهاند، خلق کردهاند. البته والایش، با اینکه سودمند بوده و به نفع فرد و جامعه است، در عین حال، به ارضای کامل منجر نمیشود و همواره مقداری کشش روانی باقی میگذارد که به حالتها و رفتارهای نابهنجار منجر میشود. متخصصان روانکاوی در غالب هنرمندان و نوابغ آثاری از این گونه نابهنجاریها تشخیص دادهاند.
۴- برون فکنی یا فرافکنی[۶]:
این مکانیسم از مکانیسم های دفاعی از نظر فروید ، شامل نسبت دادن آرزوها، تمایلات، انگیزهها و خصایلی که از سوی فرد ناپسند تلقی میشود، به دیگران است. ضربالمثل کافر همه را به کیش خود پندارد، نمونهای از چنین مکانیسمی است. اشکال این مکانیسم آن است که فرد با نسبت دادن صفات نامطلوب و نامعقول خود به دیگران، در حقیقت توجیهی برای این صفات نامطلوب فراهم میکند و در نتیجه فرصت نمییابد که به رفع منطقی و صحیح آنها اقدام کند.
۵- درونفکنی[۷]:
درونفکنی یکی از مکانیسم های دفاعی از نظر فروید است که شخص خوبیها یا موفقیتهای دیگران را به خود نسبت داده یا آنها را از خود میداند. حالت فردی که مدام دم از این میزند که “فلانی را من به اینجا رساندهام”، “فلان کس هر چه دارد از من دارد”، و “اگر من نبودم او هرگز به این موقعیت یا موفقیتها نمیرسید”، نمونههایی روشن از درونفکنی هستند. درونفکنی در این شعر فردوسی نیز کاملاً روشن است.
که رستم پلی بود در سیستان منش کردهام رستم داستان
۶- همانندسازی :
در این مکانیسم از مکانیسم های دفاعی از نظر فروید ، شخص ناآگاهانه خود را در قالب فرد دیگری قرار میدهد یا خود را با او یکی احساس میکند. اهمیت این مکانیسم در رشد من و من برتر بسیار زیاد است؛ زیرا وقتی شخص خود را با دیگری همانند احساس کند، رفتارها و اعمال او را نیز الگو یا سرمشق قرار میدهد و خود این ویژگی یکی از راههایی است که کودک بسیاری از عادتها و رفتارهای خوب و بد را از والدین، معلمان، همسالان و دیگران میآموزد.
۷- بازگشت یا سیر قهقرایی:
دیگر مکانیسم های دفاعی از نظر فروید هنگامی به کار میافتد که شخص دچار ناکامیها و شکستها در موقعیت فعلی خود میشود، در نتیجه از حقایق و واقعیتهای تلخ فعلی عقبنشینی میکند و به موقعیتی بازمیگردد که در آن راحتتر و کامیابتر بوده است. کودکان بزرگتر که با تولد نوزاد دیگری در خانواده موقعیت خود را ضعیف شده میبینند، گاهی به دوره قبل کودکی بازگشت کرده، حرکتهای خردسالان را نشان میدهند، از قبیل خواستن پستانک یا چسباندن خود به مادر با چهار دست و پا راه رفتن و غیره. همچنین مرد یا زنی که پس از ازدواج به علت سرخوردگی، وابستگی شدید مجددی به خانواده خود پیدا میکند، نمونهای از این مکانیسم را به نمایش میگذارد.
۸- تثبیت:
تثبیت حالتی است از مکانیسم های دفاعی از نظر فروید که شخص در یک مرحله پایینتر رشد، که با سن او نامناسب است، باقی میماند و رشد نمیکند؛ مثلاً، فردی که از لحاظ سنی، مرحله دهانی را پشت سر گذاشته، اما همچنان از راه دهان طلب لذت میکند و تمایل دارد که مانند دوران طفولیت به دیگران وابسته باشد، میگویند: او در مرحله دهانی تثبیت شده است. همچنین، همان گونه که اشاره کردیم، امساک و بخل زیاده از حد را نشانه تثبیت شخص در مرحله مقعدی دانستهاند. رفتارهایی مانند سیگار کشیدن یا پر حرفی را نیز ناشی از تثبیت در مرحله دهانی دانستهاند.
۹- انکار[۸]: این نوع از مکانیسم های دفاعی از نظر فروید در خدمت نپذیرفتن واقعیتها و حقایق نامطلوب و اضطرابانگیز است. بارها دیده شده، کسی که فرزند عزیزش را از دست داده است، مرتباً تکرار میکند که: “نه، غیرممکن است، او نمرده، محال است که او مرده باشد”. همچنین از نظر فروید، اعتقاد به جاودانگی روح ناشی از این است که انسان نمیخواهد واقعیت مرگ و فنا را بپذیرد و به وسیله انکار این واقعیت، اضطراب و ناراحتی خود را تخفیف میدهد.
۱۰- دلیلتراشی[۹]:
چون انسان خود را موجودی عقلایی میشناسد، وقتی عمل نادرستی از او سر میزند، قبول این واقعیت که او مرتکب کار غیرعاقلانه شده است، برایش دشوار است. بنابراین، به دلیلتراشی میپردازد تا عمل خود را موجه جلوه دهد؛ مثلاً، یک فروشنده متقلب، پس از کلاهبرداری، برای راضی کردن خود میگوید: مشتری نباید این قدر ساده باشد و اگر کسی چنین هالو بود باید با او این گونه رفتار کرد. یا برای آنکه خود را به نحوی راضی کرده باشد ممکن است با خط درشت بالای سر خود در مغازه بنویسد:
شیشه نزدیکتر از سنگ ندارد خویشی هر گزندی که به هر کس رسد از خویشتن است
یعنی، تقصیر کلاه رفتن سر مشتری به گردن خود او بوده است. همچنین وقتی که کسی پس از تلاش برای رسیدن به هدفی موفق نمیشود، این ناکامی را این گونه ممکن است توجیه کند که تحقق آن هدف به صلاح او نبوده و برای او زیان داشت و چه خوب شد که به آن نرسید. ضربالمثل “گربه دستش به گوشت نمیرسد، میگوید: بو میدهد” یا “روباه دستش به انگور نمیرسد، میگوید: ترش است”، نمونههایی از استفاده از این مکانیسماند.
۱۱- تبدیل[۱۰] یا هیستری[۱۱]:
در این مورد از مکانیسم های دفاعی از نظر فروید ، یک ناراحتی روانی تبدیل به یک دشواری جسمی میشود؟ مثلاً، کسانی که با شنیدن یک خبر بد کر میشوند یا با دیدن صحنه ناراحتکنندهای موقتاً نابینا میشوند، نمونههایی از هیستری را به نمایش میگذارند. نکته قابل ذکر این است که هیستری یک واکنش موقت است و بر اثر گذشت زمان یا رواندرمانی به حالت طبیعی برمیگردد. به نظر می رسد که حالت شوک روانی در اینجا نوعی بازداری و وقفه عصبی (قفل عصبی) ایجاد میکند که سبب جلوگیری از اعمال طبیعی بدن میشود، اما چون در اینجا ضایعه عضوی وجود ندارد، هر عاملی که سبب از بین رفتن وقفه عصبی شود، از قبیل ایجاد آرامش، رواندرمانی، گذشت زمان، دعا و نظایر آن، میتواند به بهبود یافتن حالت هیستری منجر شود.
۱۲- جبران[۱۲]:
در اینجا وقتی شخص در یک زمینه با شکست و ناکامی روبرو میشود، تغییر مسیر داده به حوزه دیگری که در آن شانس موفقیت زیاد است، روی میآورد؛ مثلاً، شاگردانی که در مدرسه و کارهای تحصیلی موفق نمیشوند ممکن است بکوشند تا ستاره ورزشی یا هنری شوند و بدین وسیله شکست قبلی را جبران کنند. دموستن خطیب معروف، ابتدا دارای لکنت زبان بود، اما بر اثر کوشش، به سخنران معروفی تبدیل شد. گفته میشود همه پرخاشگری هیتلر و جاهطلبیهای او، نوعی جبران احساس حقارتی بوده است که وی در دوران زندگی گذشته خود تجربه کرده بود.
[۱]. defense mechanisms
[۲]. suppression
[۳]. selective forgetting
[۴]. displacement
[۵]. sublimation
[۶]. projection
[۷]. introjection
[۸]. . denial
[۹]. rationalization
[۱۰]. conversion
[۱۱]. hysteria
[۱۲]. compensation
[۱]. eros
[۲]. libido
[۳]. thanatos
[۴]. Id
[۵]. ego
[۶]. superego
[۷]. conscience
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
چگونه هدف گذاری کنیم؟
چرا در انتخاب همسر اشتباه می کنیم؟
گروه درمانی عزت نفس و اعتماد به نفس
این دوره با تلفیق دو رویکرد تحلیل رفتار متقابل TA و رویکرد طرحواره درمانی مد تراپی به صورت حضوری و آنلاین برگزار می شود. قابل به ذکر است که شرکت در این دوره، مصاحبه اولیه دارد.
گروه درمانی عزت نفس و اعتماد به نفس
این دوره با تلفیق رویکرد درمان شناختی رفتاری CBT و مهارتهای ارتباطی و میان فردی اجرا می شود. این دوره حضوری و آنلاین است و برای شرکت، نیاز به مصاحبه اولیه وجود دارد.
گروه درمانی اضطراب، استرس و پانیک اتک
گروه درمانی اضطراب، استرس و پانیک اتک با استفاده از دو رویکرد شناختی رفتاری و هیپنوتیزم توسط دکتر شیرین زاده و دکتر شیروانی برگزار می شود. دوره نیاز به مصاحبه اولیه دارد.
کلاس مهارتهای زندگی بزرگسالان
کلاس مهارتهای زندگی شامل ده مهارت اصلی است که توسط سازمان بهداشت جهانی، برای بهبود زندگی پیشنهاد شده است. هر مهارت در یک جلسه برگزار میشود. دوره نیازی به مصاحبه ندارد.
کلاس هوش هیجانی و تنظیم هیجان
تنظیم هیجانی به معنای آشنایی با هیجانات و چگونگی برخورد با آنها در خودمان است. هوش هیجانی نیز به جز مفهوم تنظیم هیجان، به چگونگی شناخت هیجانات دیگران می پردازد.
جلسات پرسش و پاسخ هفتگی
جلسات هفتگی پرسش و پاسخ تنها برای افرادی است که یکی از دوره ها و کلاس های برگزار شده را به اتمام رسانده باشند. این جلسات به صورت یک هفته در میان برگزار می گردد.
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
Notice: Trying to access array offset on value of type bool in /home/shirinza/public_html/wp-content/plugins/elementor-pro/modules/dynamic-tags/tags/post-featured-image.php on line ۳۹
چگونه هدف گذاری کنیم؟
چرا در انتخاب همسر اشتباه می کنیم؟