رفتار درمانی دیالکتیکی ، DBT و نظریه ای از مارشا لینهان

رفتار درمانی دیالیتیکی

رویکرد درمانی دیالکتیکی (DBT) یک روش جامع و مبتنی بر اصول درمان شناختی-رفتاری است که به‌ویژه برای کمک به افرادی که در برابر درمان‌های دیگر مقاوم بوده‌اند، طراحی شده است. این رویکرد ابتدا توسط مارشا لینهان در دهه ۱۹۸۰ برای درمان افرادی با افکار خودکشی مزمن و رفتارهای خودآسیبی، که نشانه‌های اختلال شخصیت مرزی دارند، معرفی شد. در واقع، این رویکرد دیالکتیک به‌طور خاص برای درمان افرادی با مشکلات شدید هیجانی و رفتارهای مخرب طراحی گردید.

در اصل، دیالکتیک به فرآیندی اشاره دارد که در آن مفاهیم متضاد، مانند پذیرش و تغییر، در کنار هم قرار می‌گیرند. این اصل در درمان DBT به کمک بیماران می‌آید تا همزمان با پذیرش خود و شرایطشان، تغییرات لازم را در زندگی‌شان ایجاد کنند.

این درمان به‌ویژه برای افرادی با اختلالات روانی مزمن یا شدید مفید است. DBT به افراد کمک می‌کند تا کنترل بهتری بر هیجانات خود داشته باشند، کیفیت زندگی خود را بهبود بخشند و مهارت‌هایی برای مقابله با چالش‌های روزمره بیاموزند. کاربردهای DBT به طیف وسیعی از مشکلات روانی مانند آسیب‌رسانی به خود، مشکلات تغذیه‌ای، اعتیاد، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، اختلال شخصیت مرزی و مشکلات خانوادگی و اجتماعی اختصاص دارد.

درمان DBT بر دو اصل اساسی تمرکز دارد: اول، استفاده از استراتژی‌های مبتنی بر پذیرش برای کمک به افراد در پذیرش خود و شرایطشان، و دوم، تمرکز بر حل مسئله و استفاده از مهارت‌هایی برای تغییر رفتارهای مخرب و غیر مفید.

خلاصه‌ای از رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT)
موضوعتوضیحاتویژگی‌ها و روش‌ها
تعریف رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT)DBT نوعی از درمان روانشناختی است که بر اساس رویکرد شناختی-رفتاری و تلفیق آن با اصول ذهن‌آگاهی و پذیرش استوار است.هدف آن کمک به افراد در مدیریت احساسات شدید و بهبود روابط بین فردی است.
اهداف اصلی DBT۱. کاهش رفتارهای خودآسیب‌زننده
۲. بهبود کنترل احساسات
۳. افزایش مهارت‌های اجتماعی و ارتباطی
تمرکز بر پذیرش و تغییر رفتارهای منفی و کمک به افراد برای تغییر الگوهای تفکر و رفتار.
اجزای درمان DBT۱. درمان فردی
۲. گروه درمانی
۳. مشاوره تلفنی در مواقع بحران
ترکیب آموزش مهارت‌های ذهن‌آگاهی، تحمل استرس، مدیریت احساسات و مهارت‌های بین فردی.
روش‌های درمان DBT۱. آموزش مهارت‌های ذهن‌آگاهی
۲. تمرین مهارت‌های بین فردی
۳. ایجاد تغییرات رفتاری در فرد
درمان شامل مراحل مختلفی است که فرد را قادر می‌سازد تا با چالش‌های روانی خود به شیوه‌ای مؤثرتر مقابله کند.
مزایای DBT۱. کاهش خودکشی و خودآسیب‌زدگی
۲. بهبود مهارت‌های اجتماعی
۳. کنترل بهتر احساسات و کاهش استرس
مؤثر در درمان اختلالات اضطرابی، افسردگی و اختلال شخصیت مرزی (BPD).
مناسب برای چه افرادی است؟افرادی که اختلالات عاطفی شدید، مشکلات در مدیریت احساسات و روابط بین فردی دارند، مانند مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی (BPD).این روش به‌ویژه برای افرادی که در مواجهه با استرس شدید یا بحران‌های عاطفی نیاز به کمک دارند مناسب است.

نظریه رفتار درمانی دیالکتیک و مارشا لینهان مبدع آن !

مارشا لینهان، روان‌شناس بالینی و استاد دانشگاه واشنگتن، درمان رفتار دیالکتیکی (DBT) را برای درمان اختلال شخصیت مرزی و رفتارهای خودکشی مزمن توسعه داد. او در دوران تحصیلات دکتری خود در دانشگاه لوئولا به مطالعه رفتارهای خودکشی پرداخت و پس از آن در دانشگاه استونی بروک به تحقیق در زمینه درمان‌های رفتاری مشغول شد. از سال ۱۹۷۷، مارشا لینهان در دانشگاه واشنگتن به تحقیق و تدریس در زمینه DBT پرداخته و این درمان را به یکی از روش‌های پیشرفته و اثربخش در درمان اختلالات شخصیت مرزی تبدیل کرده است.

جالب توجه است که مارشا لینهان خود نیز در دوران نوجوانی با مشکلات جدی روانی مواجه بود. او در سخنرانی‌ای در سال ۲۰۱۱ فاش کرد که در دوران نوجوانی به دلیل افسردگی شدید و افکار خودکشی، بیش از دو سال در بیمارستان روانی بستری بوده است. در آن زمان لینهان با مشکلاتی چون رفتارهای خودکشی و احساسات و افکار بسیار منفی روبه‌رو بود. هرچند که او در آن دوران به طور رسمی مبتلا به اختلال شخصیت مرزی تشخیص داده نشد، اما با توجه به علائم و تجربیات او، این شرایط امروزه با معیارهای تشخیصی اختلال شخصیت مرزی همخوانی دارد. لینهان تصمیم گرفت این تجربه‌های شخصی خود را با هدف ایجاد همدلی و امید به افرادی که با مشکلات روانی مشابه روبه‌رو هستند، به اشتراک بگذارد.

یکی از جنبه‌های منحصر به فرد کار مارشا لینهان، ترکیب تکنیک‌های ذهن‌آگاهی از سنت ذن با درمان‌های روان‌شناسی است. لینهان با استفاده از این رویکرد توانست اثربخشی DBT را در بهبود سلامت روان افراد مبتلا به اختلالات شخصیتی و مشکلات عاطفی نشان دهد. او نه تنها DBT را به بسیاری از متخصصان آموزش داده بلکه این درمان را برای اختلالات خوردن و سوءمصرف مواد نیز گسترش داده است. او بنیان‌گذار مؤسسه لینهان و شرکت‌های آموزشی مرتبط با DBT است و تحقیقات متعددی در زمینه درمان‌های روان‌شناسی مبتنی بر شواهد منتشر کرده است. مارشا لینهان همچنان در دانشگاه واشنگتن تدریس می‌کند و در سطح جهانی در زمینه درمان‌های روان‌شناسی سخنرانی می‌کند.

نظریه رفتار درمانی دیالکتیکی از چه چیزی پدید آمده است؟

در مبنای نظری رویکرد DBT، سه چارچوب عمده در کنار هم قرار می‌گیرند که شامل مدل زیست‌اجتماعی، ذهن آگاهی از ذن بودیسم، و فلسفه دیالکتیک است:

  1. نظریه زیست‌اجتماعی: این نظریه سعی دارد دلایل و علل مسائل مربوط به اختلالات روانی مزمن، از جمله اختلال شخصیت مرزی را توضیح دهد. به باور این نظریه، برخی افراد ممکن است با پیشینه آسیب‌های هیجانی یا محیطی آسیب‌دیده متولد شوند. این افراد در محیط‌های بی‌ثبات و غیرامن ممکن است پاسخ‌های هیجانی شدیدتری از خود نشان دهند، که این وضعیت می‌تواند منجر به رفتارهای مخرب مانند خودکشی یا اختلالات شخصیتی شود.
  2. ذهن آگاهی از ذن بودیسم: یکی از اصول کلیدی DBT استفاده از تکنیک‌های ذهن آگاهی است که از ذن بودیسم الهام گرفته شده است. ذهن آگاهی به افراد کمک می‌کند تا «اینجا و اکنون» را با دقت بیشتری تجربه کرده و به شرایط خود بدون قضاوت نگاه کنند. این آگاهی به مراجعان کمک می‌کند تا با آرامش بیشتر وضعیت‌های چالش‌برانگیز را مشاهده کرده و رفتارهای خود را به‌طور موثر مدیریت کنند.
  3. فلسفه دیالکتیک: دیالکتیک به معنای پذیرش تضادها و جستجو برای یافتن راه‌حل‌های تعادلی است. این روش به درمانگر و مراجع کمک می‌کند تا با پذیرش مشکلات و چالش‌های موجود، راه‌هایی برای تغییر و بهبود پیدا کنند. درمانگران با استفاده از این رویکرد، به مراجعان کمک می‌کنند تا جنبه‌هایی از خود را که از آن‌ها راضی نیستند بپذیرند و سپس انگیزه‌ای برای تغییر آن‌ها پیدا کنند.

در نهایت، هدف درمان DBT کمک به افراد است تا بتوانند هیجانات خود را تنظیم کنند، از ابزارهای مقابله‌ای موثر استفاده کنند و روابط بهتری با خود و دیگران داشته باشند. این روش درمانی به ویژه برای افرادی که با مشکلات هیجانی شدید و رفتارهای خود تخریبی دست و پنجه نرم می‌کنند، رویکردی موثر و امیدبخش است.

تاریخچه رویکرد دیالکتیک یا DBT چیست؟

رویکرد دیالکتیک برای اولین بار توسط مارشا لینهان در دهه ۱۹۸۰ توسعه یافت. او این نظریه را از طریق کار با دو گروه خاص از بیماران در حوزه سلامت روان ایجاد کرد: افرادی که به طور مزمن افکار خودکشی دارند و کسانی که از اختلال شخصیت مرزی رنج می‌برند.

لینهان که تحت تأثیر شهرت درمان شناختی-رفتاری (CBT) قرار گرفته بود، تصمیم گرفت این رویکرد را در عمل به‌کار گیرد. با کمک همکارانش، پس از انجام تحقیقات و بررسی اثربخشی CBT در گروه‌های مورد نظر، سه مشکل عمده را شناسایی کرد که به شرح زیر بودند:

۱. بی‌اعتباری مداخلات متمرکز بر تغییر: شرکت‌کنندگان احساس می‌کردند که این مداخلات برایشان معتبر نیست و این احساس اغلب به ترک درمان، پرخاشگری نسبت به درمانگران یا بی‌ثباتی عاطفی در هر دو حالت افراطی منجر می‌شد.

۲. الگوی تقویت معیوب: در این شرایط، درمانگران و شرکت‌کنندگان به‌طور ناخودآگاه الگویی را ایجاد می‌کردند که در آن تلاش‌های خوب و مثبت متوقف می‌شد و به جای آن، اجتناب از تغییر یا تغییر مسیر به‌طور ناخواسته تشویق می‌شد. هنگامی که درمانگران فشار زیادی برای تغییر به شرکت‌کنندگان وارد می‌کردند، پاسخ‌های عصبی و پرخاشگرانه دریافت می‌کردند، در حالی که زمانی که اجازه می‌دادند موضوع تغییر کند، واکنش‌های مثبت از طرف شرکت‌کنندگان مشاهده می‌شد. این وضعیت می‌توانست هم درمانگر و هم بیمار را گمراه کند، به‌طوری‌که فکر می‌کردند در مسیر درستی قرار دارند، در حالی که واقعاً چنین نبود.

۳. تمرکز بیش از حد بر نگرانی‌های ایمنی: به‌دلیل شدت بحران‌های موجود، درمانگران غالباً زمان زیادی را صرف مقابله با نگرانی‌های ایمنی و سلامت می‌کردند، از جمله افکار یا اقدامات خودکشی، خصومت‌ها و تهدیدها علیه درمانگر، یا رفتارهای آسیب‌رسان به خود. این مسئله باعث می‌شد زمان کافی برای آموزش مهارت‌های مقابله‌ای یا تمرکز بر تغییرات رفتاری باقی نماند.

با تجزیه و تحلیل این مشکلات، لینهان تصمیم گرفت رویکرد CBT را تطبیق دهد. او پیش از اینکه از شرکت‌کنندگان بخواهد بر تغییر تمرکز کنند، از تکنیک‌های مبتنی بر پذیرش استفاده کرد تا آنها احساس حمایت و اعتبار کنند. علاوه بر این، رویکرد دیالکتیک به درمانگران و بیماران این امکان را داد که قطب‌های متضاد مانند پذیرش و تغییر را با یکدیگر ترکیب کنند. این رویکرد کمک می‌کرد تا از گرفتار شدن در الگوهای شدید و متضاد جلوگیری شود.

این اصلاحات به درمان CBT اضافه شد و در سال ۱۹۹۳، لینهان اولین راهنمای درمان رسمی برای اختلال شخصیت مرزی را با عنوان «درمان شناختی-رفتاری اختلال شخصیت مرزی» منتشر کرد.

از آن زمان به بعد، رویکرد دیالکتیک گسترش یافته و در طی چند دهه گذشته تحقیقات زیادی بر اثربخشی آن صحه گذاشته‌اند.

اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) در درمان اختلالات روانی چگونه است؟

رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) یکی از روش‌های درمانی معتبر و اثربخش است که برای درمان مشکلات روانی مزمن و پیچیده طراحی شده است. این روش درمانی به‌ویژه در مواردی مانند اختلال شخصیت مرزی، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، خودآزاری و افکار یا رفتارهای خودکشی اثربخش است. تحقیقات علمی و تجربی نشان داده‌اند که اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیکی در کاهش علائم این اختلالات بسیار قابل توجه است.

تحقیقات علمی و شواهد اثربخشی DBT

مطالعات متعدد اثرات مثبت درمان دیالکتیک را در کاهش مشکلات روانی و بهبود وضعیت بیماران تایید کرده‌اند:

  1. نتایج آزمایشات کنترل شده در بیمارستان‌ها (۲۰۰۴)
    مطالعه‌ای که توسط بوهست و همکارانش در بیمارستان‌ها انجام شد، نشان داد افرادی که تحت درمان دیالکتیک به مدت ۳ ماه قرار داشتند، در مقایسه با گروه کنترل، بهبودی چشمگیری در کاهش علائم روانی و رفتاری از خود نشان دادند.
  2. برنامه ملی و شواهد مبتنی بر شواهد SAMHSA
    بر اساس گزارش‌های برنامه ملی و شواهد مبتنی بر شواهد SAMHSA، مطالعات متعدد نشان داده‌اند که درمان دیالکتیک در کاهش رفتارهای خودآزاری موثرتر از دیگر روش‌های درمانی است. در یک تحقیق، بیماران تحت درمان دیالکتیک تنها ۰.۵۵ مورد خودآزاری در ماه گزارش دادند، در حالی که در گروه‌های دیگر این رقم ۹.۳۳ مورد در ماه بود.
  3. مطالعه لینهان و همکاران (۲۰۰۶)
    در تحقیق دیگری که توسط مارشا لینهان و تیمش در سال ۲۰۰۶ انجام شد، نتایج نشان داد که رفتار درمانی دیالکتیکی در کاهش اقدام به خودکشی موثر است. افرادی که این نوع درمان را دریافت کرده بودند، نیمی از احتمال اقدام به خودکشی را داشتند و تعداد بستری شدن‌های آن‌ها در بیمارستان به طور قابل توجهی کاهش یافت.

چرا DBT اثربخش است؟

اثر بخشی رفتار درمانی دیالکتیکی در اساس آن است که این درمان، فرد را در برابر هیجانات شدید و رفتارهای خودآسیبی مجهز می‌کند و به‌طور هم‌زمان، مهارت‌های مقابله‌ای و تنظیم هیجانی را آموزش می‌دهد. این درمان از یک رویکرد جامع و مبتنی بر پذیرش و تغییر استفاده می‌کند و به بیماران کمک می‌کند تا با بحران‌های روانی خود مواجه شوند بدون آنکه به رفتارهای مخرب روی آورند.

مطالعات علمی و تجربی نشان می‌دهند که رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) در درمان اختلالات روانی پیچیده مانند اختلال شخصیت مرزی، خودآزاری و افکار یا رفتارهای خودکشی بسیار اثربخش است. این درمان به‌ویژه در کاهش رفتارهای خودآسیب‌زننده و کاهش احتمال اقدام به خودکشی در مقایسه با سایر روش‌های درمانی موفق‌تر عمل کرده است. با توجه به شواهد موجود، DBT به عنوان یک درمان مؤثر و کارآمد برای مشکلات روانی مزمن شناخته شده است که به افراد کمک می‌کند تا زندگی خود را بهبود بخشند و از بحران‌های هیجانی و رفتاری رهایی یابند.

سه مولفه های فرعی و سه مولفه اصلی رفتار درمانی دیالیتیکی

سه مولفه جلسات در رفتار درمانی دیالکتیکی مبتنی بر پشتیبان گرایی، شناخت و مشارکتی بودن کل فرآیند است. به جز این موارد جلسات DBT بر دو محور جلسات فردی با روان درمانگر DBT و گروه درمانی های هفتگی یا دوهقته یکبار دایر می شود. سه اصل پشتبانی، شناخت و مشارکتی بودن به قرار زیر است:

پشتیبانی گرا: این مولفه کمک می کند تا فرد نقاط قوت خود را بشناسد تا فرد بتواند نسبت به خود و زندگی خود احساس بهتری داشته باشد.

مبتنی بر شناخت: رفتار درمانی دیالیتیکی به شناسایی افکار، عقاید و فرضیاتی که زندگی را سخت تر می کند، کمک می کند: “من باید در همه چیز عالی باشم. “اگر عصبانی شوم، تبدیل یک فرد وحشتناک میشوم”، به افراد کمک کنید تا روش های مختلف تفکر را یاد بگیرند:” من لازم نمیدانم که در به خاطر حرف مردم، عملکرد خوبی داشته باشم”.

مشارکتی: این مولفه نیاز به توجه مداوم به روابط بین مراجع و درمانگردارد. در رفتار درمانی دیالیتیکی، افراد تشویق می شود تا در روابط خود را برطرف کنند. در روش رفتار درمانی دیالیتیکی،  درمانگر از افراد می خواهد که تکالیف خود را انجام دهند، نقش های جدیدی برای تعامل با دیگران ایفا کنند و مهارت هایی را برای حفظ آرامش استفاده کنند. این مهارت ها، در طول درمان مورد بررسی قرار می گیرند. درمانگر به فرد کمک می کند تا مهارت های رفتاردرمانی دیالیتیکی را بیاموزد، بکار گیرد و به آنها تسلط پیدا کند.

به طور کلی، رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) ممکن است دو مولفه ی اصلی داشته باشد:

۱- جلسات هفتگی روان درمانی– که بر حل مسائلی که هفته گذشته رخ داده و  مشکلاتی که در زندگی فرد رخ میدهد، تأکید دارد. رفتارهای آسیب زا و خودکشی در اولویت قرار دارند و به دنبال آن رفتارهایی که ممکن است در روند درمان اختلال ایجاد کنند. کیفیت مشکلات زندگی و تلاش برای بهبود زندگی ممکن است مورد بحث قرار گیرد.

جلسات فردی در DBT در کاهش و مقابله با استرس پس از سانحه موثر است. در طی جلسات درمانی درمانی، درمانگر و مراجع سراغ یادگیری و بهبود بسیاری از مهارتهای اساسی اجتماعی می روند.

۲جلسات گروهی هفتگی-به طور کلی ۲ جلسه ی یک یا دو ساعته توسط درمانگر صورت می گیرد. در این جلسات گروه درمانی هفتگی، افراد مهارت های خود را از یکی از چهار معیار مختلف یاد می گیرند: اثربخشی بین فردی، مهارت تحمل پریشانی و پذیرش واقعیت، تنظیم احساسات و مهارت های ذهن آگاهی.

 

مهارت‌های اصلی در رفتار درمانی دیالکتیکی

در رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT)، مجموعه‌ای از مهارت‌های رفتار درمانی دیالکتیکی به مراجعان آموزش داده می‌شود تا به آن‌ها کمک کند زندگی خود را به‌طور مؤثری مدیریت کرده و بر مشکلات روانی و هیجانی خود غلبه کنند. این مهارت‌ها به افراد امکان می‌دهند تا رفتارهای غیرمؤثر و مخرب را کاهش دهند و در عوض از استراتژی‌های سالم و مؤثر برای مقابله با چالش‌ها بهره ببرند. در درمان DBT، چهار گروه اصلی مهارت وجود دارند که درمانگران به مراجعان آموزش می‌دهند. این مهارت‌ها به فرد کمک می‌کنند تا بر مشکلات هیجانی، اجتماعی و رفتاری خود غلبه کند و زندگی بهتری داشته باشد. در ادامه به شرح این مهارت‌ها پرداخته شده است:

۱. مهارت ذهن آگاهی (Mindfulness)

یکی از مهم‌ترین تکنیک‌های رفتار درمانی دیالکتیکی، مهارت ذهن آگاهی است که به افراد کمک می‌کند بر زمان حال تمرکز کنند و “در لحظه زندگی کنند”. ذهن آگاهی شامل توجه به افکار، احساسات و انگیزه‌ها است، همچنین کمک می‌کند تا فرد با استفاده از حواس خود، به دقت به محیط اطراف خود توجه کند، بدون اینکه قضاوتی داشته باشد.

این تکنیک به افراد کمک می‌کند تا در شرایط بحرانی، آرامش خود را حفظ کرده و از الگوهای تفکر منفی که به‌طور خودکار ظاهر می‌شوند، اجتناب کنند. با تمرین ذهن آگاهی، افراد قادر خواهند بود با هیجانات منفی مقابله کنند و تصمیمات بهتری بگیرند.

۲. مهارت تحمل پریشانی (Distress Tolerance)

مهارت تحمل پریشانی به افراد کمک می‌کند تا با شرایط دشوار و احساسات شدید، به شکلی مثبت برخورد کنند. این مهارت‌ها برای کسانی که در مواجهه با مشکلات شدید هیجانی، مانند استرس یا اضطراب، به راحتی تسلیم می‌شوند، بسیار مفید هستند.

برخی از تکنیک‌های اصلی در تحمل پریشانی عبارتند از:

  • حواس پرتی: از راه‌های مختلف برای منحرف کردن توجه از احساسات منفی استفاده می‌کند.
  • آرامش در لحظه: تکنیک‌هایی برای کاهش استرس مانند تجسم صحنه‌های آرامش‌بخش و یا انجام فعالیت‌های دلپذیر.
  • خودآرامش: استفاده از تجربیات حسی مانند بینایی، صدا، بو و لمس برای آرام کردن خود در لحظات دشوار.
  • مزایا و معایب تحمل پریشانی: تفکر درباره پیامدهای مثبت و منفی تحمل یا عدم تحمل پریشانی، کمک می‌کند تا فرد تصمیم‌های بهتری بگیرد.
مولفه های کلیدی در رفتار درمانی دیالکتیکی یا DBT
رفتار درمانی دیالکتیکی یا DBT برای طیف وسیعی از مشکلات هیجانی، شخصیت مرزی و همینطور مشکلات ارتباطی کاربرد دارد.

۳. مهارت برقراری ارتباط مؤثر (Interpersonal Effectiveness)

مهارت برقراری ارتباط مؤثر به مراجعان کمک می‌کند تا در تعاملات اجتماعی خود، اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند و بتوانند نیازهای خود را به‌طور قاطعانه و محترمانه بیان کنند. این مهارت‌ها به فرد کمک می‌کند تا با حفظ روابط مثبت، در شرایط دشوار نیز به راحتی “نه” بگوید و از خود محافظت کند.

مهارت‌های ارتباط مؤثر شامل بهبود توانایی گوش دادن فعال، مدیریت تعارضات، و برقراری ارتباط با افرادی است که ممکن است چالش‌هایی را ایجاد کنند. این مهارت‌ها باعث می‌شوند که روابط فردی سالم‌تر و موثرتر شوند.

۴. مهارت تنظیم هیجانی (Emotional Regulation)

تنظیم هیجانی به فرد کمک می‌کند تا احساسات شدید و منفی خود را به شیوه‌ای مؤثرتر مدیریت کند. این مهارت‌ها به مراجعان کمک می‌کنند تا احساسات خود را شناسایی کرده و نام‌گذاری کنند، سپس بر اساس آن‌ها اقداماتی را برای تغییر وضعیت هیجانی خود انجام دهند.

با یادگیری مهارت‌های تنظیم هیجانی، افراد قادر خواهند بود که هیجانات خود را به شکلی مثبت هدایت کنند و از وارد شدن به وضعیت‌های عاطفی منفی جلوگیری کنند. این امر به کاهش آسیب‌پذیری عاطفی و افزایش تجارب احساسی مثبت کمک می‌کند.

مهارت‌های رفتار درمانی دیالکتیکی برای کسانی که با مشکلات هیجانی و رفتاری پیچیده دست و پنجه نرم می‌کنند، یک ابزار قدرتمند است. این مهارت‌ها به مراجعان کمک می‌کنند تا از هیجانات منفی به‌طور مؤثر عبور کنند، در روابط خود موفق‌تر باشند و کیفیت زندگی خود را بهبود بخشند. یادگیری و تقویت این مهارت‌ها به افراد این امکان را می‌دهد تا رفتارهای مخرب را کاهش دهند و زندگی خود را به شیوه‌ای مثبت و هدفمند تغییر دهند.

رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) برای چه اختلالاتی مفید است؟

اگرچه هدف اولیه DBT، درمان اختلال شخصیت مرزی بود، اما تحقیقات نشان داده که این روش در درمان سایر اختلالات روانی نیز موثر است. برخی از این اختلالات شامل موارد زیر هستند:

  • اختلال نقص توجه و بیش‌فعالی (ADHD): برای بهبود تمرکز و مدیریت رفتارهای تکانشی.
  • اختلال دوقطبی: کمک به مدیریت تغییرات خلقی شدید.
  • اختلالات خوردن: مانند بی‌اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی، یا پرخوری افراطی.
  • اختلال اضطراب فراگیر (GAD): کاهش نگرانی‌های مداوم و افکار مزاحم.
  • افسردگی مزمن یا مقاوم به درمان: از جمله افسردگی‌هایی که به درمان‌های رایج پاسخ نمی‌دهند.
  • آسیب‌رسانی به خود بدون قصد خودکشی: مدیریت احساسات منفی و کاهش رفتارهای مخرب.
  • اختلال وسواس فکری-عملی (OCD): کنترل رفتارهای وسواسی و افکار تکراری.
  • اختلال استرس پس از سانحه (PTSD): کاهش اثرات خاطرات دردناک و بهبود توانایی کنار آمدن با آن‌ها.
  • اختلال مصرف مواد: کمک به ترک اعتیاد و پیشگیری از عود.
  • رفتارهای مرتبط با خودکشی: افزایش تاب‌آوری و کاهش تمایلات خودکشی.

رفتار درمانی دیالکتیکی به دلیل رویکرد خاص خود در مدیریت احساسات، بهبود روابط و افزایش مهارت‌های زندگی، یکی از روش‌های موثر و کاربردی برای درمان اختلالات متنوع به شمار می‌رود.

 

سوالات رایج درباره رفتار درمانی دیالکتیکی

درمان دیالکتیکی برای افراد مرزی چقدر طول می‌کشد؟

مدت زمان درمان دیالکتیکی برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به عوامل مختلفی بستگی دارد، از جمله نوع و شدت مشکلاتی که این اختلال برای فرد ایجاد کرده است. با این حال، درمان دیالکتیکی (DBT) به عنوان یک روش درمانی کوتاه‌مدت شناخته می‌شود. به طور معمول، درمان DBT ممکن است حدود یک سال طول بکشد تا مشکلات اصلی فرد به طور قابل توجهی کاهش یابد. این مدت زمان به مراتب کوتاه‌تر از روش‌های درمانی تحلیلی است که اغلب نیاز به مدت زمان بیشتری دارند.

آیا امکان درمان دیالکتیکی برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی از طریق مشاوره آنلاین وجود دارد؟

در سال‌های اخیر، بسیاری از روش‌های درمانی به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که برای مراجعان دسترس‌پذیر و کاربردی باشند. درمان دیالکتیکی نیز یکی از این رویکردهای انعطاف‌پذیر است که می‌تواند به‌طور آنلاین انجام شود. با این حال، اگر شدت مشکلات فرد به اندازه‌ای باشد که نیاز به مراقبت‌های فوری یا بستری شدن پیدا کند، مانند افراد با افکار خودکشی یا اقدام به خودکشی، در این موارد درمان حضوری و بستری شدن ممکن است اولویت داشته باشد.

سایر مقالات مرتبط

انتخاب روانشناس و رویکرد
نمی‌دانید چه مشکلی دارید؟ و یا چه روانشناس و رویکردی مناسب شماست؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


نیاز به پشتیبانی دارید؟
×
پشتیبانی در واتساپ
پشتیبانی در تلگرام